۱۳۸۸ مرداد ۸, پنجشنبه

نامه سردار محمدباقر بختیار به سردار حسین علایی


سردار محمدباقر بختیار در سال‌های ابتدایی جنگ

یک عضو سابق شورای فرماندهی دریایی سپاه در نامه‌ای به سردار حسین علایی که چند روز پیش نحوه‌ی شهادت محسن روح‌الامینی را فاش کرده بود، با او ابراز همدردی کرد و هشدار داد که خزانه‌ی نیروهای انقلاب در حال خالی شدن است.

متن کامل نامه‌ی این فرمانده سابق جنگ را که برای انتشار به «موج سبز آزادی» سپرده شده، بی‌هیچ کم و کاستی در ادامه بخوانید:

بسمه تعالی
(الهی انطقنی بالهدی)
سردار آزاده و شجاع
برادر عزیز و بزرگوار ، جناب اقای حسین علایی
با سلام
در این مقطع حساس کنونی که متاسفانه همه‌ی اصحاب حکومت دایه‌ی دفاع از ارزش‌ها را یدک می‌کشند و با ایجاد فضای تخطئه و تهمت و انگ چسباندن ، می‌خواهند زمینه ی خود سانسوری را فراهم کنند و چشم واقع بین را در برابر حقایق ببندند، که زهی خیال باطل، چرا که نمی‌دانند خداوند منان اراده‌اش چیز دیگری است و با انتخاب افراد آزاده و شایسته، زمینه ی حق گویی را فراهم می‌نماید.
برادر، قبل از هر چیز باید بگویم قدر این حال موجودی که خداوند قادر متعال، به شما انسان آزاده عطا نموده بدان و شاکر باش، چرا که به راستی خود می‌دانی لیاقت دفاع از حق و مظلوم درطول تاریخ ابناء بشر، از جانب حق باری‌تعالی، به هر کس داده نمی‌شود و باید پس‌زمینه‌های سلامت نفس و تسلیم وجود داشته باشد تا او عنایت کند.
برادر عزیز، در این شرایط سخت و شکننده و پر هزینه برای آزادمردان، دفاع از حقوق یک مظلوم، از کسانی بر می‌آید که درس‌های مکتب ایثار و شهادت پرچم‌دار کربلا را با تمام وجود درک کرده باشند و به معنای واقعی به آن پایبند باشند.
آری برادر، وقتی در ابتدای پیامت واژه‌ی شهید مظلوم را در خصوص محسن روح الامینی خواندم، به حریَت‌ات احسنت گفتم و به خود بالیدم و بر این اصلی که خداوند در هر عصر و مکان حجتش را برای دفاع از حقوق مظلومش هدایت و یاری می‌کند، از باور به یقین رسیدم.
برادر حسین ، بدان که با ورود به این عرصه رسالت شما برای پاسداری از حق و پیام‌رسانی آن بسیار سنگین می‌شود، چرا که مدعیان دروغین، این وضع و حال شما را بر نمی‌تابند و هزینه‌های سنگینی بر شما تحمیل خواهند نمود که امیدوارم به تأسی از بزرگان دین اسلام و عنایت حق باری‌تعالی، از این مرحله سربلند بیرون بیایی.
و اما بعد
بار خدایا ، تو می‌دانی بسیجیان و پاسداران واقعی در دهه ی اول انقلاب که از بطن مردم برخاستند، با شناخت و شعور و پیروی از مکتب دینت و با تأسی از سیره‌ی معصومین، همه‌ی هستی خود را در طبق اخلاص گذاشته و برای دفاع از ارزش‌های معنوی که یکی از مهمترین آنها دفاع از مردم در مقابل تجاوز نظامی فتنه‌گران بود، به جهاد شتافتند و در این مسیر چه سختی‌های دنیوی که نکشیدند و با امید به اینکه با ایثار خون خود، جهانی عاری از ظلم و جور و بی‌عدالتی به ارمغان بیاورند، رخت از این دنیای دنی بربسته و مظلومانه و بی‌ریا بهسوی تو شتافتند.
خداوندا، تو وعده داده‌ای امتی را که در راه تو قدم برداشته و جان و همه‌ی هستی خود را فدا نمودند، دفاع و حمایت کنی.
بار خدایا، در این شرایط کنونی، مردم این مرز و بوم بیشترین نیازشان کشف حقایق است که با زدودن گرد و غبار نفاق از روی واقعیات، هر چه بیشتر به راهی روشن هدایت خواهند شد و در نهایت به راه شهدا که همان راه توست خواهند گروید.
خداوندا ، تو می‌دانی سردارانی چون شهید محمد بروجردی به تأسی از سیره‌ی معصومین در رفتار با مردم به مرحله‌ای رسید که از طرف مردم کردستان که پیچیده‌ترین فتنه ها در آنجا شکل گرفته بود، "مسیح کردستان" لقب گرفت و با ریخته شدن خون مظلومانه‌ی خود و یارانش، منشا خیر و برکات شد که یکی از بالاترین دستاوردهای آن، نجات مردم کردستان از شر توطئه‌ها و فتنه‌های کفر و نفاق و رسیدن به روشنگری بود.
بار خدایا، تو بهتر از هر کس حال و نیَات شهدا، جانبازان، بسیجیان و پاسداران دوران سخت هشت سال دفاع مقدس را می‌دانی. از تو می‌خواهم مانع سوء استفاده و تضییع حقوقشان از طرف فرصت‌طلبان و دنیاطلبان باشی.
بار خدایا، کسانی که در زمان جنگ تحمیلی در عرصه‌های سخت حضور نداشته و یا تحت هر پوششی از حضور در میدان رزم سر باز می‌زدند یا اینکه اصلا درآن مقطع به دنیا نیامده بودند که آن شرایط معنوی را درک کنند، متاسفانه در این فضای غبارآلود و نفاق، دست به مصادره‌ی ارزش ها برده‌اند تا جایی که حتی حاضرین و وارثین برحق آنها که همان همرزمانشان هستند، با قساوت و بی‌مهری هرچه تمامتر در صدد محوشان هستند و گویا دیگر وجدانی در کار نیست.
این رفتار مدعیان دروغین و تازه انقلابی ها که از خود انقلابیون جلوتر افتاده‌اند و مدعی همه‌چیز هستند، مرا یاد داستانی می‌اندازد که امام (ره) در یکی از سخنرانی‌هایشان از عالم بزرگواری که در همدان می‌زیسته اند، نقل کردند: فرد غیر مسلمانی به من رجوع کرد و در مورد دین اسلام و مکتب شیعه کنکاش می‌کرد و پس از مدتی مدعی گرایش به مکتب شیعه شد که من این امر را به فال نیک گرفتم. اما پس از مدتی هر روز صبح وقتی برای نماز به مسجد می‌آمدم، می‌دیدم که ایشان زودتر از من در مسجد است و مشغول خواندن زیارت عاشورا و ابراز ارادت به معصومین است و با گریه و زاری این حالت را بیشتر نشان می‌دهد که خود این امر برای من سوال ایجاد کرد. یک روز که دوباره او را در این حال دیدم، از او سوال کردم و گفتم: من که فرزند همین معصومین هستم و ارادت و مطالعاتم بیشتر و عمیق‌تر از توست، اینقدر که تو به ظاهر ابراز ارادت به جدم می‌نمایی، من نکرده‌ام. جریان چیست؟ برایم بگو.
آن عالم بزرگوار می‌گوید: وقتی این سوال را کردم، ایشان سکوت کرد و از فردای آن روز دیگر دیده نشد و پس از مدتی معلوم گردید که این فرد از طرف استعمارگران وقت ماموریت برای نفوذ به مکتب شیعه را داشته و با هوشیاری آن عالم بزرگوار دست آن مدعی دروغین بر ملا گشت. یا مانند آن افسر ارتش توده ای که در زمان قبل از انقلاب ( گروه بیژن جزنی ) از او سوال می‌شود: تو افسر ارتش بودی و در این لباس رفتار بسیار بدی با مردم داشته‌ای. پس تو چه نوع توده‌ای هستی؟ در پاسخ می‌گوید: من در این لباس ماموریت داشتم با رفتار خشن با مردم، چهره ی این لباس را در پیش مردم منفور جلوه دهم تا مردم به این لباس بدبین شوند و زمینه‌ی دگرگونی فراهم شود.
من در اینجا هشدارم به همه‌ی دلسوزان و دلسوختگان واقعی انقلاب، این است: برادران و خواهران که در هر حوزه‌ی سیاسی و اجتماعی هستید، بیدار باشیم و بیدار باشید. دشمنان این کشور عزیز همه‌ی دستاورد های ارزشی را که می‌توان گفت همان منافع ملی معنوی تمام مردم ایران است، مورد هجمه قرار داده و نشانه رفته‌اند و با حذف مرحله به مرحله‌ی نیروهای ارزشی و دلسوز این مرز و بوم، به دنبال تهی نمودن خزانه‌ی این نیروها هستند که متاسفانه فرایند این امر فقط زمینه و فرصت را برای آدمهای دون و فرصت‌طلب به ارمغان خواهد آورد.
باید متذکر شوم بخشی از این مصیبت‌های امروزی که بر سرمان آمده، از سکوتی است که در طول سالیان گذشته در مقابل هجمه‌ی نابخردان به شخصیت‌های بزرگ مذهبی، سیاسی و اجتماعی پیشه کرده بودیم. به قول شاعر: این تنگی نفس که می‌کشیم / ز کفران نعمتی است که در باغ کرده‌ایم.
و باید گفت اگر همان زمانی که عده‌ای بی‌هویت با حمایت از اصحاب حاکمیت تحت لوای حمایت و دفاع از ولایت فقیه با تمامی امکانات قهریه به آن عالم بزرگوار و فرهیخته یعنی حضرت آیت‌الله العظمی منتظری ، که خود مبدع این نظام بر مبنای سیره‌ی اولیا و انبیا بود، سکوت را می‌شکستیم و از حقوق آن عالم بزرگوار دفاع می‌نمودیم، اوضاع و احوالمان به این مرحله نمی‌رسید که صد افسوس ...
و کلام اخر


ای شهدای گرانقدر وآزاده، من در اینجا شما را شاهد و گواه می‌گیرم. ای سرداران شهید: محمد بروجردی، حاج داوود کریمی، حسین خرازی، احمد متوسلیان، حمید باکری، حسن بهمنی، محمد جهان آرا، کاظم رستگار و مهدی زین‌الدین و همه‌ی همرزمان شهیدم. آیا نگاه و تدبیرتان برای حل و فصل مسائل اجتماعی با این روش که مدعیان دروغین راه شما در پیش گرفته‌اند، سنخیت دارد؟!
آیا برای ایجاد زمینه‌ی جاذبه و تولید پشتوانه‌های انسانی جهت ادامه‌ی راه معنوی‌تان، جز به تأسی از سیره‌ی مولا علی (ع)، به راه و روش دیگری تمسک می‌جستید؟
ای بزرگواران، ای شهیدان عزیز، درشرایط بسیار سخت و دشواری قرار گرفته‌ایم. فرهنگ نفاق و تزویر، فضای موجود را غبارآلود کرده، یاری‌مان کنید.
برادرانمان را به اسارت گرفته اند، یاری‌مان کنید.
مجروح عزیزمان، سعید حجاریان، آن فرزند کوران مبارزات ستم‌شاهی در بند است، یاری‌مان کنید.
یاران دفاع مقدسمان: محسن میردامادی، فیض‌الله عرب‌سرخی، جواد امام، عبدالله رمضان‌زاده و ... در بندند، یاری‌مان کنید.
پاک‌اندیشانی چون مهندس محمد توسلی و یارانش در بندند، یاری‌مان کنید.
جوانان پاک این مرز و بوم به جرم آزادی‌خواهی در بندند، یاری‌مان کنید.
آزادگانی به جرم حمایت از یک سید خادم این مردم در بندند، یاری‌مان کنید.
ای عزیزان شهید، برای پیوستن به شما دل بسته‌ام، یاری‌ام کنید .
من الله اتوفیق
یکشنبه ، شش مردادماه 1388
محمد باقر بختیار

۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

یک خس و خاشاک دیگر، این بار، محمد مطهری


محمد مطهری
حجت‌الاسلام و المسلمین محمد مطهری، فرزند شهید مرتضی مطهری، طی یادداشتی که در سایت تابناک منتشر شده انتقاداتی بی‌سابقه نسبت به شرایط کنونی مطرح کرده است. این یادداشت با اظهارنظرهای متعددی از جانب خوانندگان تابناک نیز مواجه شده از جمله آن که:«این حرفها همون حرفهای خس و خاشاک‌هایی است که روز به روز به جمع آنان افزوده می شود». شما هم اگر نظری در خصوص این یادداشت دارید می‌توانید برای محمد مطهری ایمیل بفرستید: muhammadmotahari@gmail.com متن کامل این یادداشت را در زیر بخوانید.

