یادداشت غلامعلي رجایی در روزنامه حیات نو
چارهاى نداریم جز اینکه اعتراف کنیم
"نمىگویم خود را هر چند براى لحظاتى به جاى آنان و خانوادههایشان بگذاریم که مىدانیم دیگر این ظرفیت در ما نمانده است! بلکه مىگویم لااقل آنان رابرادرانى بدانیم که یا در روزگارى نه چندان دور ودیر چشم در چشم دژخیمان شاه در زندانهاى قصر و اوین و..دوختند و شکنجههاى آنان را به امید تحقق این نظام اسلامى که اکنون متاسفانه آنها را به بندکشیده است!به جان خریدند ویا در تبعیت از فرمان امام خمینى در جبهههاى جنگ براى حفظ این آب وخاک و انقلاب حضورى مستمر داشتند و یا در جبهه خدمت به مردم به انتخاب دولتمردان مورد قبول مردم براى اعتلا و پیشرفت این سرزمین روز را از شب نمىشناختند."
دیشب شبکه سوم سیما براى دومین یا چندمین بار داشت اظهارات یا بقول بعضى برادران! اعترافات شهابالدین طباطبایى عضوشوراى مرکزى جبهه مشارکت و دفاع وکیل مدافعش را بطور کامل پخش مىکرد. این اقدام رسانه ملى آن هم پس از گذشت دوسه هفته از پخش مکرر و مفصل و مختصر این اظهاراتى که نمىدانم چرا به آن نام اعترافات نهادهاند! لابد از سر دلسوزى و براى جلب نظرکسانى بود که احتمالا یا در موقع پخش این اظهارات از شبکههاى مختلف خبرى رسانه ملى خواب تشریف داشتهاند! و این اظهارات را نشنیدهاند و یا احیانا به هنگام پخش چند باره این محاکمات ازسرتفنن و در جهت تتبع بیشتراز اخبار موجود در نتیجه لطفى که دراثرنحوه پرداختن رسانه ملى به اخبار داخلى نصیب آنان شده است! مشغول دیدن رسانههاى بیگانه بودهاند تا دروغهاى آنان را در مورد حوادث پس از انتخابات بشنوند وبینند!
من دراین نوشتار شبیه به گفتار!به مسائلى مانند اینکه:- آیا اینگونه برگزارى محاکمه و صدور کیفرخواست دسته جمعى براى عده زیادى از متهمان انتخاباتی! که مثلا درجلسه اول بعضىها مانند مهندس بهزادنبوى که روزى و روزگارى نه چندان دور! امین و معتمد صددرصد کسى مانند شهید رجایى بود! و یا محسن میردامادى که روزى روزگارى نه چندان دور! رئیس مهمترین کمیسیون مجلس یعنى کمیسیون امنیت ملی، عضوشوراى عالى امنیت کشور که از مهمترین شوراهاى تصمیمگیرنده درباره امنیت کشور است، بود و در جلسه محاکمه غمگین و متفکرانه و ناباورانه نقش تماشاچى و زینت دادگاه را بازى مىکردند! و تا آخرجلسه محکمه یا بهتزده به دادگاه و روند آن مىنگریستند و یا سر در جیب تفکر! وتحسر! و تامل! وتعجب فرو برده بودند! و در بیش از شش ساعت جلسه محکمه کسى از آنان نه سوالى پرسید تا به آن پاسخ دهند و نه حرفى شنید! صحیح است یانه ودردنیاى پیشرفته امروز معمول ومتداول است یانه؟
-و روند بازداشت متهمان اعم از نگاه داشتن متهمان در سلولهاى انفرادى بیش از دوماه بهرغم پایان بازجویىهاى آنان آنگونه که خانواده سیدمصطفى تاج زاده که روزى روزگارى معاون سیاسى وزارت کشور و رئیس ستاد انتخابات کشور بود و دولت اسلامى امر مهم انتخابات مجلس و غیرمجلس را به اوسپرده بود! دراین مورد نامه و شکوائیه نوشتهاند.
- و منع متهمان از دیدار باخانواده هایشان در طول بیش از دوماه که کارشان دراین مدت غصه واشک وآه است!
- و یا عدم اجازه به وکلاى آنان دردسترسى به پرونده موکلان خودیا دیدار با آنان تاروزهاى قبل از تشکیل دادگاه که بهترین دلیل براین مدعا، این بود که این وکلاى تسخیرى آنگونه که خود در دادگاه اعلام مىکردند غالبا به دلیل عدم تسلط بر پرونده آمادگى دفاع از متهمان و موکلان خود را نداشتند لذا تقاضاى یک هفته مهلت براى مطالعه پرونده موکلان خود را مىکردند.