۱- به جرأت مي‌توان گفت که قاطبه افراد غيرمغرضي که در سي سال گذشته با انقلاب قهر کرده‌اند، به دليل يک واژه سه حرفي بوده است: «ظلم». اين افراد، يا ظلمي بر خودشان رفته و فريادرسي نديده‌اند، و يا ظلمي آشکار در حق يک فرد ـ مانند آنچه در جريان بازجويي وحشتناک بر همسر سعيد امامي رفت ـ شاهد بوده‌اند، ولي هر چه به انتظار نشسته‌اند آب از آب تکان نخورده است. درد و سخن در اين زمينه بسيار است؛ تنها به ذکر چند نکته بسنده مي‌کنم.دفاع از يک نظام اسلامي با توسل به شيوه‌هاي غيراسلامي و بلکه غيرانساني، همان قدر موفقيت آميز است که کسي بخواهد با شرابخواري از سنت نبوي پاسداري کند. برخي رفتارها مخصوصا با بازداشت شدگان وقايع اخير و خانواده هايشان گواهي مي‌دهد که گروهي پرنفوذ ـ که حفظ آبرويشان تضمين شده است ـ براي اينکه به خيال خودشان چشم فتنه را در بياورند مجاز به هر نوع ظلمي هستند حتي اگر چيزي از آبروي انقلاب و امام باقي نگذارند.

۲. به نظر مي‌رسد که در کشور ما همه مسائل، جز يک مسأله، قابل چشم پوشي و يا اهمال است حتي آنجا که پاي يک حکم اسلامي و يا روحانيت در ميان باشد. آن استثنا آنجاست که مساله، نام «امنيتي» به خود بگيرد، به طوري که تقاضاي اجراي عدالت در مورد يک مساله امنيتي از سوي هر کس، مساوي است با همسو خوانده شدن با اسرائيل.

به همين دليل است که براي آزرده نشدن برادران اروپايي حکم قطع دست سارق (در شرايط خاص) که در قرآن هم آمده اجرا نمي‌شود و حتي در مورد اعدام شروران متجاوز به عنف به کودکان و نواميس مردم به خاطر اعتراض کشورهاي غربي کوتاهي صورت مي‌گيرد (چون اين مسائل «امنيتي» نيست و بنابراين مي‌توان کوتاه آمد)، اما در مورد مرگ افرادی چون زهرا بني يعقوب در زندان اگر تمام آبروي اسلام و نظام و انقلاب هم فدا شود مسأله‌اي نيست چون پاي دردانه‌هاي امنيتي در ميان است. باز از همين روست که فيلم «مارمولک» با اينکه شائبه به ملعبه درآمدن روحانيت را داشت از سوي کارشناسان امنيتي بي اشکال اعلام شد اما فيلم «به رنگ ارغوان» که در مورد يک مأمور امنيتي است به خاطر ممانعت آنان جواز نمايش نمي‌گيرد.

۳. هنوز پس از سي سال معلوم نيست که وظيفه نخبگان و مردم در قبال ظلمهاي مشهود در نظام اسلامي چيست؟ من نمي‌دانم که چرا بايد درباره رابطه ميان جمهوريت و اسلاميت صدها کتاب و مقاله نوشته شود اما موضوع مهمي مانند وظيفه مسئولان، علما و مردم در قبال ظلمها در يک نظام اسلامي، مورد توجه قرار نگيرد؟ حضرت امام (ره) در وصيتنامه خويش در مورد ترويج فساد چنين هشدار دادند که «مردم به دستگاه‌هاي مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهي نمودند، خودشان مکلف به جلوگيري هستند». البته به مخيله امام هم خطور نمي‌کرد که بتوان برخي افراد بازداشتي در جمهوري اسلامي را به بهانه شرايط امنيتي، بدون محاکمه مستقيما از اتاق بازجويي روانه قبرستان کرد و الاّ چه بسا امام در وصيت نامه خود راه حلهايي در اين مورد ارائه مي‌داد.

۴. افراد بازداشت شده حتي اگر مرتد و منافق و محارب هم بودند نبايد با خانواده هايشان چنين رفتار مي‌شد. اين ديگر چه صيغه‌اي است که وقتي کسي بازداشت مي‌شود افراد خانواده اش بايد گاهي تا چند هفته سراسيمه در بيمارستانها و پزشکي قانوني سرگردان باشند و يا در اطراف زندانها تنها براي گرفتن کوچکترين اطلاعي از محل نگهداري آنان ضجه زده و التماس کنند و کسي پاسخگو نباشد و نهايتا منتظر تماس يک فرد ناشناس بمانند؟ (مگر آنکه قصدي در تکثير مخالفان نظام در ميان باشد).

در مقابل، وقتي گروهي از نمايندگان مجلس، در سايت خود از خانواده‌هاي بازداشت شدگان مي‌خواهند به آنان مراجعه کرده شايد بتوانند آنها را در پيداکردن عزيزانشان ياري کنند بلافاصله آن سايت فيلتر مي‌شود! آيا اين همان "آزادي تقريبا مطلق" در ايران است که چندي پيش رئيس جمهور در جواب خبرنگار خارجي از آن سخن مي‌گفت؟ داستان مکرر چگونگي رفتار با خانواده‌هاي جان باختگان و تعهدات اجباري هنگام تحويل جنازه از جمله اينکه «هيچ شکايتي نداريم»، خود حکايت جانسوز ديگري است.

۵. عمل به قانون هم مثل خيلي چيزهاي ديگر جناحي شده است. خلاف قانون، فقط اين نيست که کانديدايي به حکم شوراي نگهبان تمکين نکند. نمي‌شود در اين مورد فرياد را به عرش رساند اما در قبال هرگونه رفتار غيرقانوني با مردم معترض ـ که با اندک محبتي مي‌توانستند قاطبه آنان را جذب کنند ـ سکوت کرد. چنانکه پيش از اين نيز گفته ام اگر نظام ما با برخي از آنچه تحت لواي «حفظ نظام» صورت مي‌گيرد سقوط نکند بسيار بعيد است که با عامل ديگري، حتي حمله نظامي از پا درآيد.

۶. ميان «جمع کردن» يک بحران با «حل کردن» آن تفاوت بسيار است. اولي از کساني برمي آيد که به هر مساله تنها به ديد امنيتي مي‌نگرند و دومي کار افراد بصير و دلسوزي است که ديدي جامع به مسائل داشته و راه حلهاي امنيتي را آنهم بدون وقوع هيچ ظلمي آخرين گزينه مي‌دانند نه اولين گزينه. با ظلم مي‌توان يک مسأله را جمع کرد اما نمي‌توان آن را حل کرد. در يک نظام مردمي هميشه راه حل غير امنيتي مقدم و بسيار کارساز است.

روشن نيست افرادي که خود را «دشمن شناس» مي‌دانند چگونه درباره اين کارخانه‌هاي بزرگ ضد انقلاب سازي که حتي از به کام مرگ فرستادن فرزند يک مقام مسئول در بازداشتگاه هم ابايي ندارند، از رد پاي دشمن در بازداشتگاهها سخن به ميان نمي‌آورند؟ به راستي کساني که با فرزند يک مقام مسئول اين مي‌کنند با جوانان بي نام و نشان چه مي‌کنند؟

اين را هم بايد اضافه کرد که ما امروز «دشمن شناس» خودخوانده زياد داريم. عده‌اي توجه ندارند که به ويژه در هنگام بحران‌ها، دشمن‌شناسي تنها از معدود افراد بصير، عالم و متقي بر مي‌آيد و نبايد اجازه داد يکي با دسترسي به شنود، ديگري با خواندن چند بولتن محرمانه، سومي براي تسويه حساب‌هاي شخصي، چهارمي با تفسيرهاي سودجويانه تحليل‌هاي بيگانگان و پنجمي براي خودشيريني يا شهوت پست و مقام، خود را «دشمن شناس» جا بزنند.

اين به اصطلاح دشمن شناسان، که اخيرا آيت الله استادي گروهي از آنان را به نقد کشيد، به دليل قضاوت بر اساس جناح بازي ـ که به عقيده من نوعي شرک است ـ عملا بسياري از طرفداران واقعي انقلاب اسلامي، از مردم عادي گرفته تا ديگران را نه تنها از انقلاب که گاهي از اسلام هم بيزار کرده و مي‌کنند و در عمل ولو با نيت خير، خيانتي را انجام مي‌دهند که از هيچ دشمني بر نمي‌آيد.

۷. کسي نمي‌تواند خود را پيرو ولايت فقيه بداند و در عين حال در مورد ظلمهايي که نهايتا کل نظام اسلامي را به نابودي خواهد کشاند بي تفاوت بماند، مگر آنکه پيامبر (ص) را ـ نعوذ بالله ـ دروغگو بپندارد. به فرموده پيامبر (ص)، ظلم يک حکومت را نابود مي‌کند و حتي کفر چنين اثري ندارد. بنابراين هر کس نسبت به رهبر انقلاب ارادت بيشتري دارد بايد نسبت به ظلم به مردم که در واقع، خطري است که رهبري و کل نظام را تهديد مي‌کند بيشتر فرياد بزند. کسي که در شرايط فعلي تنها دم از اطاعت از رهبري مي‌زند و در عين حال بر اين ظلم‌ها چشم مي‌بندد چاپلوس رهبري است نه مطيع و مريد او.

چه اتفاقي بايد بيفتد که قاطبه علما که خود نيز براي استقرار و دوام نظام زحمتها کشيده‌اند فارغ از جناح بنديها و دعواهاي انتخاباتي در مقابل اين ظلمها واکنش جدي نشان دهند؟ آيا براي مردم قابل قبول است که براي فوت يک عالم دست چندم ـ که البته تکريمشان واجب است ـ چندين اطلاعيه از سوي علما در کمتر از 24 ساعت صادر شود ولي براي مرگ چند جوان در بازداشتگاه‌هايي که هيچ کس مسؤوليت آن را نمي‌پذيرد سکوت پيشه شود؟ نقش روحانيت در نظام اسلامي تملق گويي نسبت به نظام نيست، بلکه همان طور که شهيد مطهري تاکيد داشت ـ و البته تا حد زيادي مغفول ماند ـ رويکردي نظارتي و منتقدانه با تکيه بر عدالت است.

در اينجا ذکر دو مطلب لازم است. اول آنکه آنچه گفته شد، نه به معناي ناديده گرفتن خدمات قاطبه دست اندرکاران امنيت کشور است که بدون توسل به ظلم، خدمات زيادي براي مردم انجام داده و مي‌دهند و نه به معناي عدم لزوم مجازات سنگين براي آشوبگران واقعي که بسيار هم اندک بوده‌اند. ديگر آنکه راه حلهايي از قبيل تشکيل چند کميته رسيدگي ـ که متاسفانه تا قبل از کشته شدن فرزند يکي از مسئولان صورت نگرفت ـ اگر قرار است نهايتا به تهيه چند گزارش «خيلي محرمانه» و ارسال آن براي مسئولان بينجامد، هيچ کمکي به باور مردم به مقابله جدي با اين فجايع نخواهد کرد و شايد تشکيل ندادنش مفيدتر باشد زيرا براي مردم اميد واهي ايجاد مي‌کند.

روشن است که مرحوم محسن روح الاميني تنها مقتول مظلوم نبود گر چه اکثر صداها تنها پس از مرگ او درآمد. ما به جز چند نام ديگر مانند سهراب و اشکان نشنيده‌ايم، اما آنچه مسلم است هر کس به ظلم کشته شده باشد در قيامت کبري با کفن خونين راه را بر مسببان و نيز سکوت کنندگاني مانند نويسنده خواهد بست. به سبب سياست خبري موجود، کسي نمي‌داند آيا مثلا آنچه در مورد افراد بي‌کسي مانند «ترانه موسوي» دهان به دهان مي‌گردد راست است؟ خانواده وي که ظاهرا در اطراف مسجد قبا دستگير شده به کجا بايد مراجعه کنند؟ متأسفانه سياست خبري رسانه ملي هر خبري را باورپذير کرده است.

آيا رسانه ملي در مورد آنچه بر او گذشته است خبر موثقي خواهد داد و در صورت اثبات جرم، مجرمين را معرفي خواهد کرد؟ اگر چنين باشد اميدي به عدم تکرار اينگونه فجايع هست اما به نظر مي‌رسد اين رسانه، فعلا موظف به رصد کردن ظلم در جهان به جز ايران است آنهم در مورد کشورهايي که با ايران مشکل سياسي دارند.

شربيني که توسط يک «شهروند» آلماني در يک کشور سکولار کشته شد و در بيش از 200 بخش خبري در کشورمان از او ياد شد بسيار مظلوم بود، اما آيا يک جوان ايراني که در يک اعتراض آرام خياباني دستگير شده و بعد جنازه اش در سانسور کامل خبري ـ آن هم در کشوري که خود را پرچمدار استقرار عدالت در جهان مي‌داند ـ از بازداشتگاه بيرون مي‌آيد صدها بار مظلومتر از شربيني نيست؟

اينکه بيگانگان در حوادث اخير دست داشتند يا نداشتند، نقشه قبلي يا انقلاب مخملي در کار بود يا نبود، نظام در خطر بود يا نبود، مسبب اوليه و ثانويه اين بود يا آن، اينها بر فرض صحت، هيچ‌کدام مجوز سر سوزني ظلم به کسي نمي‌شود. در اسلام رعايت عدالت نسبت به قاتل امير المؤمنين (ع) هم واجب است.

منبع: تابناک

شکنجه‌گران باید محاکمه شوند

آیت‌الله العظمی منتظری، از رهبران انقلاب اسلامی و مراجع تقلید سرشناس قم، در پاسخ به نامه موسوی، کروبی، خاتمی و دهها چهره‌ی سیاسی اصلاح‌طلب به صراحت خواستار محاکمه عاملان اعتراف‌گیری تحت شکنجه شد و هشدار داد که اگر خطاکاران محاکمه نشوند، مردم قانع نخواهند شد.

به گزارش «موج سبز آزادی» به نقل از سایت اینترنتی دفتر این مرجع تقلید، آت‌الله منتظری تصریح کرده که باید مردم واقعا احساس كنند به حقوقشان توجه شده است و به آينده اميدوار شوند،‏ ‏نه اين كه در صدد اغفال مردم باشند و مثلا با تعطيلى يك بازداشتگاه تمام گناه را به گردن يك ساختمان بيندازند.

متن کامل این نامه به نقل از پایگاه اینترنتی دفتر آیت‌الله منتظری به شرح زیر است:

‏بسم الله الرحمن الرحيم ‏


حضرات آقايان حجة الاسلام والمسلمين حاج شيخ مهدى كروبى و حجة الاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمى و‏ ‏مهندس ميرحسين موسوى و ساير نخبگان و شخصيت هاى فرهنگى و سياسى امضاءكننده نامه مورخ 3/5/1388 دامت بركاتهم


‏پس از سلام و تحيت و آرزوى سلامتى و توفيق بيشتر براى شما عزيزانى كه با احساس وظيفه شرعى و ملى گوشه اى از‏ ‏حوادث تلخ و مظالم جارى را متذكر شده بوديد يادآور مى‎شوم :


‏اين جانب نيز مانند شما آقايان از اوضاع جارى و بحرانى كنونى كه در اثر ندانم كارى و بى تدبيرى بعضى از مسئولين براى‏ ‏جمهورى اسلامى پيش آمده سخت نگرانم ، و آنچه را وظيفه شرعى و ملى خود تشخيص مى‎دادم در پيام ها و نوشته هاى‏ ‏قبلى تذكر داده ام و الان نيز متذكر مى‎شوم كه :


‏حاكميت تاكنون چه نفعى از بحرانى كه به وجود آورد برده است ؟ جز اين كه اكثريت قاطع مردم عزيز را ناراضى و‏ ‏خشمگين نموده و فاصله خود را با آنان بيش از پيش كرده و جايگاه نظام جمهورى اسلامى را در دنيا ضعيف نمود و‏ ‏حساسيت و بدبينى بسيارى از مردم كشورهاى ديگر و سازمانهاى جهانى حقوق بشر را بيش از پيش برانگيخته است ؟


‏تصميم گيرندگان حوادث و فجايع اخير آيا تجربه حكومت شاه و ساير رژيم هاى استبدادى را از ياد برده اند؟ مگر رژيم‏ ‏شاه با ايجاد خفقان و رعب و سركوب آزادى خواهان و سانسور رسانه ها و زندانى و شكنجه نمودن فعالان سياسى و‏ ‏معترضين و اعتراف گيرى از آنان و پرونده سازى و تبليغات دروغ توانست در مقابل موج اعتراضات و نارضايتى هاى‏ ‏مردم مقاومت كند؟


‏چرا عقلاى قوم كارها را به دست يك عده افراد نامتعادل و اسير توهمات و تمايلات خطى و گروهى داده اند، تا همه چيز‏ ‏و از جمله مشروعيت نظامى كه تاكنون براى آن اين همه سرمايه گذارى شده است را زير سوال ببرند و زمينه بدبينى و‏ ‏بى اعتقادى به اصل اسلام و انقلاب را بين نسل جوان تقويت نمايند و آنان را نسبت به حاكميت دينى متزلزل سازند؟


‏چرا نيروهاى نظامى و انتظامى و بسيج را به برادركشى و سركوب مردم وامى دارند؟ آيا هدف از تشكيل سپاه و بسيج براى‏ ‏برادركشى و سركوب مردم بود؟


‏عزيزانى كه اكنون در زندان ها اسير هستند و از آنان با زور و شكنجه اعتراف و مصاحبه مى‎گيرند و هر روز جنازه يكى از‏ ‏آن عزيزان را به خانواده ها تحويل مى‎دهند چه گناهى كرده اند؟ جز اين كه به تخلفات عديده و تقلب در انتخابات به طور‏ ‏مسالمت آميز و آرام اعتراض داشتند و خواستار احقاق حقوق از دست رفته خود بودند؟


‏اين گونه اعترافات هيچ مبناى شرعى و قانونى ندارد و آمرين و عاملين آن مرتكب جرمى بزرگ شده اند و بايد در دادگاهى‏ ‏عادل و بى طرف و علنى محاكمه شوند تا مردم واقعا احساس كنند به حقوقشان توجه شده است و به آينده اميدوار شوند،‏ ‏نه اين كه در صدد اغفال مردم باشند و مثلا با تعطيلى يك بازداشتگاه تمام گناه را به گردن يك ساختمان بيندازند.


‏اين جانب مجددا به تصميم گيرندگان تذكر و هشدار مى‎دهم تا بحران كنونى عميق تر نشده و رشته كارها از دست آنان‏ ‏خارج نگشته ، عقل و شرع و منطق را حكم قرار دهند و موجبات و عوامل اين بحران و نارضايتى مردم را از بين ببرند و‏ ‏عملا پاسخى معقول و قانع كننده به مردم بدهند، و توجه داشته باشند كه مردم ايران بسيار فهيم و دانا هستند و اگر‏ ‏خطاكاران واقعا مجازات نشوند قانع نمى شوند.


‏در خاتمه سلامتى شما عزيزان و مجد و عظمت اسلام عزيز و ملت شريف ايران و توانايى براى احقاق حقوق تضييع‏ ‏شده و آزادى زندانيان حوادث اخير كه به اتهامهاى واهى دستگير شده اند را از خداوند قادر متعال مسألت دارم .

‏والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته .

‏‏1388/5/7‏‏
‏حسينعلى منتظرى

فرضیه "عدم تعادل روانی"، یادداشتی از حسین باستانی

حسین باستانی

در چنین شرایطی، برگزاری انتخاباتی مجدد – و این بار تحت نظارت واقعی نمایندگان افکار عمومی تا کار به تنشی عظیم تر پس از انتخابات نکشد - می‌توان کشور را از بحرانی که از 22 خرداد تاکنون دچار آن شده است نجات دهد؛ اگر هنوز عزمی برای حل عقلانی مشکلات وجود داشته باشد.

اجازه دهید با هم چند خبر آشنا را که در روزهای چهارم و پنجم مرداد ماه جاری رخ داده‌اند مرور کنیم:
1- خبرگزاری‌های رسمی کشور خبر دادند که رییس‌جمهور وزرای ارشاد و اطلاعات را بر کنار کرده است.

2- رسانه‌های حامی دولت یادآور شدند که با برکناری دو وزیر، کابینه از حد نصاب می‌افتد.

3- سایت ریاست جمهوری اعلام که تنها وزیر اطلاعات برکنار شده است.

4- وزیر ارشاد نوشت که "ابلاغ نخست" رییس جمهور را "جدی گرفته" و بنابراین به کار خود ادامه نمی‌دهد.

5- دفتر رئيس جمهور اعلام کرد از نامه وزیر ارشاد به رييس‌جمهوري "استنباط استعفا نمي‌شود" و "اگر فرض بر استعفا باشد اين استعفا از سوي رييس‌جمهوري پذيرفته نشده است".

توجه داشته باشید که همه اتفاقات فوق، تنها در عرض "دو روز" رخ دادند. در مورد دلیل آنها هم، روایت کاملاً یکسانی توسط منابع خبری محافظه‌کار نقل شده است: در جلسه 31 تیر هیأت وزیران، وزرای ارشاد و اطلاعات از احمدی‌نژاد به خاطر تعلل در اجرای فرمان رهبری در برکناری رحیم مشایی از سمت معاون اولی رییس جمهور انتقاد کرده‌اند. واکنش محمود احمدی‌نژاد به این انتقاد، برکناری سریع هر دو وزیر بوده، اما سپس متوجه شده که طبق اصل 27 قانون اساسی (که تصریح دارد در تعویض نیمی از اعضای کابینه، دولت به رأی اعتماد مجدد نیاز خواهد داشت) تعویض دو وزیر ادامه کار دولت او را غیرقانونی خواهد کرد. در نتیجه، تصمیم گرفته یکی از دو وزیر برکنار شده را به سر کار خود برگرداند حتی استعفای او را هم نپذیرد...

آیا همه تشنج‌های رخ داده از زمان انتصاب مشائی تاکنون، قسمتی از یک نقشه پیچیده برای منحرف کردن افکار عمومی از انتخابات مخدوش 22 خرداد بوده است؟ برای کسانی که چنین نظری دارند احترام قائلیم و شاید هم حق با آنها باشد. اما به طور کلی، به نظر می‌رسد در شرایطی که دولت احمدی‌نژاد در حال کشمکش برای جا انداختن "مشروعیت" دولت خود پس از انتخاباتی مخدوش است، هر گونه تحولی که نشان دهنده بحرانی بودن وضعیت این دولت –به ویژه در میان مدافعان آن – باشد، پیش از هر چیز باعث بالا رفتن روحیه مردم معترض و پایین آمدن انسجام حکومت می شود. اما حتی این هم، همه داستان نیست.

می‌توان موضوع را از زاویه‌ای دیگر نیز دید و آن اینکه آیا اصولاً تا این حد حساب کردن بر روی "پیچیدگی" و "تعقل" آقای احمدی نژاد و همکارانش، واقع‌بینانه است؟ به عبارت دیگر، آیا احمدی‌نژاد موجودی چنین برنامه‌ریز است که باید برای تمام کارهای او، به دنبال یافتن اهداف و انگیزه‌های پیچیده و حساب‌شده باشیم؟ احتمالاً نه.

اجازه دهید مثالی بزنیم: در دوران مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری 84، احمدی‌نژاد در هنگام تعریف زندگی گذشته خود گفت که پدرش در سال 72 "بر اثر حادثه تصادف فوت کرده است". ده ماه پس از رسیدن به مقام ریاست جمهوری، رییس‌جمهور دوباره اعلام کرد که پدرش فوت کرده است. متعاقباً تمام مقام‌های مملکتی به او تسلیت گفتند و در مجلس ختم "پدر رییس‌جمهور" شرکت کردند و خود محمود احمدی‌نژاد هم به عنوان صاحب عزا در مجلس حضور یافت.

آیا ممکن است پدر او دوبار فوت کرده یا آنکه وی در قبل و بعد از ریاست‌جمهوری خود، از فوت دو نفر به عنوان پدر خود خبر داده باشد؟ قطعاً نه. پس چرا محمود احمد‌ی‌نژاد چنین دروغی را گفته است؟ وقتی رییس‌جمهور در مورد موفقیت های دولت خود دروغ می گوید، می‌توان به راحتی دلیل این کار را فهمید. اما برای دروغ گفتن در مورد مرگ پدر هم مفعت سیاسی مشخصی وجود دارد؟

مثال دیگر: جای تردید نیست که محمود احمدی‌نژاد در سال 84 ادعا کرده است که امام زمان در عرض دو سال آینده ظهور خواهد کرد. این خبر به طور علنی توسط حسن روحانی رییس اسبق شورای عالی امنیت ملی ایران و رسول منتجب‌نیا نایب رییس حزب اعتماد ملی هم بیان شده است. در نگاه اول، می‌توان این طور فرض کرد که احمدی‌نژاد با اهداف سیاسی – مثلا برای آن که اقدامات دولتش را مقدمه ظهور امام غایب تلقی کند - چنین ادعای غریبی را مطرح کرده است. اما در این میان، یک نکته مبهم باقی می ماند: چرا احمدی نژاد در سال 84 نگفته بود که امام زمان مثلا چهار یا پنج سال دیگر ظهور می‌کند؟ چرا او باید از ظهور امام در دو سال بعد سخن می‌گفت، که نادرستی آن در همان دوره اول ریاست‌جمهوری وی قابل اثبات بود؟ آیا برایش مهم نبود که نادرست از آب درآمدن پیش بینی او، باعث انگشت‌نما شدنش در حلقه های درون نظام پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 بشود؟...

اینجاهاست که فرضیه نگران‌کننده‌ای تقویت می‌شود: عدم تعادل روانی محمود احمدی‌نژاد. بیان این فرضیه، نه برای توهین به نام‌برده، که برای هشدار در مورد احتمالی است که بسیاری از رفتارهای محمود احمدی نژاد را به گونه ای خطرناک توضیح می‌دهد. اگرچه آقای احمدی‌نژاد مشکلی با بیان مطلب کذب ندارد، اما به احتمال قوی مثلاً وقتی از ظهور امام زمان در عرض دو سال سخن گفته، واقعاً دچار این ذهنیت بوده که راست می گوید و از عالم غیب و وقایع آینده خبر دارد. به همین ترتیب، وقتی وی در اقدامی محیرالعقول از فوت پدر خود در دو زمان مختلف سخن گفته، باید احتمال داد که این کار را نه از سر برنامه ریزی برای کسب منافع مشخص، که به علت عدم تعادل روانی انجام داده باشد.

اجازه دهید یک بار دیگر به فیلم معروف اظهارات آقای احمدی‌نژاد در ملاقات با آیت‌الله جوادی آملی را در مورد ظهور یک هاله نور در اطراف وی در هنگام سخنرانی در سازمان ملل متحد نگاه کنیم. به نظر می‌رسد او واقعاً در هنگام بیان چنین ادعایی، دچار این خیال است که در سازمان ملل، همچون مقدسین در هاله ای از نور قرار داشته. اما حتی اگر فرض کنیم که وی دچار این خیال نبوده و با بیان چنین سخنانی قصد داشته عامداً آیت الله جوادی آملی را فریب بدهد، سوالی دیگر مطرح می شود: آیا کسی که در این توهم است که می تواند به آیت الله های قم بقبولاند که نوری الهی پیرامون او وجود داشته، دارای وضعیت روانی طبیعی است؟ مشکل بتوان به سوال فوق جواب مثبت داد.

چنین ابهاماتی، در مورد بسیاری از دیگر رفتارهای آقای احمدی‌نژاد نیز وجود دارند. در همین فقره اخیر تشنجات ایجاد شده بر سر انتصاب مشایی و برکناری وزرا نیز، می توان رفتار رییس جمهور را از زاویه‌ای متفاوت – با توجه به ابهامات موجود در مورد تعادل روانی وی- مورد تحلیل قرار داد.

آیا احمدی‌نژاد نمی‌توانست قبل از برکناری دو وزیر، تعداد کل وزرای تعویض شده دولت خود را بشمارد تا متوجه شود با دست خود در حال از رسمیت انداختن کابینه است؟ لابد می‌توانست. اما ظاهراً به خاطر عصبانیت از آن دو، چنان تعادل خود را از دست داد که متوجه این مساله نشد.

آیا احمدی نژاد نمی‌توانست بفهمد که اگر رهبر جمهوری اسلامی ایران از او حمایت بی‌مرز نمی‌کرد و مستقیماً با معتقدان به تقلب در انتخابات درگیر نمی شد، امکان نداشت که وی بتواند به مقام ریاست‌جمهوری برسد؟ لابد می‌توانست. اما ظاهراً با گذشت شش روز از صدور دستور رهبر در مورد برکناری مشایی، هنوز در ذهن نامتعادل وی محاسباتی نامفهوم در جریان بود که مانع می‌شد تا واکنشی علیه پدر عروس خود نشان دهد، و تنها پس از انتشار علنی آن دستور بود که بناچار به ولی نعمت خود تمکین کرد.

آیا احمدی‌نژاد نمی‌فهمید که با ارتقای مقام رحیم مشائی به سمت معاون اول رییس‌جمهور - در حالی که مراجع تقلید قم، 50 نماینده از 88 نماینده مجلس خبرگان و 200 نماینده از 290 نماینده مجلس شورای اسلامی خواستار تعویض وی از پست ریاست سازمان گردشگری شده بودند - چطور همه را علیه خود بسیج خواهد کرد؟ ظاهرا در فضای ذهنی او، مرزهای واقعیت و خیال چنان در هم ریخته که حتی انجام چنین محاسبه ساده ای هم ممکن نبوده است.

لازم به تأکید مجدد است که تمام آنچه ذکر شد برای توهین به احمدی نژاد نیست. اما نمی توان از بیان این هشدار به مسوولان جمهوری اسلامی چشم پوشید که سرنوشت خود را به دست فردی سپرده اند که عدم تعادل روانی او، بیش و پیش از هر چیز حکومتی که آن مسوولان مجبور به حفظش هستند را تهدید می‌کند. آیا رییس جمهوری که به واسطه یک عدم تعادل آنی، تصمیمی در مورد وزرای خود می گیرد که دولت او را نابود می کند، فرد قابل اعتمادی برای مدیریت موضوعات پیچیده‌ای چون پرونده هسته ای یا بحران امنیتی ایجاد شده پس از انتخابات است، که به سرنوشت نظام جمهوری اسلامی گره خورده‌اند؟

می‌توان فهمید که نهادهای ارشد حکومت ایران، به دلایل واضح مایل به پذیرش تقلب گسترده در انتخابات 22 خرداد نیستند. اما جا دارد که این نهادها متوجه باشند که با ایستادگی بر سر ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد، که در دو ماه گذشته هفته ای یک بحران "عظیم" برای نظام ایجاد کرده، جمهوری اسلامی در متفرق ترین، بحرانی ترین و متزلزل ترین شرایط در سه دهه حیات خود قرار گرفته است.

حتی اگر رهبر ایران قادر به کوتاه آمدن در مورد نتایج انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیست، هنوز راه‌هایی برای حل آبرومندانه بحران اخیر وجود دارد. آیت الله خامنه‌ای می‌تواند با ملاحظه وضعیت روانی ویژه آقای احمدی نژاد، به همان شیوه که در مورد مشایی عمل کرد، از رییس جمهور بخواهد که برای مصالح عالی نظام از پست ریاست جمهوری استعفا دهد. این تصمیمی است که با توجه به تنش های بی سابقه ای که آقای احمدی نژاد با نهادهای نظام ایجاد کرده، امکان توافق بر سر آن در سطح حکومت، کاملاً وجود دارد. با استعفای محمود احمدی نژاد، بدون آن که رهبر مجبور به اذعان به تقلب در 22 خرداد شود، انتخابات ریاست جمهوری خود به خود تجدید خواهد شد. در انتخابات جدید، حتی نهادهای نظام برای ایجاد نکردن تصور "شکست" خود می‌توانند از نامزدهای اصلاح‌طلب انتخابات گذشته بخواهند که از کاندیداتوری مجدد خودداری کنند. کاندیداهایی که با ایستادگی بر سر حفظ جمهوریت نظام، وظیفه تاریخی خود را انجام داده و رییس جمهور شدن یا نشدن شان، تفاوتی در جایگاه آنان در جامعه ایران ایجاد نخواهد کرد.

در چنین شرایطی، برگزاری انتخاباتی مجدد – و این بار تحت نظارت واقعی نمایندگان افکار عمومی تا کار به تنشی عظیم تر پس از انتخابات نکشد - می‌توان کشور را از بحرانی که از 22 خرداد تاکنون دچار آن شده است نجات دهد؛ اگر هنوز عزمی برای حل عقلانی مشکلات وجود داشته باشد.

منبع: روزآنلاین

آیت‌الله بیات: مسئولیت خون‌ها با کسانی است که رای اکثریت را ندیده گرفته‌اند

آیت‌الله اسدالله بیات زنجانی، از مراجع تقلید، در پاسخ به نامه‌ی آقایان کروبی، خاتمی و موسوی تصریح کرد که اگر قطره‌ای از خون معترضان بر زمین ریخته شود، مسئولیت آن برعهد‌ی کسانی است که با نادیده گرفتن آرای اکثریت، چنین التهاباتی را موجب شده‌اند و همواره خود را فراتر از آن دانسته‌اند که درصدد جبران آن برآیند. وی همچنین در این نامه که با آیه‌ی «إنا لله و إنّا الیه راجعون» آغاز شده، گفتاری از امام علی را خاطرنشان کرده که می‌فرماید: اگر امر به معروف را ترک کنید، بدترین‌ها بر شما مسلط خواهند شد و دعاهایتان هم مستجاب نخواهد شد.

متن کامل پاسخ آیت‌الله بیات زنجانی به سران اصلاح‌طلبان به شرح زیر است:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
إنا لله و إنّا الیه راجعون

برادران انقلابی و ارجمند حجج اسلام والمسلمین کروبی، خاتمی و مهندس موسوی، دوستان انقلابی و فعالان سیاسی،
سلام علیکم؛
بسیاری از شما عزیزان پیشروان همان انقلاب اسلامی هستید که می‌خواست با رهبری امام امّت(ره)، باری از دوش مردم بردارد، حقّی را استیفاء کند و قانونی را با استناد به کتاب خدا و مصالح مردم حاکم سازد. برای همین هم نظام جمهوری اسلامی را برقرار کردیم تا دیگر در این کشور شاهد دین‌سوزی، خونریزی و مردم ستیزی نباشیم. اما امروز شاهد وقایع تأسف باری به نام این نظام و تحت کلمه‌ی عالیه‌ی الله آن هستیم که دل همه‌ی علاقه‌مندان به امام و انقلاب اسلامی را به درد می‌آورد.
برادران ارجمند، در وقایع اخیر سه دسته موضع در این کشور شکل گرفته است:

1. کسانی که در حرکت‌های غیرقانونی اخیر اعم از استخلافها، بازداشتها و حرمت شکنی‌ها به هر نام و به هر نحو مسبِّب یا مباشر بوده‌اند یا به توجیه این رفتارها پرداخته‌اند،

2. عموم و به ویژه خواصّی که در برابر این حرکتها به هر دلیل سکوت کرده‌اند،

3. کسانی که مسبِّبان و مباشران این حرکات را به هر نحو و به هر وسیله‌ای، با رعایت شرایط نهی از منکر، تذکّر داده و نهی کرده‌اند.

بر آحاد دلسوزان نظام، اهالی سیاست و مدیران نظام اعم از قاضی و عامی است که صراحتاً صف خود را از دسته‌ی اول جدا سازند، از آنها برائت بجویند و حتّی‌الإمکان در حدّ وسع خود در صف سوّم به اقدام قانونی یا نهی از منکر بپردازند. امروز شما و دیگر آگاهان سیاسی چپ و راست هم باید خود را پیشرو نهی از منکر بزرگی بدانید که ناتمام گذاشتن یا ذرّه‌ای تردید در آن منجر به غلبه‌ی منکر بر معروف در این کشور خواهد شد. این تکلیفی شرعی، عقلانی و عُقلایی است.

در این فضا و شرایط هم که عده‌ای بر حسب احساس تکلیف به نهی از منکر بپردازند و از راه‌های قانونی در صدد استیفای حقوق خود و آرائشان برآیند، اگر قطره‌ای خون از آنها بر زمین ریخته شود، مسئولیت آن بر عهده‌ی همان کسانی است که با نادیده گرفتن آراء اکثریّت، چنین التهاباتی را موجب شده‌اند و همواره خود را فراتر از آن دانسته‌اند که درصدد جبران آن برآیند. هنگامی که رأی مردم نادیده گرفته شود، افرادی از جمله تعدادی از دلسوزان و شخصیتهای انقلابی را بدون تفهیم اتّهام و تشریفات قانونی در اماکن نامعلوم بازداشت کنند، خون کسی بدون حضور در محکمه‌ی قاضی عادلی ریخته شود و حرمت شهروندی هتک گردد، چاره‌ای جز امر به معروف و نهی از منکر نمی‌ماند.

اگر چنین نشود و همگان به ویژه فعّالان سیاسی نهی از این قبیل منکرات فزاینده را ترک کنند، خواهیم دید که به زودی همان سرنوشتی که امیرالمؤمنین(سلام الله علیه)در وصیّت نامه‌ی خویش برای امّت اسلامی پیش بینی کرده‌اند، تحقق خواهد یافت که: «امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که در آن صورت بدترین شما بر شما مسلّط خواهند شد و دعاهایتان هم مستجاب نخواهد شد».

والسّلام علی من إتّبع الهدی
قم- پنجم مرداد ماه 1388، مصادف با چهارم شعبان المعظّم 1430
اسدالله بیات زنجانی

موسوی و کروبی پنجشنبه به بهشت زهرا می‌روند

سایت حزب اعتماد ملی خبر داد که موسوی و کروبی ساعت 16 روز پنجشنبه در بهشت زهرا یاد و نام شهدای جنبش را گرامی می‌دارند.


سحام نیوز نوشت: مهدی کروبی و میرحسین موسوی با حضور بر مزار شهدای ٣٠ خرداد در چهلمین روز شهادت ان عزیزان یاد وخاطره شان را گرامی می دارند.

به دنبال عدم ارایه مجوز از سوی وزارت کشور برای برگزاری مراسم چهلم جان باختگان حادثه ٣٠ خرداد در مصلی بزرگ دفاتر کروبی و موسوی اعلام کردند که مهدی کروبی و میرحسین موسوی با حضور بر مزار جان باختگان حوادث اخیر در کنار خانواده هایشان یاد وخاطره انان را گرامی می دارند . این مراسم عصر پنج شنبه (فردا) ساعت ١٦ بر سر مزار جان باختگان حادثه ٣٠ خرداد برگزار می شود .

دکتر سعید حجاریان آزاد نشده است.


دکتر سعید حجاریان هنوز آزاد نشده است

با وجود خبرپراکنی‌های گسترده‌ی رسانه‌های جناح حاکم درباره آزادی سعید حجاریان، «موج سبز آزادی» کسب اطلاع کرد که این خبر کاملا دروغ است و خانواده‌ی حجاریان نسبت به هرگونه تحرکی برای آزادی وی ابراز بی‌اطلاعی می‌کنند.

به گزارش موج سبز آزادی، از ساعات پایانی شب گذشته سایت‌های اصولگرا ادعا کردند که سعید حجاریان آزاد خواهد شد و صبح امروز نیز از دفتر سخنگوی قوه قضاییه خبری برای رسانه‌ها ارسال شد مبنی بر اینکه هاشمی شاهرودی دستور آزادی سعید حجاریان را داده است و او امروز آزاد خواهد شد.
انتشار این خبر باعث تماس گسترده کاربران و علاقه‌مندان با «موج سبز آزادی» شد که خواستار تایید این خبر بودند. متاسفیم که باید به اطلاع مخاطبان عزیز برسانیم این خبر درست نیست.
تا این ساعت که وقت اداری امروز نیز به پایان رسیده، هیچ خبری از اقدام برای آزادی حجاریان در دست نیست و خانواده‌ی حجاریان نیز به کلی از دستور شاهرودی و طی شدن روند آزادی این زندانی سیاسی، ابراز بی‌اطلاعی می‌کنند. بدین ترتیب خبر منتشر شده چیزی جز جنگ روانی با هدف منفعل کردن تلاش‌گران برای آزادی حجاریان به نظر نمی‌رسد.
«موج سبز آزادی» از همگان دعوت می‌کند به خبرهای اینچنینی اعتماد نکنند و به تلاش‌های خود برای آزادی سعید حجاریان و دیگر زندانیان سیاسی ادامه دهند.

۱۳۸۸ مرداد ۶, سه‌شنبه

وقایع کهریزک، جنایت علیه بشریت

گزارش ویژه «موج سبز آزادی» از وضعیت فجیع بازداشتگاه‌ها

وقایع کهریزک، جنایت علیه بشریت

در شرایطی که وضعیت بازداشت شدگان باعث نگرانی بخش عمده‌ای از جامعه شده و وجود بازداشتگاه‌های غیرقانونی حتی به تایید رهبر نظام هم رسیده است، «موج سبز آزادی» گزارش‌های تکان‌دهنده‌ای را از برخی افراد آزاد شده از زندان و منابع دیگر دریافت کرده که نشان‌دهنده‌ی وضعیت فاجعه‌بار و غیر انسانی حاکم بر بازداشتگاه‌ها و زندان‌های قانونی و غیرقانونی است.


بر اساس گزارش رسیده به «موج سبز آزادی» یک خانم محجبه که در روزهای تبلیغات انتخاباتی با خودروی شخصی خود اقدام به پخش سی‌دی «نود سیاسی» می‌کرده، به همین خاطر پس از انتخابات شناسایی و در منزل خود بازداشت می‌شود.


وی خبر داده که در مدت بازداشت، بارها مورد ضرب و شتم مأموران مرد قرار گرفته، بازجوها مرتبا با الفاظ رکیک و ناسزا به توهین و تحقیر وی می‌پرداخته‌اند و حتی مإموران مرد موهای او را می‌کشیده و دائما با تماس بدنی، او را مورد آزار قرار می‌داده‌اند تا اعتراف کند که با برخی چهره‌های سیاسی، رابطه‌ی نامشروع داشته است. این گزارش حاکی است وی پیش از آزادی مجبور شده نوشته‌ای را امضا کند مبنی بر اینکه در زندان با وی هیچ‌گونه بدرفتاری نشده و حتی هفته‌ای دو بار هم در زندان چلوکباب خورده است!


گزارش دیگری که یکی از بازداشت شدگان هفته اول پس از انتخابات، پس از آزادی در اختیار «موج سبز آزادی» قرار داده، حاکی است که به محض انتقال وی به پاسگاه کلانتری و در ابتدای ورود به این پاسگاه، وی و دیگر بازداشت شدگان به شدت کتک خورده‌اند. او همچنین یکی از شکنجه‌های تحقیرآمیز صورت گرفته را این‌گونه توصیف کرده که: بازداشتی‌ها را در کف توالت پاسگاه می‌خواباندند، سربازی پایش را پشت گردنشان می‌گذاشت و آنها را مجبور به لیس زدن توالت می‌کرد.


وی همچنین فاش کرده که در یک مورد که سربازی از این کار امتناع کرده، مورد ضرب و شتم مافوقش قرار گرفته و سپس او هم بازداشت شده است. وی در عین حال خبر داده که از همان روزهای ابتدایی، در حین کتک زدن بازداشتی‌ها، مرتبا در پاسگاه فحش‌های رکیک به هاشمی و خاتمی و موسوی می‌داده‌اند.


موضوع دیگری که در دو روز اخیر و به دنبال شهادت فرزند یکی از مسئولان دولت نهم به رسانه‌ها درز کرده، ابتلای احتمالی برخی بازداشت شدگان به بیماری مننژیت است؛ طوری که ابتدا سردار علایی در یادداشت خود فاش کرد که وزیر بهداشت از توزیع گسترده و البته دیرهنگام واکسن مننژیت در زندان‌ها و بازداشتگاهها خبر داده، سپس مدیرکل زندان‌های قوه قضاییه تایید کرده که تنها در اوین به 4000 زندانی واکنس مننژیت تزریق شده و دست آخر سخنگوی کمیسیون امنیت ملی خبر داده که سعید مرتضوی در جلسه‌ی این کمیسیون ادعا کرده محمد کامرانی و محسن روح‌الامینی به علت ابتلا به بیماری مننژیت درگذشته‌اند.


در این باره، یک پزشک متخصص که نخواست نامش فاش شود، در گفت‌و‌گو با «موج سبز آزادی» از رسانه‌ها و نمایندگان مجلس خواست وزیر بهداشت تا در صورت صحت این ادعا، نوع مننژیت این دو زندانی را اعلام کند. وی هشدار داد که اگر مننژیت این دو شهید از نوع Meningococcal باشد، خطر بزرگی دستگیرشدگان و حتی مردم را تهدید می‌کند و باید سریعا نسبت به واکسینه کردن مردم و توزیع داروهای آنتی‌بیوتیک و پیش‌گیری (Prophylaxis) اقدام شود.


همچنین در گزارش دیگری که از سوی نزدیکان یک جوان بازداشت شده به «موج سبز آزادی» رسیده، تصریح شده که این جوان که به تازگی آزاد شده و جرم وی بازگشت از لندن بوده! از لحاظ روحی چنان وضعیت اسفناکی دارد که برای جلوگیری از خودکشی، او را در منزل به تخت بسته‌اند.


اما تکان‌دهنده‌ترین گزارش‌ها در این میان به بازداشتگاه غیرقانونی کهریزک اختصاص دارد که بر اساس گزارش‌های موثق و متعدد، تحت نظارت مستقیم سردار رادان قائم‌مقام فرمانده نیروی انتظامی کل کشور اداره می‌شود و فضایی یکسره قرون وسطایی بر آن حاکم است.


شاهدان عینی و بازداشتی‌های آزاد شده از کهریزک، وضعیت این بازداشتگاه غیر قانونی را این‌گونه توصیف می‌کنند:

در یک سوله‌ی 200 متری بدون وجود دستگاههای تهویه‌ی هوا، چندین معتاد کراکی که امیدی به زنده ماندن آنها نیست و بدن‌هایشان کرم گرفته، دراز به دراز بر روی زمین افتاده‌اند؛ و در کنار آنها، بازداشت شدگان نگهداری می‌شوند. بازداشت‌شده‌ها حدود 100 نفرند که به این محیط غیر بهداشتی با هوای نامطبوع منتقل شده‌اند. آنها صف می کشند تا بتوانند از زیر در، ولو برای دقیقه‌ای از هوای بیرون تنفس کنند.


هر روز صبح سردار رادان به این محل سرکشی می‌کند و خود شخصا هر روز چند نفر از بازداشت شدگان را مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار می‌دهد. بهترین ابزار شکنجه در دست رادان، شلنگ است. وقتی صبح هر روز صدای هلیکوپتر می‌آید، بچه‌ها به خود می‌لرزند و می‌فهمند
که رادان آمده.


یکی از بازداشتی‌ها در اثر برخورد باتوم به سرش، کم کم بینایی خود را از دست داد؛ ولی با وجود اطلاع شکنجه‌گران کهریزک از وضعیت وی، او را از این محل غیر بهداشتی خارج نکردند. دو روز قبل از آزادی، بازداشت‌شده‌ها به اوین منتقل می‌شوند و فردی که بینایی خود را از دست داده بود، در اتوبوسی که به سمت اوین در حرکت بود، بر روی پای یکی دیگر از بازداشت شدگان جان می‌سپارد.


از دیگر شکنجه‌ها در کهریزک آن است که بدن‌ها را خیس می‌کنند و بعد با شلنگ و سیم، بازداشت‌شده‌ها را کتک می‌زنند تا درد تا عمق جان آنها نفوذ کند.

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

۱۳۸۸ مرداد ۵, دوشنبه

احوال رحیم عاشق و محمود معشوق

دوم دام دات کام:
به دنبال مطرح شدن معاونت اولی رحیم اسفندیار مشائی یار غار و گل بی خار دولت نهم که میراث دولت نهم را خورده و قرار است معاون اول دولت دهم شود، و معلوم شده که یک روابط غیرافلاطونی و شاید هم افلاطونی بین آن رئیس کودتا و این میراث خوار استعمار وجود دارد، یکی از آقایان رابطه بین این دو نفر را به رابطه شمس و مولوی تشبیه کرد. ما هم یکی از اشعار مولوی را تغییرات دادیم، خدا از سر تقصیرات ما بگذرد.
یـار مـرا، غار مـرا، یاور بیکار مـرا
یار تویی، غار تویی، خواجه!(1) نگهدار مرا
آخ تـویی، اوخ تـویی، سارق صاندوخ(2) تویی
صاحب هر بوق توئی، محرم اسـرار(3) مرا
هاله منم، واله منم، رئیس هشت ساله منم
صاحب میراث تویی، افسر و سردار مرا
بهره تویی، سود تـویی، دولت محمود تویی
رابط استاد تویی، وصل به دیدار(4) مرا
ناز تویی، باز تویی، صاحب هر گاز(5) تویی
صاحب باتوم منم، چاقوی(6) بسیار مرا
یاور کودتا توئی، رهروی مقتدا تویی
زور بزن زور بزن، سخت بکن کار( 7) مرا
قطره تویی، پماد تویی، قرص تویی، ضماد تویی
جام بده، زهـر بده، بیش مـیـازار مرا
هم قر و اطوار توئی، هم سبب کار تویی
رقص کنی(8) رقص کنان، قر بده این بار مرا
بابای داماد منم، نوچه استاد منم
باد منم، بید منم، هیچ (9)مپندار مرا
هسته هر بسته منم، در چو توئی دسته منم
دسته به دست گیر و برو، بیش بمفشار مرا
حجرهء بازار منم، منشاء آزار منم
برجی و پاساژ توئی، راه دِه ای یـار مـــرا
باد تویی، رایحه ای، روح توئی
چون گل خرزهره تویی، خدمت بسیار مرا
دوغ منم ماست تویی، طرح هولوکاست(10) تویی
دوست شدی با تل آویو(11)، این همه اسرار مرا
روز تویی، سوز تویی، قوز بالا قوز تویی
آب منم، کوزه منم( 12)، آب ده این یار مرا
دانـه تـویی، دام تـویی، گوهر دردانه تویی
پخـتـه تـویی، خـام تویی، سوخته(13) مگـذار مرا
یک تـن اگـر کـم شودی، توی دلــم غم(14) شودی
فعلا وایستا تو کنار، بازی و بازار مرا
ماه تویی، چاه تویی، آه تویی، کاه تویی
هر چیز با آه(15) تویی، ول بکن این بار مرا
زیر نویس ها:
1) خواجه نگهدار مرا: آقا مواظب باش من رئیس جمهور بشم، بعدا از خجالت تون در می آم.
2) صاندوخ: (جمع- صنادیخ)، نوعی تلفظ خودمانی صندوق های گمشده آرای مردم که چهار مورد آن در یک کتابخانه در شیراز، تعدادی در ستاد نیروی دریایی، و تعدادی در زیر زمین موزه هنرهای معاصر کشف شده است.
3) محرم اسرار: کسی که آدم حرف هایش را به او می زند تا او بعدا آن حرف ها را به مصباح یزدی بزند و الخ.
4) وصل به دیدار: کسی که وقت ملاقات را از آن یکی آقا می گیرد، جور کننده دیدار با انواع مولانا، هوشنگ خان، پیروز خان و سایر خوانین.
5) صاحب هر گاز: در اینجا صاحب گاز دو معنی دارد، یکی محسنی اژه ای است که صاحب گاز اول شناخته شده و دوم هر کس که گاز اشک آور داشته و به مخالفان دولت بزند.
6) چاقو: یک چیز دراز که با آن کودتا می کنند، ولی پس از تشریح جسد، معلوم می شود گلوله خورده است.
7) سخت بکن کار مرا: منظور این است که موقعیت مرا سخت و محکم کن و صبر کن بعدا تو را بیاورم.
8) رقص کنی رقص کنان: اشاره به مراسم استانبول که تا آخرش نشسته بود و انگار هاله نور دیده چشم از خانومه برنمی داشت و حتی پلک هم نمی زد.
9) هیچ مپندار مرا: شاعر دچار واقع گرایی مفرط شده است.
10) طرح هولوکاست: یک طرح که توسط محمد علی رامین و چند مجنون دیگر مطرح شد و باعث شد تعدادی لیلی آواره شوند.
11) تل آویو: مردم کشوری به اسم اسرائیل که شنبه باید جابجا شوند و بروند آلاسکا ولی یکشنبه مردمان خوبی هستند و دوستشان داریم.
12) آب منم، کوزه منم: اشاره به اینکه بذار در کوزه آب شو بخور.
13) سوخته مگذار مرا: با توجه به مسائل پس از انتخابات و شعارهای مردم در پشت بام ها و این جور چیزها محل دقیق سوختگی مشخص نیست. شاید قلبش باشد، ولی اگر قلبی وجود نداشت، احتمالا جای دیگر مطمئنا وجود دارد.
14) توی دلم غم شودی: یعنی ناراحت می شوم و می روم کاراکاس یا جمکران یا هر جایی که عکسم را بگیرند.
15) هر چیز با آه مثل راه، چاه، واه، سیاه، کوفت، درد، زهر مار، قافیه زیاد مهم نیست.

جان سعید حجاریان، خارچشم دولت کودتا در خطر است


جان سعید حجاریان، خارچشم دولت کودتا در خطر است؛ برای او بنویسیم
خبرهای نگران‌کننده‌ای به ما رسیده مبنی بر اینکه جان سعید حجاریان به شدت در خطر است. کودتاچیان قصد جان حجاریان را کرده‌اند و آن‌طور که از شواهد بر می‌آید، سکوت جامعه‌ی مدنی نسبت به شکنجه‌هایی که اخیراْ به جسم ناتوان او روا داشته‌اند، باعث افزایش و شدت گرفتن فشارها علیه این مبارز نیم‌جان راه آزادی‌خواهی بوده است. به گفته دکتر وجیهه مرصوصی، همسر سعید حجاریان که اخیرا در زندان اوین امکان ملاقات با او را پیدا کرده، حال حجاریان بسیار بد است.

امروز روزی است که باید دست در دست هم دهیم و از حجاریان نمادی بسازیم برای جنبش مدنی مبارزه با بازداشت‌های غیرقانونی و شکنجه‌ی سفید.
برای این کار هر کس در هر جایگاهی که هست، رسانه‌ای است برای این جنبش: جنبش مردمی برای رهایی سعید حجاریان، نماد همه‌ی زندانیان جنبش سبز. از امروز در وبلاگ‌های خود درباره‌ی حجاریان بنویسیم. بنرهایی با عنوان «سعید حجاریان را زنده آزاد کنید» به سایت‌ها و وبلاگ‌های خود اضافه کنیم. پوستر درست کنیم. به دیگران ایمیل بزنیم و آنان را در جریان وضعیت سعید حجاریان و صحبت‌های خانواده‌اش قرار دهیم. در سایت‌ها کامنت بگذاریم. خطاب به مقامات قضایی و غیرقضایی نامه و ایمیل ارسال کنیم. نهادهای بین‌المللی را از وضعیت خطرناک زندانیان مطلع سازیم. نگذاریم سکوت ما به معنای رضایت ما نسبت به مرگ تدریجی یک انسان باشد.
سایت «موج سبز آزادی» را نیز در مسیر این جنبش در کنار خود بدانید. نوشته‌ها، نامه‌ها، و پیشنهادات می‌تواند از طریق این سایت نیز به اطلاع سایرین برسد. گردانندگان سایت تلاش خواهند کرد گزیده‌ای از این آثار را جهت همدلی و اطمینان خاطر در اختیار خانواده‌‌ی حجاریان نیز قرار دهند. مطالب، نوشته‌ها و فعالیت‌های خود را حتما با ایمیل به ما اطلاع دهید.
تردید نکنیم؛ ساکت نشستن ما مهر تاییدی است بر شهادت سعید حجاریان و پس از او شاید کسانی دیگر. همه باید بدانند که سعید حجاریان شکنجه می‌شود. او را که حتی توان سخن گفتن ندارد، به گفته‌ی دخترش زینب، ساعت‌‌ها زیر آفتاب داغ می‌نشانند و بعد روی بدنش یخ می‌گذارند تا رگ‌های خونی مغزش پاره شود و بگویند که به مرگ طبیعی مرده است. ما نباید بگذاریم و نمی‌گذاریم این جنایت رخ بدهد. سعید حجاریان نماد همه‌ی زندانیانی است که این روزها به قصد کشت شکنجه می‌شوند و به همین دلیل ما با زنده نگه داشتن نام حجاریان در نوشته‌ها و شعرها و نامه‌هایمان خطاب به او، نام دیگر هموطنان دربندمان را نیز زنده نگاه خواهیم داشت و فریاد تظلم‌خواهی‌مان در این ایام مبارک را همراه با زینب حجاریان به درگاه خداوند خواهیم برد. ما با نوشته‌‌هایمان برای حجاریان خطاب به بازجویانش خواهیم گفت: با سعید ما آن نکنید که اصحاب جهل با یاسر صحابه‌ی پیامبر کردند.
جامعه منتظر نوشته‌های «سبز» ماست.
در همین رابطه بخوانید:
خبرهایی از زندانیان - بازی کثیف مرتضوی با خانواده‌ی حجاریان

زینب حجاریان: پدرم تحت شکنجه است، قصد جان او را کرده‌اند

همسر حجاریان: از اوین صدای هَل مِن ناصر یَنصُرنی به گوش می رسد، کسی به داد همسرم برسد!

موسوی رییس جمهور: چطور سران کشور ما فرياد نمی‌کشند و از اين فجايع گريه نمی‌کنند؟


ميرحسين موسوی در دیدار با اعضای تشکل‌های معلمان و فرهنگیان در انجمن اسلامی، با تبريک اعياد پيش رو، هر يک از اين فرصت‌ها را به عنوان نعمتی دانست که خداوند برای نهضت سبز قرار داده است تا از آن خوب استفاده کند و گفت: اين مهم‌ترين مساله است که شبکه عظيم اجتماعی و سبزی که در سراسر کشور ايجاد شده است، اگر هوشيار باشد که هست، بايد از تمام اين مناسبت‌ها با استفاده از خلاقيت خود استفاده کند.

به گزارش قلم، موسوی با اشاره به اينکه اين مناسبت‌ها زياد هستند يادآور شد: ما می‌توانيم هر روز برنامه‌ای برای روشنگری و پيگيری اهداف بلند نهضت بزرگ سبز داشته باشيم.

موسوی در ادامه درباره سخنان يکی از اعضای حاضر مبنی بر اينکه جريان حاکم بعد از انتخابات غافلگير شد و فقط تا زمان انتخابات برای خود برنامه ريزی کرده بود، گفت: فکر می‌کنم اين غافلگيری به چند هفته پيش از انتخابات برمی‌گردد زيرا تمام تلاش آنها در جهتی بود که مردم در انتخابات شرکت نکنند.

وی با اشاره به عملکرد رسانه ملی و ديگر رسانه‌های دولتی نسبت به دوره‌های قبل رياست‌جمهوری، تلاش آنها را در جهت حضور عده قليلی در انتخابات دانست و بيان کرد: آنها فکر نمی‌کردند که در مدت کوتاهی چنين موج عظيمی ايجاد شود برای همين غافلگير شدند و طرح‌هايشان ناشيانه اجرا شد و خلل و فرج بسيار زيادی داشت و آنها قدرت مردم را به درستی تخمين نزدند و عمق جريان را به درستی درک نکردند. دليل برانگيختگی و حضور مردم در خيابان‌ها را درک نکردند در نتيجه کشور و خودشان را با مشکل مواجه کردند.

ميرحسين با بيان اينکه مطالبی که قبل از انتخابات، مطرح و بر آن تاکيد کرده است چيزی نبوده جز درخواست‌های معمولی ذکر شده در قانون اساسی که مغفول مانده و کنار گذاشته شده بود افزود: ما بخش‌های اندکی از قانون اساسی را اجرا کرده‌ايم. قسمتی از آن را خوانده‌ايم آن هم بر اساس منافع گروهی و جناحی و آن بخشی که به نفع ما نبوده، کنار گذاشته‌ايم.

وی با بيان اينکه جز حقوق مصرح در قانون اساسی چيز ديگری نگفته است، بيان کرد: ما گفتيم شعار مردم در ابتدای انقلاب اين بود "در بهار آزادی جای شهدا خالی؟"، حرف ما اين است که اين آزادی کجاست؟ مگر مردم به خاطر اين آزادی به صحنه نيامدند و ۲۲ بهمن ۵۷ راهپيمايی‌های ميليونی در سراسر کشور انجام نشد و شعار آزادی سر ندادند؟ مردم دنبال آزادی بودند، الان اين آزادی کجاست؟

موسوی با اشاره به مغفول ماندن بخشی از حقوق مردم و کرامت انسانی زن‌ها، آزادی سخن، انديشه و گفت‌وگو و هويت ملی ما و طرح آنها در انتخابات بيان کرد: طبيعی است که اين سخنان از دل مردم برخاسته بود که به آنها بازگشت و موج ايجاد کرد و آينده اين حرکت هم بستگی به اين دارد که ما تا چه اندازه اين شعارها را ببينيم و پايبند به آنها بمانيم و حاضر باشيم هزينه اين پايبندی را بپذيريم.

ميرحسين در ادامه درباره هويت ساختارشکنان گفت: متهم می‌کنند که شما ساختارشکن هستيد و از ساختارشکنی استفاده می‌کنيد، ما می‌خواهيم بگوييم ما دنبال ساختارهای واقعی برآمده از دل مردم و قانون اساسی هستيم. شما ساختارشکن هستيد. با بررسی جريانات يک نمونه از دستگيری‌ها از ابتدا تا انتهای آن می‌توانيد ببينيد چه کسانی ساختارشکن هستند. لزومی ندارد ما صدها جنايت و تيراندازی و لباس شخصی را ببينيم، فقط کافيست آقايان يک نمونه مثلا پرونده همين روح الامينی، اعرابی يا آقاسلطان را مورد بررسی قرار دهند، خواهند ديد که تا چه اندازه ساختارشکنی در مجموعه نظام صورت گرفته است و اين به آنچه ما از جمهوری اسلامی و نظام انتظار داشتيم، هيچ شباهتی ندارد.

وی با بيان اينکه ما چنين نظامی را نمی‌خواستيم گفت: آيا ما نظامی را می‌خواستيم که افرادی شبانه بريزند و خانه‌های دانشجويان و مردم را ويران و ماشين‌های آنها را تخريب کنند؟ و بعد همه ارگان‌های موجود از وزارت اطلاعات تا بسيج بگويند اين‌ها به ما ربطی ندارند؛ اين‌ها از کجا آمده‌اند آيا از کره مريخ آمده‌اند؟ وقتی قتلی رخ می‌دهد، متهم هر کجا باشد آقايان آنقدر قوی هستند که ردش را بگيرند، آن‌وقت ده‌ها و صدها نفری که اين جنايت‌ها را مرتکب شده‌اند را نمی‌توانند شناسايی کنند؟ چه کسی اين را باور می‌کند؟ آيا اين به معنای متهم کردن کل نظام به دروغگويی نيست؟

موسوی در ادامه با اشاره گسترش پوستر دروغ ممنوع در سطح کشور گفت: مردم متوجه شدند که يک دروغ بزرگ پشت اين جريانات هست که اين همان ساختارشکنی و روی گرداندن از قانون اساسی و همه آرمان‌ها و ايده‌آل‌هايی بود که نظام ما و مردم به آن پايبند بودند. الان هم نظام هيچ چاره‌ای ندارد که به آنها (آرمان‌ها، ساختارها و قانون اساسی) بازگردد و به نظر من اگر برنگردد مردم آن را برخواهند گرداند و مردم خود از راهی که آمده‌اند باز نخواهند گشت.

وی ادامه داد: غافلگيری ديگری که برای آقايان اتفاق افتاد اين بود که تصور می‌کردند با چند حرکت بعد از ۲۲ خرداد مردم به خانه‌های خود بازخواهند گشت اما همين که ملتی با اين گستردگی و با اين همه هزينه‌های بسيار بيش از ۴۰ روز در خيابانهاست نشان‌دهنده عمق اين جريان است؛ بعد آقايان ذهنيتشان را داده‌اند به اينکه دو گروه خارج کشور بودند و تماس با سفارتخانه موضوع را حل می‌کند، اينها تصور می‌کردند که احزاب اين جريان را هدايت می‌کنند برای همين شخصيت‌ها و سران احزاب را دستگير کردند و تمام تلاش خود را برای اعتراف‌گيری به کار بردند.

موسوی در ادامه با اشاره به اظهارات آيت‌الله جنتی مبنی بر اينکه که اعترافات دارد گرفته می‌شود گفت: آيا يک روحانی و مجتهد که اصولی دارد می‌تواند اين حرف را بزند؟ اعتراف گرفتن داشتيم در اسلام؟ ما آدم‌های کم سوادی هستيم شما که باسواد هستيد بياييد شرح دهيد کجای اسلام، کجای قرآن و کتب فقهی ما روی مساله اعتراف کردن تکيه کرده‌اند؟ ما هر چه از حضرت علی (ع) شنيده‌ايم، بر عکس اين بود، در جهت تبرئه مردم بود و در اين جهت بود که مردم عليه خود حرفی نزنند.

وی با يادآوری اينکه اين شيوه‌ها نتيجه‌ای در بر ندارد افزود: زيرا اين حرکت مردم به شکل هرمی تنظيم نشده است بلکه به صورت يک شبکه گسترده در حال سير بود که به همه خانواده‌ها نفوذ کرده بود و راز بقای اين نهضت هم همين است و هر حرکتی در آينده هم بايد به اين سمت برود که نمی‌شود يک حرکت گسترده مردمی را در قالب يک تشکل کلاسيک مختصر کرد و کاهش داد. اين يک خطر برای اين حرکت در آينده است.

موسوی با بيان اينکه هر چه افراد را بازداشت کردند اين حرکت گسترده‌تر شد، گفت: قدرت اين حرکت از گسترش آگاهی‌هاست و بايد آن را پاس بداريم و عميق‌تر کنيم.

وی با اشاره به اينکه عده‌ای به دولت حاکم رای دادند، بيان کرد: بايد آگاهی را در ميان اين افراد گسترش دهيم و روش دولت تعيين کردن و وزير عوض کردن و سياست‌های اقتصادی و ماجراجويی سياست‌خارجی دولت حاکم را به آنها يادآور شويم.

موسوی در ادامه بر لزوم فراگير بودن شعارها تاکيد کرد و با اشاره به فراگير شدن نماد سبز ميان همه ايرانيان و همبستگی حاصل از اين نماد که با هم بودن را نشان می‌داد، گفت: بايد شعاری مطرح کنيم که گستردگی آن بتواند ايرانيان داخل و خارج کشور را دربرگيرد و بر اساس آن، حرکتمان را تنظيم کنيم. آنچه من پيشنهاد می‌کنم، ايستادن بر قانون اساسی از زاويه زنده کردن اصول مغفولی است که مهم‌ترين آن آزاديهاست.

وی با اشاره به اصل آزادی برگزاری اجتماعات به درخواست خودش و مهدی کروبی برای برگزاری مراسم يابود شهدای وقايع اخير در مصلی تهران اشاره کرد و گفت: با اين کار دولت را در معرض امتحان قرار داديم؛ ما نمی‌خواهيم کاری کنيم، سخنرانی هم نداريم، فقط می‌خواهيم از مصلايی که با هزينه‌های صدها ميليارد تومانی ساخته شده، يک استفاده‌ای کنيم، همان ۱۳ ميليونی که شما می‌گوييد، اين‌ها هم حقی دارند نسبت به اين مصلی و از پول آنها ساخته شده و از بودجه عمومی صرف شده است و متعلق به آنها هم هست، اجازه دهيد ما جمع شويم و فقط قرآن بخوانيم، قرآن بخوانيم .

موسوی در ادامه با يادآوری اينکه قانون اساسی می‌تواند مثل رنگ سبز ما باشد و پيوند دهنده ما باشد، افزود: بايد توجه کنيم که برای ادامه اين حرکت - که برای احيای ارزش‌های اصلی انقلاب اسلامی و ارزش‌هايی است که مردم به‌خاطر آن هزاران شهيد دادند- مجبوريم که به قانون اساسی تکيه کنيم و از آن دفاع کنيم و آن را شعار اصلی خود قرار دهيم.

وی با اشاره به اينکه قانون اساسی بر هويت ملی تاکيد دارد، از اين موضوع که بسياری از اصول قانون اساسی که می‌تواند مقوم اين هويت باشد به تهديد تبديل شده است، گفت: تکيه بر هويت ايرانی بسيار کارساز است و اين هويت ايرانی جدای از هويت اسلامی نيست اما غفلتی در اين زمينه صورت گرفته است.

موسوی با اشاره به تکرار فرياد "ايران"، "ايران" در يکی از سفرهايش، تاکيد بر اين هويت ملی و ايران را ندايی خواند که به ايرانيان خارج از کشور نيز رسيد.

وی با اشاره به اينکه حضرت امام (ره) نيز در ابتدای انقلاب تلاش در جمع کردن همه اقليت‌ها و قوميت‌ها تحت نام ايران داشتند، گفت: وسعت ملتی که تعريف کرده بوديم به حدی بود که همه مردم در آن می‌گنجيدند و بر اساس همين ديد هم بود که اقليت‌ها به مجلس راه يافتند.

ميرحسين به رسميت شناخته شدن حقوق اقليت در کنار حقوق اکثريت را متاثر از يک گفتمان بسيار مترقی خواند که همه ما را با هم و اقليت‌ها و قوميت‌ها را با ما و شيعه و سنی را با هم جمع می‌کرد.

موسوی در ادامه قتل‌ها و دستگيری‌های رخ داده را فاجعه خواند و گفت: ما چنين چيزی را حتی قبل از انقلاب هم شاهد نبودند. به کسانی که چنين جناياتی را مرتکب می‌شوند يادآور می‌شوم که مردم، آنهايی را که قبل از انقلاب مرتکب جنايت شدند به ياد داشتند و آنها را به سزای عملشان رساندند؛ مردم از چنين جنايت‌هايی نخواهند گذشت. چطور می‌شود يک فردی علاقه‌مند به انقلاب، اسلام و کشور حتی يک آدم گناهکار به زندان وارد شود و بعد جنازه او بيرون آيد؟ مگر ما پيرو امام علی (ع) نيستم؟ مگر توصيه‌های ايشان را درباره ابن ملجم نشنيده‌ايم؟ مگر درباره عدالت اسلامی صحبت نکرده‌ايم؟

وی همچنین افزود: مگر اين وضعيت قابل تحمل است؟ چطور سران کشور ما فرياد نمی‌کشند و از اين فجايع گريه نمی‌کنند؟ نمی‌بينند اينها را لمس نمی‌کنند. اينها همه کشور را سياه می‌کنند. اينها دل همه ما را سياه می‌کنند، اگر ما سکوت کنيم همه ما را ويران می‌کند و همه ما را به جهنم می‌برد. من نسبت به اين اعتراض‌ها خوشحالم زيرا اين اعتراض‌ها نشاندهنده سلامت ملت ماست مردم ما راضی به جنايت نيستند؛ راضی به اينکه افراد جانی پيدا شوند و به خانه‌ها و ماشين‌های مردم حمله کنند، نيستند؛ اين عدم رضايت نشاندهنده زنده بودن ملت ماست و کسانی که در مسووليت هستند بدانند که اگر ملتی طاقت مخالفت با جنايت‌ها را دارند بايد در کنار اين ملت و مدافع آنها باشند.

موسوی در ادامه با بيان اينکه کشور نمی‌تواند تبديل به يک زندان شود که ۷۰ ميليون نفر در آن زندانی شوند، به اصل تفکيک قوا اشاره کرد و گفت: يقين دارم قوه قضاييه نمی‌تواند و حق ندارد به بسياری از اين زندان‌ها سر بزند و اطلاعات بگيرد.

وی با طرح اين سوال که آيا در حال حاضر قوه قضاييه مستقل داريم، بيان کرد: آيا قوه قضاييه می‌تواند پرونده همين روح‌الامينی را بررسی کند، الان می‌گويند مريض شده و مننژيت گرفته است، قوه قضاييه بررسی کند ببيند دندان‌های وی به چه دليل شکسته است؟ آيا زمين خورده است يا کارهای ديگری صورت گرفته است. چنين قوه قضاييه‌ای کشور ما را نجات می‌دهد و به نفع کشور و همه ماست که چنين کاری انجام دهد.

موسوی در ادامه توضيح داد که برای اين روح‌الامينی را مثال زد که همه چيز درباره او روشن است، محاسن هم داشته، مذهبی و بسيجی هم بوده است و بعد به اين سيل عظيم و موج سبز پيوسته و شاهدان همه می‌گويند که او، زنده دستگير شده است و بعد در زندان، جنازه‌اش را تحويل داده‌اند.

وی با اشاره به نام امير جوادی که سايت‌ها به تازگی نام وی را به عنوان يکی از شهدای وقايع اخير عنوان کرده‌اند با تاسف بيان کرد: ما همه مسلمانيم، حداقل جوانمردی اين است که اگر اينها را کشته‌ايد، آنها اذيت شده‌اند و زجرکشيده‌اند، لااقل جنازه‌های آنها را بدهيد و به خانواده‌های آنها برسيد. آن دسته از افرادی که شناخته شده نيستد چه؟ آنهايی که شهرستانی هستند چه می‌شوند؟ اينها را برگردانيد به خانواده‌هايشان. چرا اينقدر مردم را آزار می‌دهيد؟ چرا مردم را عصبی می‌کنيد؟ چرا مردم را تحقير می‌کنيد؟ مردم حق دارند از قبر فرزندان خود خبر داشته باشند.

ميرحسين موسوی تاکيد کرد که اين مشکلات جز با بازگشت به اصول انقلاب و قانون اساسی حل نخواهد شد و ما بيش از هر زمان ديگری نياز داريم تا به ارزش‌ها و آرمان‌های ابتدای انقلاب و ديدگاه‌های حضرت امام (ره) رجوع کنيم. اين به نفع همه ما و آخرت ماست.

وی ، شورش خيابانی خواندن حرکت‌های مردمی را ناشی از اشتباه جريان حاکم در درک حرکت مردم خواند و اينکه آنها فکر کردند با ايجاد حالت امنيتی و بهم‌زدن اجتماعات، حرکت مردم جمع خواهد شد.

موسوی با اشاره به حافظه تاريخی و جمعی مردم يادآور شد که اين‌طور نيست که چند ماه بگذرد و مردم همه چيز را فراموش کنند و همه چيز حل شود.

وی در پايان سخنان خود با يادآوری اينکه "نمی‌شود سر مردم را شيره ماليد" بيان کرد: خداوند توفيق دهد که همه به راه اسلام و انقلاب برگرديم.

قدرت الله علیخانی: هواپیماهای روسی را تحریم کنید.


قدرت‌الله علیخانی در گفتگو با «پارلمان‌نیوز»، با ابراز تاسف از دو سانحه هوایی اخیر هواپیماهای روسی در قزوین و مشهد تاکید کرد:«بر اساس آمار موجود، تاکنون بیش از 20 هواپیمای روسی در ایران سقوط کرده و مردم متحمل خسارات سنگین شده‌اند.»
وی بابیان اینکه سوانح اخیر هوایی در اطراف قزوین و مشهد مایه تاسف بود، تصریح کرد:«همه این اتفاقات مربوط به این است که دولت ارزشی برای جان مردم قایل نیست.»
عضو فراکسیون خط امام(ره)مجلس گفت:«یک خانمی در مورد هواپیمایی که در مشهد دچار سانحه شد عنوان کرده که قبل از پرواز"در"هواپیما اصلا بسته نمی‌شد و بدتر از همه بعد از این سانحه مشخص شده مجوز این شرکت برای پرواز قبلا لغو شده بود.»
علیخانی با بیان اینکه کسانی که عهده‌دار مسئولیت پرواز و نگهداری هواپیماها هستند باید مورد مواخذه قرار گیرند و پاسخگو باشند، تصریح کرد:«وزیر و رییس جمهور باید در این زمینه پاسخگو باشند.»
نماینده قزوین خاطر نشان کرد:«در دنیا اگر یک حادثه تلخی پیش آید مثلا اگر مساله امنیتی باشد، وزیر کشور استعفا می‌دهد؛ در مساله هوائی وزیر راه استعفا می‌دهد، اما متاسفانه در کشور ما اینگونه نیست چرا که برای جان مردم ارزش قایل نیستند.»
عضو کمیسیون امنیت ملی تاکید کرد:«در روزنامه‌ها خبر وحشتناکی خواندم که نوشته بودند قرار است برای خرید 100 فروند از همین هواپیماها قرارداد ببندند که اگر این اتفاق رخ دهد فاجعه است.»
وی ادامه داد:«سفیر ما در روسیه برای اینکه به روس‌ها چراغ سبز نشان دهد، گفته است هواپیمای توپولف بهتر از ایرباس است من نمی‌دانم در مغز اینها چه هست؟چطور این را سفیرش کردند؟چگونه فکر می‌کند؟حالا که در روسیه است برای خوشایند آنها چنین حرفی می‌زند.»
نماینده مردم قزوین افزود:«ما باید قراردادهای توپولفی که با روسیه داریم را لغو کنیم به دلیل اینکه اینها امتحان خوبی در دنیا پس ندادند.»
علیخانی گفت:«حوادث اخیر کاملا دردناک بود و امیدوارم مسئولین به هوش بیایند و از روسیه هواپیما خریداری نکنند، به دلیل اینکه در دنیا و آخرت باید جوابگو باشند.»
وی تاکید کرد:«مسئولین با این قراردادها جان مردم را به خطر نیندازند و به مردم توصیه می‌کنم توپولف سوار نشوند.»

استاتید دانشگاه تبریز و حمایت از میرحسین موسوی رییس جمهور

جمعی از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های تبریز با ارسال نامه‌ای به مهندس موسوی رییس جمهور، ضمن اعتراض به وقایع بعد از انتخابات و بازداشت دلسوزان و فرزندان انقلاب، حمایت و همراهی خود را با مهندس میرحسین موسوی در راه استقرار جمهوریت نظام اعلام داشتند.
به گزارش «یولداش» متن کامل این نامه بدین شرح است:

به نام خدا
جناب آقای مهندس میرحسین موسوی
با سلام و آرزوی توفیق در راه تحقق آرمان‌های تاریخی ملت ایران و با سپاس از صبوری و پایداری شما در احقاق حقوق مردم.
همه شاهد بودیم که دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، علیرغم طلیعه شکوهمند آن، چنان حوادث تلخ و مصیبت‌باری را در پی داشت که موجب بهت و حیرت همگان گردید. یک بار دیگر فرصتی استثنایی برای استقرار قانون، آزادی و عدالت، با قانون ستیزی و قانون‌گریزی اقتدارجویان، به تهدید علیه منافع ملت، میهن و نظام جمهوری اسلامی بدل شد.
قطع نظر از آنچه بر سر انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری آمد، نکته‌ای که نمی‌توان در آن تردید ورزید، شکست اخلاقی مدعیان اصول‌گرایی، مهرورزی و عدالت‌ورزی، و پیروزی تاریخی جنبش سبز ایران در پایبندی به قانون، عدالت، رافت و پای فشردن صادقانه و توام با متانت بر آرمان‌های تاریخی ملت و آموزه‌های اصیل انقلاب اسلامی ایران بود.
ما امضاکنندگان این نامه، جمعی از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌های تبریز، ضمن تقدیر از تلاش‌های صادقانه و پایداری بی‌شائبه شما در راه احقاق حقوق ملت ایران، همدلی و همگامی خود را برای پی‌گیری مطالبات مردم اعلام می‌داریم و در این مرحله جهت برون‌رفت از وضعیت مخاطره‌آمیز کنونی، بر مفاد بیانیه شماره 9 جنابعالی، به ویژه بر موارد زیر تاکید می‌کنیم:
1.توقف برخوردهای امنیتی و نظامی و بازگشت کشور به وضعیت عادی و طبیعی،
2.آزادی همه شخصیت ها، فعالان سیاسی، حقوقدانان، روزنامه‌نگاران، دانشگاهیان، دانشجویان و کلیه دستگیرشدگان و زندانیان گمنام حوادث اخیر،
3.آزادی مطبوعات، رفع توقیف و سانسور از آنها
4.ممنوعیت مداخلات غیرقانونی دولت در فضای ارتباط رسانه‌ای و فعالیت مجدد سایت‌های خبری مستقل،
5.اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی، به ویژه اصل 27 که بر آزادی تجمعات مسالمت‌آمیز تاکید دارد.
جناب آقای موسوی
هر چند به نظر می‌رسد آب ها از آسیاب‌ها افتاده است، اما هنوز شعله‌های امید در دل فرزندان آگاه این مرز و بوم همچنان فروزان است، هنوز بسیارند کسانی که خود را از قبیله عشق و عقل می‌دانند و به ایرانی سرسبز، سرافراز و سرشار از محبت و صداقت می‌اندیشند. ما با استعانت از درگاه خداوند متعال و با ایمان به هوشمندی ملت ایران، ضمن تاکید بر اجتناب از ساختارشکنی، در راه استقرار جمهوریت نظام با شما همراه خواهیم بود.
جمعی از اعضای هیئت علمی دانشگاه های تبریز
1.احد ابراهیمی
2.افشین ابراهیمی
3.سیمین آتشی‌خویی
4.علیرضا آزادی
5.توحید اخلاقی
6.حیدر اسماعیلی
7.مازیار آصفی
8.سعید اصغری زاده
9.عباس افراسیابی
10.محمد آقازاده
11.محسن امجدی
12.مسعود امید
13.علی‌اکبر بابالو
14.یوسف بافنده
15.حبیب بدری
16.فضیله بشرهاشمی
17.امیر بهرامی
18.امرالله بیات
19.رضایت پرویزی
20.یوسف پزشکیان
21.شبنم پورابوالقاسم
22.بهزاد پورعباس خیرالدین
23.حجت پورفیضی
24.جواد پورنامی
25.احمد رضا جودتی
26.مسعود حاجی علیلو
27.سیامک حسین پور
28.فرزین حق پرست
29.محمد حیدرزاده
30.مهسا خرازی
31.رحیم خوش بختی سرای
32.سبلان دانشور
33.علی دسترنج تبریزی
34.حسین دقیق‌کیا
35.فیروز راد
36.مسعود رحیم‌پور
37.جعفر رحیمی پناهی
38.مصطفی رضایی
39.میرکریم رضوی آقجه
40.بهادر زمانی
41.امین سالم
42.مهدی سلامی حسینی
43.حسین سیفلو
44.جلیل شربیانلو
45.سیروس شفیعی
46.محمد شهریاری
47.محمد شیمیا
48.الهه صاحب اولاد مدارک
49.جعفر صادق مقدس
50.مرتضی صادقی
51.صمد صباغ
52.باقر صدری نیا
53.کریم عابدی
54.فرهنگ عباسی
55.شمسی عباسعلیزاده
56.فاطمه عباسعلیزاده
57.ابوالفضل عبداللهی فرد
58.صدیقه عبداللهی فرد
59. رضا علیزاده
60.عباس غفاری
61.حسن فتحی
62.احمد فرزدی
63.غفار فرزدی
64.لعیا فرزدی
65.جواد فرضی
66.حسن فرهودی نیا
67.عالیه قاسم زاده
68.احمد قنبری
69.کاظم قنبری
70.جعفر گنج پورثالث
71.پیمان گوارانچی
72.ایرج لطفی نیا
73.سیدابوالقاسم محمدی
74.مجید محمدی اسکویی
75.صمد مصدقی
76.علی مصطفایی
77.نرمین معینیان
78.آیدا ملکی
79.مهزاد مهرزاد صدقیانی
80.محمد میرزایی
81.مهدی میرزایی
82.بهنام میرزاکوچکی
83.مرتضی میرغلامی
84.میرکمال میرنیا
85.مهدی نارنگی
86.محمود ناطقی
87.داوود نوری زاده
88.یوسف نوظهور
89.هانیه نیرومند
90.حسین نیک اختری
91.شیوا ولایتی
92.رضا یگانی

آینده: احمدی نژاد ماموریت سرنگونی نظام را دارد

متن زیر از سایت موج سبز آزادی انتخاب شده است. صرفن جنبه خبری دارد. والا هر گفتاری که به تثبیت احمدی نژاد دیکتاتور کمک کند، آب به آسیاب او ریختن است.

تحلیل عجیب سایت آینده
«احمدی‌نژاد مأموریت دارد جمهوری اسلامی را سرنگون کند»
سایت آینده که چند روز قبل تعدادی از اعضای تحریریه‌ی آن دستگیر شدند، تحلیلی را منتشر کرد که در آن ادعا شده احمدی‌نژاد به دنبال سرنگونی جمهوری اسلامی است! متن یادداشت این سایت را بی‌هیچ کم و کاستی بخوانید:
5 روز قبل در تحلیلی یکی از نگاهها به احمدی نژاد را ماموریت نهایی او برای فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ارزیابی کرده ونوشتیم:
" در این دیدگاه احمدی‌نژاد، فردی شناخته می‌شود که هدف آن سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است، بر اساس نگاه منتقدان به این دیدگاه، ابهامات مطرح شده راجع به تبار و تغییر نام‌خانوادگی احمدی‌نژاد، عملکرد وی در موضوعاتی نظیر هولوکاست و محو اسرائیل، تغییر مواضع شدید در سیاست خارجی در سال پایانی دولت نهم نسبت به دو سال نخست آن، استفاده اسرائیل از مواضع رادیکال احمدی‌نژاد و تداوم ریاست جمهوری وی، تأثیر طرح اتهامات و روش افشاگرانه او علیه علما و شخصیت‌های نظام بر سست شدن ثبات جمهوری اسلامی و ایجاد اختلافات در سطوح بالا از جمله شواهد و قرائنی است که نشان می‌دهد که عملکرد محمود احمدی‌نژاد در جهت فروپاشی نظام جمهوری اسلامی قرار دارد، انزوا در سیاست خارجی و صدور قطعنامه‌هایی که حتی در دوران جنگ نیز سابقه نداشته است، ‌از بین رفتن سرمایه‌های ارزی، افزایش نارضایتی داخلی و تضعیف جایگاه نهادهای کلیدی نظام مانند جایگاه رهبری، سپاه‌پاسداران، شورای نگهبان به دلیل اشتباهات غیرقابل توجیه وی از جمله دیگر دلایل منتقدان به دیدگاه اول محسوب می‌شود.
اکنون در کمتر از یک هفته کشور با بحرانی بی سابقه مواجه شده است:
احمدی نژاد 4عضو کابینه را در یکساعت برکنار کرد که تنها نتیجه آن از بین رفتن اعتبار قانونی هیات وزیران ونیاز به رای گیری مجدد برای دولت از مجلس کند در حالیکه تنها 8روز دیگر و با تنفیذ ریاست جمهوری به وی ٰاو می تواست بصورت طبیعی اینکار را انجام دهد.
جمعه هفته قبل و چند ساعت قبل از خطبه های هاشمی که پیش بینی می شد حاکمیت را با انتقاداتی جدی از ناحیه رییس مجلس خبرگان مواجه کند احمدی نژاد با انتصاب جنجالی ترین عضو دولت نهم به سمت معاون اولی رهبری را در تنگنا قرار داد وحتی 5روز پس از ابلاغ دستور آیت الله خامنه ای مبنی بر برکناری رحیم مشایی وی مقاومت کرد و با کشیده شدن موضوع به صدا وسیما ، احمدی نژاد بدون برکناری مشایی استعفای وی را با ادبیاتی طعنه آمیز به نظام پذیرفت و آنرا با نامه ای توهین آمیز به رهبری ارسال کرد.
انتصاب مشایی بعنوان ریاست دفتر ومشاورت ارشد خود که عملا جایگاه وی را از معاونت اولی مهمتر می کند حرکت دیگری بود که نشان داد که احمدی نژاد در پی ایجاد تنش در حاکمیت است.
برکناری 4وزیر در یکساعت ومرخص کردن وزرایی نظیر الهام و سعیدی کیا اقدامی دیگر در پاکسازی هیات دولت از وزرای مرید رهبری است.
اینکه اهداف احمدی نژاد از بحران سازی های پیاپی چیست پرسش دشواری است اما به این نکته می توان اشاره کرد که اگر وی در پی انتصاب وزیرانی همراه با خود است ؛ مقطع فعلی بدترین زمان برای تصفیه حساب بود زیرا با این اقدام از یکسو اعتبارقانونی هیات دولت از بین رفته است و از سویی دیگر مراسم تنفیذ به خطر افتاده ودر مرحله سوم نیز رای اعتماد مجلس به وزرایی جدید محال به نظر می رسد.
نتیجه همه این اقدامات آزرده کردن رهبری ، فروپاشی دستگاه اطلاعاتی و افزایش تنش داخلی در نظامی است که با چالش بین المللی در پرونده هسته ای وانتخابات روبروست اقداماتی که هر کودکی می تواند بفهمد که به زیان محمود احمدی نژاد،رهبری ونظام است مگر آنکه وی ماموریتی برای اینکار داشته باشد...

سلام


این وبلاگ برای انتشار اخبار روزانه جنبش سبز ایران است.