- وعدم امکان دسترسى متهمان به اطلاعات و اخبار معمول داخل کشورآن هم براى کسانى که در سالهایى نه چندان دور معاون نخستوزیر و رئیسجمهور ونماینده مجلس و... بودهاند!- تا چرخ گردون براى مسئولان کنونى که هماکنون مانند متهمان امروز و مسئولان دیروز! با فراغ بال بر اریکه مثلا قدرت نشستهاند چه فتنهها در سر داشته باشد!- که نمونه آن را همسر رمضانزاده از مدیران ارشد دولت خاتمى از قول شوهرش بیان داشت که در این مدت هفتاد و چند روزه او چنان از اخبار بیرون بى خبر بوده که در دادگاه متوجه شده هاشمى شاهرودى جاى خود را به صادق لاریجانى داده است!
- وآیا اینکه مىشود متهمى را بدون کیفرخواست و وکیل به دادگاه آورد ومحاکمه کرد- آنگونه که همسر محمد قوچانى در نامهاش به رئیس جدیدقوه قضاییه نوشت که خواندن آن دل سنگ را آب مىکند- درست ومطابق با شرع و یا برمبناى قانون اساسى یا قوانین موجود دادرسى کشور است یا نه کارى ندارم چه پرداختن به این گونه مسائل در تخصص من نیست و البته دراین روزهاحقوقدانان محترم و در موردى عجیب حتى کسى مانند امام جمعه شمیرانات آقاى دعاگو هم متعرض این مسائل شده وعدم مطابقت این موارد را با قانون اساسى وقوانین دادرسى کشور برشمرده ومى شوند. و عجیبتر از اظهار نظرکسى مانندآقاى دعاگو سکوت رئیسجمهور این کشور است که از قضا همین چند روز پیش براى دومین بار در مجلس سوگند وفادارى به قانون اساسى را خورد و به مردم تعهد داد براجراى درست قانون و پاسدارى از حقوق شهروندان نظارت داشته باشد!آیا احمدىنژاد نامه همسر قوچانى را نخوانده است تا لااقل مانند رکسانا صابری! در جهت حفظ حقوق محمد قوچانى به مقامات قضایى کشور هشدار توصیه گونهاى داشته باشد؟
دراین نوشتار قصد من از تصدیع به خوانندگان محترم تذکر چند نکته به کسانى است که احتمال مىدهم و امیدوارم با این وضعى که براى مردم ونظام پیش آمده و آوردهاند! هنوز گوشى براى شنیدن حرفهاى دلسوزان به این آب وخاک وآیین داشته باشند:
1- سمت وسویى که ما تاکنون درطول این چهار جلسه دادگاه دیدهایم محاکمه نه متهمان به اصطلاح آشوب هاى اخیر بلکه اصلاحطلبانى بوده و هست که اگر تصمیم مىگرفتند درانتخابات شرکت نکنند وآن را تحریم نمایند چه فحشها و تهمتها نظیر همسوى بابیگانگان ودشمنان نظام که نثارآنان نمىشد! مدعاى من در این باره این است که دراین چهار جلسه کسى از سران اصلاحات مانند بهزاد نبوى وتاجزاده و میردامادى وعرب سرخى و... حتى یک کلمه نشنید.همین دیشب که محاکمه شهابالدین طباطبایى مجددا پخش مىشد او که از سران جبهه مشارکت است در اقدامى خنده آور و با لحنى که بیشتر جنبه التماس داشت از رئیس دادگاه مىخواست تا در صورت امکان چند دقیقه به او فرصت دهد تا بیشتراز آنچه از او خواستهاند به نقد و بهتر بگویم تخطئه روند و اقدامات جبهه اصلاحات بپردازد!
من براین ادعا نبوده و نیستم که در روندکار جبهه اصلاحات بااین عمر کوتاه آن هیچ ایراد و مشکلى وجود نداشته و ندارد بلکه حتى معتقدم سران جبهه اصلاحات اعم از سید وشیخ آن! هم در این باره چنین ادعایى نداشته و ندارند و برهمین اساس شاهد نقد مکرر عملکرد اصلاحات ازسوى کسانى مانند آقایان خاتمى وکروبى و.. در مجامع و مجالس و رسانهها بودهایم اما سخن بر سر این است که مثلا اظهارات سعید حجاریان در دادگاه مبنى براینکه وى از نظریه سلطانیسم خود براساس نظریه ماکس وبر دست کشیده و یا ازعضویت درحزب مشارکت استعفا مىدهد! و یا پخش گفتار توام با لرزش هدایتالله آقایى عضو حزب کارگزاران و نماینده سابق مجلس در نقل ونقد محتواى جلسات داخلى کارگزاران و حامیان موسوى حرفهایى است که ربطى به ماهیت پرونده و اتهام این آقایان که شرکت در کودتاى مخملى و براندازى نظام است! نداشته و ندارد و احتمالاحرفهاى بیرون از دادگاه آنان است البته اگر این دوستان پس از بیرون آمدن از زندان احساس و انگیزهاى براى حرف زدن داشته باشند!
2-یکى از اشتباهات تصمیم گیرندگان برپایى این محاکات البته اگر آن رابتوان از سر غفلت اشتباه نامید! این بوده وهست که بعضى ازاین برادران! و نابرادران! خیال مىکنند این تعداد محدود دستگیرشده اصلاحاتى مانند بهزادنبوى وتاجزاده ومیردامادى و... رهبران میلیونها مردمندکه مردم با اشاره و توصیه آنها به خیابانها ریختهاند و فریادى آرام به نتیجه انتخابات داشتهاند. این بندههاى خدا که دراولین روز پس از انتخابات براى پارهاى از توضیحات! توسط برادران! به زندان دلالت شدند ! رهبرى آنان درآشوبها و تظاهراتها کجابود؟!
نبایدصورت مسئله اشتباه شود! آمدن میلیونها نفر از مردم به خیابانهاى تهران در دوشنبه 27 مرداد از میدان امام حسین تا میدان آزادى کار هیچ حزب و جبههاى نبود. هرچند احزاب هم در این تظاهرات نقش و حضورى داشتهاند.
اگراین احزاب و جبههها در کشور این همه طرفدار و تابع و پیرو داشتهاند که درکمترین فرصت وباکمترین امکانات توانستهاند میلیونها نفر را فقط در تهران به خیابانها بکشانندکه اکنون حال و روز و وضعشان اینگونه نبود!
خدا وکیلى اگردر یک نظرسنجى از مردمى که تادمیدان آزادى راه پیمایى کردند مىپرسیدند پنج نفراز اعضاى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى یا حزب مشارکت را ببرید چند درصد آنان قادر به پاسخ به این پرسش ساده بودند؟!
راستى مگر خود این برادران نبودندکه تا چندى پیش در باب قلیل بودن والبته از سرتحقیراعضاى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى در اینجا وآنجا مىگفتند ومى نوشتند که تعداد اعضاى سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى به حدى کم است که همه آنها را مىشود در یک فولکس واگن جاى داد؟
3-وقتى جلسه محاکمه مهندس محسن میردامادى ازاعضاى موثر سپاه درسال 58 واز رهبران تسخیرلانه جاسوسى آمریکا که امام آن را انقلابى بزرگتراز سقوط شاه دربهمن سال 1357نامیدند و رئیس کمیسیون امنیت ملى اسبق مجلس شوراى اسلامى واستاد دانشگاه تهران را در تلویزیون مىدیدم که با لباس زندان ودمپایى درردیف اول متهمان نشسته و در اطراف او دو مامور پلیس قرار دارند که لابد مىخواهند از فرار او جلوگیرى کنند! به یاد دوران استاندارى اودر خوزستان در سال 1368افتادم که در اقدامى انقلابى برخورد با سران شیوخ عرب وابسته به بعث عراق را در دستور کار خود قرار داد و با تصویب مقامات نظام آنان را از قبایل خود دراطراف اهواز و... کند و به شهرهایى بیرون از استان خوزستان تبعید اجبارى نمود تا عوامل وابسته به رژیم بعث عراق که در خوزستان ایجاد ناامنى مىکردند حساب کار به دستشان بیاید.
خدا مىداند خیلى غصه خوردم و سالها پیرشدم از اینکه احساس مىکردم لابد الان این شیوخ وابسته به حزب بعث بادیدن وضعیت استاندار انقلابى خوزستان در 20 سال پیش با دمپایى و در لباس زندان و نشسته دربین دو مامور پلیس زندان! در دلشان چه جشن عروسىاى برپاست!
راستى مگر در قانون نیامده که زندانى را نمىتوان مجبور به پوشیدن لباس زندان کرد؟ لابد برادران مىگویند این لباسهاى متحدالشکل طوسى رنگ و یک رنگ ! لباس زندان نبوده ونیست!حالاچه اشکالى داشت برادران! اندکى حفظ حرمت آقایان را حداقل بخاطر رعایت حال خراب همسر و فرزندان و نوههاى این متهمان ! مىکردند و آنان را با کفش به دادگاه مىآوردند و اینگونه در صدد تحقیرآنان در منظر عمومى جامعه نبودند؟ نکند برادران! یادشان رفته که در بین این آقایان متهمان بعضى استاد دانشگاهند و تا ابدالدهر هم قرار نیست در زندان بمانند!
ولاجرم روزى باید مانند کرباسچى از زندان بیرون بیایند وبه سرکلاس درس بروند تا فرزندان من و شما را درس بدهند!
4- دیر یا زود این روزها هم مانند روزهاى دیگرى که در گذشته داشتهایم وخدا نکند که دیگر در آینده داشته باشیم!خواهد گذشت و بساط این محکمه هم مانند محاکمههاى کرباسچى و دکتر آقاجرى و... برچیده خواهد شد.
خدا را خدا را کمى بیشتر بیندیشیم و ببینیم با یکدیگر چه مىکنیم.
خدا را خدا را کمى بخود بیاییم و شادى دشمنانمان را در خارج که در سوداى خامتراز خام به آرزوى ضعیف شدن نظام نشسته و به سقوط آن دل بستهاند را برگرداگرد اردوگاه اصحاب انقلاب ببینیم.
خدا را خدا را کمى بخود بیاییم و باور کنیم که بقول مثل معروف و برمبناى آنچه تاریخ بما آموخته و مىآموزد در همیشه بر یک پاشنه نچرخیده و نخواهد چرخید.
ازکجا معلوم درآیندهاى نه چندان دور، دور، به دست کسانى بیفتد یا لا اقل به دست دوستان کسانى بیفتد که الان در زندانها به بندکشیده شده اند و جاها عوض شود؟! مگر تاکنون جز به این صورت بوده و قدرت در این سه دهه عمر نظام دست به دست گشته است؟!
آیا به همین زودى فراموش کردهایم که مثلا در انتخابات مجلس، نفر اول راه یافته به مجلس در دوره قبل، در تهران، که گاه برکرسى ریاست مجلس هم نشسته است گاه، حتى شانس و امکان ورود به مجلس به عنوان نفر آخر - سى ام - راهم نداشته است؟!
چرا و تا به کى از گذشتهها عبرت نمى گیریم و سرمستى پیروزى ! بر رقیب عقل و بصیرتمان راگرفته است؟!
نمىگویم خود را هر چند براى لحظاتى به جاى آنان و خانوادههایشان بگذاریم که مىدانیم دیگر این ظرفیت در ما نمانده است! بلکه مىگویم لااقل آنان رابرادرانى بدانیم که یا در روزگارى نه چندان دور ودیر چشم در چشم دژخیمان شاه در زندانهاى قصر و اوین و..دوختند و شکنجههاى آنان را به امید تحقق این نظام اسلامى که اکنون متاسفانه آنها را به بندکشیده است!به جان خریدند ویا در تبعیت از فرمان امام خمینى در جبهههاى جنگ براى حفظ این آب وخاک و انقلاب حضورى مستمر داشتند و یا در جبهه خدمت به مردم به انتخاب دولتمردان مورد قبول مردم براى اعتلا و پیشرفت این سرزمین روز را از شب نمىشناختند.
ماباید بخود بیاییم. چارهاى جز به خود آمدن نداریم. البته اگر قصد داریم بمانیم و خوب بمانیم! و نیک باید بدانیم که هر ماندنى ستوده نیست!
چارهاى نداریم جز اینکه اعتراف کنیم که اگر مىخواهیم بمانیم این رسم ماندن نیست. این رسم تعامل با پیش کسوتان مبارزه وجنگ وانقلاب نیست. این رسم تعامل مومن بامومن نیست. بعضى از ما بیش از آنکه به اهل دین بمانیم به اهل کین مىمانیم. آیا رفتار ما اینگونه نشان نمىدهد؟ آیا به صرف ادعا مىتوان مومن و پیرو ولایت بود؟
فرصتها به سرعت از دست مىرود والبته براى بعضى کارها متاسفانه دیگر خیلى دیر شده است.
شاید چاره کار به دست رئیس قوه جدید قضائیه باشد تا برخلاف رئیس پیشین قبلى قوه قضا که متاسفانه در این حوادث تلخ که حوزه مستقیم مسئولیت او بود بیشتر نقش تماشاچى را داشت وحتى درآخرین روزهاى مسئولیتش کارى نکرد یا نتوانست بکند در جایگاه حقیقى خود ظاهر شود و با عمل به قانون و رهنمود رهبرى خاطیین را مجازات کند و در اقدامى انقلابی، بساط محکمههایى که در داخل وخارج آبروى نظام رابه حراج گذاشته است را برچیند و با اعمال رافتى اسلامی، شخصیتهاى سیاسى کشور و فرزندان دربند این ملت رابه آغوش خانوادههایشان برگرداند. آیاگوش شنوایى هست؟
۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر