۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

پاسخ آیت‌الله منتظری به نامه سرگشاده حامیان موسوی در قم







«سکوت در برابر این‌همه مظالم و فجایع، گناه بزرگی است»
آیت‌الله العظمی منتظری، مرجع بزرگ تقلید، در پاسخ به نامه سرگشاده‌ای که جمعی از حامیان مهندس میرحسین موسوی در قم به مراجع معظم تقلید و آیات عظام نوشته‌اند، تصریح کرد که سکوت در مقابل این‌همه مظالم و فجایع و تضییع حقوق که متاسفانه به نام اسلام و حاکمیت اسلامی انجام می‌شود، گناه بزرگی است.

«موج سبز آزادی» متن کامل این نامه سرگشاده و تصویر پاسخ آیت‌الله العظمی منتظری به این نامه را در ادامه منتشر می‌کند:

بسمه تعالی

نامه سرگشاده جمعی از حامیان مهندس موسوی در قم به مراجع معظم تقلید و آیات عظام

ضمن عرض سلام ودعا

روحانیت راستین در طول تاریخ تشیع پناه مردم از جور حکام بوده است و حضور آنان زنده نگهدارنده نور امید در دل بندگان خدا می باشد. در این مقطع نیز اعتماد ملت به مراجع وروحانیون نباید به علت به وجود آمدن شرایط دیکتاتوری و حکومت نظامی در این مرز وبوم از بین برود در شرایطی که افراد مغرضی در حال تاختن هستند که هیچ بویی از دیندای نبرده اند و وقیحانه اعمال خشونت باری از قبیل ضرب وشتم شدید ،زدن گاز اشک آور ، ایجاد فضای رعب و وحشت علیه کسانی که به صورت مسالمت آمیز میخواستند اعتراض خود را نشان دهند،کشتن عده ای از جوانان ودستگیری تعداد زیادی از آنان ،اعمال وحشیانه ترین شکنجه های جسمی وروحی گرفته تا آزار واذیت های جنسی فراوان که البته به دلیل سنگین بودن جرم این مساله آنرا حاشا می کنند ولی مگر می شود خورشید را پشت ابر پنهان کرد و بعد هم برگزاری دادگاههای نمایشی که اصلا اعتراف گرفتن تحت شرایط خاص زندان قابل استناد وقابل پذیرش نیست زیرا اگر این افراد که اعترافات آنها پخش شد عقیده شان این بود قبل از رفتن به زندان این عقاید را بیان می کردند.
لازم به یادآوری است که طبق اصل 23 قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشته عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد ونیز اصل 38 نیز بیان میکند که هر گونه شکنجه برای گرفتن اقراریا کسب اطلاع ممنوع است اجبار شخص به شهادت ،اقرار و یا سوگند مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می شود.

همچنین بر اساس ماده 5 اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچکس نباید شکنجه شود وتحت مجازات و یا رفتاری ظالمانه و یا تحقیر آمیز قرار گیرد.این در حالی است که افرادی که الان در زندانها هستند دراثر شکنجه بعضا تا 20 کیلو وزن کم کرده اند و با ناراحتی های شدید مواجه شده اند و تعدادی زیر شکنجه جان دادند .آنجا که پیامبر اکرم به خاطر در آوردن خلخال از پای زن یهودی می فرمایند اگر کسی از این غصه بمیرد بر ا و ملامتی نیست حال ما با دیدن وشنیدن این همه فجایع و ظلم و ستم به خصوص وقایعی که در زندانها اتفاق می افتد چگونه میتوانیم زندگی کنیم؟ به خصوص اینکه همه این اتفاقات از جانب مدعیان اسلام صورت گرفته است.

اما سکوت شما مراجع وروحانیون موجب ذبح دین پای حفظ قدرت آقایان میشود در نتیجه جایگاه مرجعیت نزد مردم دچار تزلزل میشود.
در آخر از شما می خواهیم با پاسخ دادن به چند سوال ما را مورد عنایت قرار دهید:

1-آیا حکومت اسلامی شرعا مجاز است مخالفان خود را ضرب و شتم شدید کند که در بسیاری از موارد منجر به نقص عضو شده یا در صورت تیر اندازی منجر به فوت شده باشد؟

2-رفتار حکومت اسلامی با زندانی چگونه باید باشد؟

3-حکم افرادی که هیچ حریمی حتی حریم خدا را برای زندانی نگه نمی دارند و هر نوع شکنجه ای به او میدهند چیست؟

4-استفاده از رسانه ملی و امکانات بیت المال در جهت منافع یک گروه خاص و تخریب گروه دیگر از نظر شرعی چگونه است؟

5-گرفتن اعتراف زیر شکنجه و دروغ بستن به معترضان خواهان اجرای عدالت مبنی بر ارتباط با کشورهای خا رجی علیه مملکت چه حکمی دارد؟

6- ممانعت از اطلاع رسانی، اخلال در وسایل ارتباطی ،محدودیت سایتهای خبری در کشور اسلامی حکمش چیست؟

در پی دریافت یک گزارش مردمی از تکرار تخلف در صداوسیما غیرملی



دومین اخطار به رسانه غیر ملی
برخی از خوانندگان سایت گزارش کرده‌اند که شبکه سه سیما با سوء استفاده از افزایش مخاطبین رسانه غیر ملی در ماه رمضان، در لابه‌لای سریال‌ها و برنامه‌ها، اعترافات زندانیان اصلاح طلب در دادگاه نمایشی را پخش کرده است. لاجرم، ناگزیریم دومین کارت زرد را به گردانندگان رسانه غیر ملی نشان دهیم و به آنها هشدار دهیم که در صورت تداوم این رویه، قبل از راهپیمایی روز قدس و سخنرانی شب احیای خاتمی، کودتاگرانی که می‌خواهند جمهوریت و اسلامیت نظام را به زنجیر بکشند، باید منتظر شوک ناشی از تحریم گسترده‌ی صداوسیما باشند.

تعدادی از خوانندگان پیگیر «موج سبز آزادی» گزارش داده‌اند که در روز دوشنبه 9 شهریور از ساعت 22:30 شبکه سه سیما اعترافات مسعود باستانی در دادگاه نمایشی را به خورد مردم داده و پس از او هم نوبت به هدایت آقایی رسیده است. همچنین گزارش‌هایی در خصوص پخش شایعه احضار کروبی در بخش‌های خبری صداوسیما نیز در اینترنت منتشر شده است.

«موج سبز آزادی» پیش از این در موج‌آفرینی سبز سیزدهم از عموم سبزها خواسته بود در ماه رمضان یک نظارت مردمی بر صداوسیما را شکل دهند و هرگونه سوء استفاده کودتاچیان از این رسانه را که با بودجه عمومی اداره می‌شود، گزارش کنند.

همچنین پس از رسیدن دو گزارش تخلف در این باره، به صراحت به رسانه غیر ملی و عوامل دولت کودتا که در آن حاضر و فعال‌اند، هشدار داده بودیم که دست از سوء استفاده بردارند و در ماه رمضان، کام مردم را تلخ نکنند.

اکنون دومین اخطار را به مسئولان صداوسیما می‌دهیم و به طور جدی از آنها می‌خواهیم که دست از این رویه‌ی غیر ملی بردارند. سوء استفاده از آشتی موقت بخشی از مردم با صداوسیما در ماه رمضان، اقدامی نارواست و اگر این رویه‌ی ضد ملی ادامه یابد، راههای ساده‌ای برای مقاومت در برابر آن وجود دارد.

مهم نیست که روابط عمومی سازمان صدا و سیما خبر کاهش 60 درصدی مخاطبان این رسانه پس از انتخابات را تکذیب کند. واقعیت با تکذیب عوض نمی‌شود. چهل درصد شدن بینندگان تلویزیون، تکلمه‌ای بر گزارش پیشین مطبوعات مبنی بر کاهش چهل درصدی درآمد این سازمان از محل تبلیغات تلویزیونی است. با انکار این خبر واقعی هم، درآمد افزایش نمی‌یابد.

«موج سبز آزادی» فهرستی از اسامی شرکت‌هایی را در اختیار دارد که پس از انتخابات حاضر نشدند به صداوسیما آگهی بدهند. ما به سادگی می‌توانیم با انتشار نام این شرکت‌ها و دعوت از خانواده‌های سبز ایرانی برای خرید انحصاری از آنها، شاید در عرض یک هفته، این فهرست را طولانی‌تر کنیم. همچنین فهرستی از شرکت‌های طرف قرارداد صداوسیما نیز وجود دارد که می‌توانیم به تحریم آنها رسمیت دهیم. علاقه‌مندان و فعالان سبز حتی لوگوها و پوسترهای متعددی را نیز برای تحریم این شرکت‌ها طراحی و ارسال کرده‌اند که هنوز آنها را در بایگانی نگه داشته‌ایم.

پیش از این هم گفته‌ایم که خبر داریم معاونت اداری و مالی این سازمان چقدر نگران گسترش تحریم اجتماعی و اقتصادی صدا و سیما و انصراف سفارش‌دهندگان تبلیغات به آن است. کافی است مخاطبان عزیز، این مقدار را بدانند که برای رفع این نگرانی، معاونت اداری و مالی صداوسیما خواستار قراردادهای شش ماهه و یک ساله برای پخش تیزرها شده است. حال می‌پرسیم آیا مسئولان صداوسیما علاقه دارند که برای جبران کاهش دوباره‌ی درآمدهای خود، باز هم پیش احمدی‌نژاد و نمایندگان مجلس دست دراز کنند؟

این دومین اخطار به رسانه غیر ملی است: رادیو و تلویزیون مردم را ابزار اهداف توطئه‌آمیز کودتاچیان نکنید. عواقب این کار، برای شما بسیار سنگین است و تدارک چنین عواقبی برای مردم سبز، به راحتی تغییر یکباره‌ی فهرست‌های خرید است. نگذارید کار به آنجا برسد.

موسوی چه بر سر ما آورد؟


روزبه تمدن
"از همین رو است که امروزه می‌توان شعار "هر شهروند یک رسانه" را به "هر شهروند، یک موسوی" بدل ساخت. از سوی دیگر، دوستان کیهان نورد ما هنوز نمی‌دانند که در زمین چه خبر است. بدیهی است که برخلاف گمان آن‏ها، بازداشت موسوی نه تنها از ابعاد این جنبش نمی‌کاهد، بلکه آن را ده‌ها برابر خواهد نمود. صحنه‌ای از فیلم اسپارتاکوس را به یاد می‌آورم که در آن سردار رومی برای یافتن اسپارتاکوس، خطاب به جمعیت می‌پرسد: «اسپارتاکوس کیست؟» بردگان نیز یکی پس از دیگری از جای بر می‌خیزند و فریاد می‌زنند «من اسپارتاکوس هستم». آری، امروز نیز با میانجیگری "سیاست ناب"، ما همه موسوی هستیم.

ما میرحسین را دیر شناختیم؛ شاید هم به قول برخی دوستان اصلا نشناختیم. من نیز همانند بسیاری از اصلاح‌طلبان در وهله نخست موافق انصراف محمد خاتمی به نفع میر حسین موسوی نبوده و حتی از امضاء کنندگان نامه‌ای بودم که خاتمی را به ماندن در عرصه رقابت تشویق می‌کرد؛ اما پس از انصراف ایشان به ناچار و بنا بر توصیه خود آقای خاتمی، به حمایت از مهندس موسوی پرداخته و به ستاد انتخاباتی ایشان را پیوستم.

اتفاقا اعضای ستاد نیز در فعالیتهای تبلیغاتی برای مهندس موسوی با مشکل مواجه بودند؛ در واقع خود ما هم در کنار مردم و به کمک سخنرانی‌ها، فیلم‌ها، مصاحبه‌ها و مناظرات اندک اندک با مهندس موسوی آشنا شدیم، اما همچنان تردید داشتیم. سوالات بسیاری در ذهن ما شکل گرفته بود که نمی‌شد با قاطعیت به همه آنها پاسخ گفت. مناظره موسوی و احمدی نژاد حتی برای ما نیز نقطه عطفی به شمار می‌آمد.

با نفسش نفسمان گرفت، با صدایش صدایمان لرزید و همانند او به چیز چیز افتادیم. چهار مشخصه مهندس موسوی بیش از همه نظر ما را به خود جلب کرد: صراحت (که تا حدودی احمدی نژاد هم واجد آن بود)، صداقت (که احمدی‌نژاد کلا فاقد آن بود)، جسارت (که احمدی‌نژاد کاریکاتوری از آن بود) و ذکاوت. اما به نظر من همه این ویژگی‌ها، که به نوعی بازتولید کننده یکدیگرند، تا پیش از انتخابات صرفا در حالتی بالقوه قرار داشتند. و البته حتی همین وضعیت بالقوه نیز برای به راه انداختن میتینگ‌های پر شکوه انتخاباتی کافی بود.

پس از انتخابات و موضع‌گیری‌ها و بیانیه‌های حقیقتا بی‌نظیر مهندس موسوی، ما این‌بار و به شکلی دیگر تبلور بالفعل صراحت، صداقت، جسارت و ذکاوت را مشاهده نمودیم. در 25 خرداد ما دیگر همان انسان‌های یکی دو ماه پیش نبودیم. فوران شعور سیاسی جمعی که در پی سال‌ها سرخوردگی سیاسی انباشته شده بود، علی‌رغم تمام تهدیدها و تطمیع‌ها ناگهان به خیابان پاشید.

کسانی که راهپیمایی 25 خرداد تهران را تجربه کرده‌اند احتمالا با من هم نظر هستند که تجربه آن روز چیزی بیشتر از لذت بود. به تعبیری لکانی می‌توان گفت که 25 خرداد فراتر از قانون میل پدرانه-حاکمانه حرکت می‌کرد و به نوعی با "ژوئی سانس" در ارتباط بود. به زبانی ساده‌تر ما از حضور در میتینگ‌های انتخاباتی پیش از انتخابات، لذت می‌بردیم، اما در 25 خرداد ما به ورای "لذت" گام گذاشته و در معنای حقیقی کلمه "کیف" کردیم. طرحی از مهندس موسوی وجود دارد تحت عنوان "ما بیشماریم". 25 خرداد روزی بود که "سیاست" با نام موسوی یکی گشت و کل عرصه خیابان را در برگرفت و ما نیز به واسطه سیاسی شدنمان بیشمار شدیم.

البته ما خود نفهمیدیم که چگونه یک شبه چنین رشد کردیم و گویی صدها سال بزرگتر شده بودیم. ما ندانستیم که چگونه توانستیم به چنان بلوغ سیاسی‌ای برسیم که حتی مردم متمدن‌ترین کشورها هم به اجتماع عظیم سکوت ما غبطه بخورند. آری، ما هنوز هم نفهمیده‌ایم که چه بر سرمان آمده و چرا دیگر نمی‌توانیم از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرده یا خود را به بی‌خیالی زده و از عرصه سیاست‌ورزی بگریزیم.

یکی از دوستان مارتین لوتر کینگ درباره او می‌گفت که «او به گونه‌ای به مردم آموزش سیاسی می‌داد که مردم نمی‌فهمیدند در حال آموزش دیدن هستند». موسوی هم با ما چنین کرد. تاثیر این مسئله را حتی می‌توان در نامه‌های اخیر کروبی، سخنرانی‌های خاتمی و بیانیه‌های انقلابی جبهه مشارکت مشاهده نمود. عامل این اتفاق را می‌توان اعتقاد موسوی به این حقیقت دانست که «ما همه شعور داریم».
این همان جوهره اساسی جنبش امروز است که اتفاقا اقتدارگرایان به کل فراموش‌اش کرده‌اند. آنها این اصل را به کلی زیر پا نهادند و با ما به عنوان موجودات بی‌شعور یا به بیان دقیق‌تر همچون "حیوان" برخورد کردند. این برخورد در سطحی دو گانه (ذهنی وجسمی) صورت پذیرفت. در سطح ذهنی با دروغ‌پردازی‌های بی‌وقفه و استدلالات ابلهانه به شعور ما توهین کردند و در سطح جسمی نیز در خیابان با ما دقیقا به زبان حیوانات (و حتی پست‌تر از آن) سخن گفتند.

اما مهندس موسوی از آغاز تبلیغات انتخاباتی با شعار "هر شهروند یک ستاد" و پس از آن (به واسطه جهت‌گیری مضحک و یک-جانبه رسانه غیر-ملی) با شعار "هر شهروند یک رسانه" بر شعور داشتن ما تاکید نمود. موسوی به جای آنکه برای ما تعیین تکلیف کند و "راه درست" را نشانمان بدهد، به ما اعتماد کرد و به قول خودش پشت سر ما راه افتاد. ما هم که مدتها تشنه یک چنین اعتمادی بودیم، این بار به خود اعتماد کردیم و "راه درست" را تعریف کرده و در پیش گرفتیم.

یکی از بحث‌هایی که این روزها، در شبکه‌های 24 ساعته ماهواره‌ای از کمونیست کارگری و سلطنت‌طلب گرفته تا سایت‌ها و وبلاگ‌های اصلاح‌طلبانه‌تر به چشم می‌خورد، بحث رهبری جنبش سبز است. عموم جمعیت‌ها و تشکل‌های خارج‌نشین نیز به شدت بر این باور هستند که میر حسین موسوی رهبر جنبش سبز نیست. دلایل آنها عمدتا به پایبندی و تاکید وی بر نظام جمهوری اسلامی (نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم)، بی‌برنامگی! و سکوت! این روزهایش بازمی‌گردد. حتی برخی از این "اساتید" چنان برای مصادره کردن رهبری جنبش با یکدیگر رقابت می‌کنند، که نه تنها یکدیگر را ، بلکه حتی موسوی را آماج حمله خود قرار می‌دهند.

آنان چنان از محتوای این جنبش بی‌خبرند که تصور می‌کنند که بدون حضور "موسوی" چنین جنبشی ممکن می‌بود. هیچ کس نمی‌داند که در صورت عدم ورود مهندس موسوی به عرصه انتخابات چه پیش می‌آمد، اما بدون شک "موسوی" اصلی‌ترین و هوشمندترین معمار فضای کنونی سیاست رادیکال ایران به شمار می‌رود. البته روشن است که در حال حاضر این نه عقاید شخصی موسوی، بلکه جایگاه نمادین وی است که حقیقت سیاسی و عینی‌اش را تشکیل می‌دهد.

همانگونه که اشاره شد، در مقطع فعلی دیگر شخص "موسوی" مطرح نیست، بلکه نام موسوی است که می‌تواند همچون نخ تسبیحی تمام دانه‌های جنبش را حول چهار مقوله اصلی "سیاست‌ورزی"، یعنی صراحت، صداقت، جسارت و ذکاوت در کنار یکدیگر گردآورد. آری، موسوی نه تنها رهبر این جنبش، بلکه مهمترین سخنگوی آن است.

پس از 25 خرداد دیگر حتی شعار "هر شهروند یک رسانه" هم برای ما کافی نیست؛ جهت اطلاع آنان که هنوز این جنبش را نشناخته‌اند و مدام دم از رهبری جنبش می‌زنند، باید عرض کنم که اولا کسی جز موسوی نمی‌تواند رهبر این جنبش باشد، چرا که تنها اوست که می‌تواند در شکاف‌های پنهان خود حکومت رخنه کرده و تناقضات و تعارضات درونی آن را برملا سازد؛ ثانیا، موسوی این روزها سکوت نکرده، بلکه هر کلام، مقاله، تصویر و موسیقی‌ای که ما تولید می‌کنیم، در واقع اثر موسوی است.

از همین رو است که امروزه می‌توان شعار "هر شهروند یک رسانه" را به "هر شهروند، یک موسوی" بدل ساخت. از سوی دیگر، دوستان کیهان نورد ما هنوز نمی‌دانند که در زمین چه خبر است. بدیهی است که برخلاف گمان آنها، بازداشت موسوی نه تنها از ابعاد این جنبش نمی‌کاهد، بلکه آن را ده‌ها برابر خواهد نمود. صحنه‌ای از فیلم اسپارتاکوس را به یاد می‌آورم که در سردار رومی برای یافتن اسپارتاکوس، خطاب به جمعیت می‌پرسد: «اسپارتاکوس کیست؟» بردگان نیز یکی پس از دیگری از جای بر می‌خیزند و فریاد می‌زنند «من اسپارتاکوس هستم». آری، امروز نیز با میانجیگری "سیاست ناب"، ما همه موسوی هستیم.

برگرفته از: پایگاه اینترنتی جرس

رانی هلو


عکس فوق احمدی نژاد و میرحسین موسوی رییس جمهور را نشان می دهد که احمدی نژاد در حال خوردن رانی هلو است.

امام جمعه صفر کیلومتر


وقتی امام جمعه صفر کیلومتر و ناشی نماز را اقامه می کند وسران نظام قاطی می کنند و هر کدام سازی دیگر می زنند. یکی قنوت گرفته، یکی رکوع رفته، احمدی نژاد را ببینید.

این حضرات نماز سبزهایی که در طول عمرشان برای اولین بار در نماز جمعه ای که به امامت آقای هاشمی برگزار شد شرکت کردند را مسخره می کردند. خودشان را خوب نگاه کنید.

انقلاب فرهنگی دوم - ادامه پاک کردن صورت مساله


جمهوری اسلامی متخصص پاک کردن صورت مساله است چرا که شاید در نود درصد مواقع در حل مشکلاتش عاجز است از بس که متخصصان خودش را به زندان انداخته. اینروزها کسانی که کار بدستند، بی شعورانی هستند که مدارک تحصیلی هم ندارند. البته چرا از نوع فوتوشاپی تا دلتان بخواهد دارند. هنوز داغ ننگ انقلاب فرهنگی اول از پیشانی جمهوری منحوس اسلامی پاک نشده، صحبت از انقلاب فرهنگی دوم به میان آمده است. شایعه تعطیلی یک ترم دانشگاه ها دارد به واقعیت می پیوندد. ولی باز هم کور خوانده اند.
مطلبی را از موج سبز آزادی در این جا می آوریم.
وقتی سخنان چند روز پیش آیت‌الله خامنه‌ای در جمع دانشجویان دستچین شده را می‌شنویم که از لزوم فعال بودن طیف خاص دانشجویان علیه تحرکات دشمن صحبت می‌کند، یا سخنان یکشنبه شب وی در ابراز نگرانی از تحصیل دو میلیون دانشجو در رشته‌های علوم انسانی! را می‌شنویم و یا کیهان دوشنبه را می‌خوانیم که از «تصرف دانشگاه‌های مادر» توسط دشمنان می‌نویسد و این را در کنار پیشنهاد یک متقلب برای وزارت علوم می‌گذاریم، بوی توطئه‌ی شوم کودتاچیان و تدارک کاریکاتوری از یک «انقلاب فرهنگی» علیه دانشگاه و دانشجو به مشاممان می‌رسد.

خبر ویژه: نگرانی جامعه مدرسین از افزایش اقبال مردم به رسانه های خارجی

بولتن خبری جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که بین امامان جمعه و مسئولان روحانی کشور توزیع می‌شود، در سرمقاله شماره 1014 خود تلویحاً اعتراف کرد که عملکرد صدا و سیما موجب تغییر ذائقه یا به نوشته‌ی این بولتن «اختلال رسانه‌ای» در کشور و روی آوردن مردم به رسانه‌های خارجی شده است.

به گزارش موج سبز آزادی، این خبرنامه در سرمقاله‌ی خود نوشته است: «در روزهای پس از انتخابات به نظر می‌رسد که فضای رسانه‌ای کشور با اختلال‌هایی همراه شده و همین نکته سبب افزایش مخاطبین برخی رسانه‌های خارجی شده است. با وجود آنکه صدا و سیما در دوران تبلیغات انتخاباتی، نمره قابل قبولی از خود به جای گذاشت، اما ضروری است که نسبت به کارنامه رسانه‌ای کشور در روزهای اخیر، نیاز به یک آسیب‌شناسی اساسی داریم تا بتوان اعتماد مردمی به رسانه‌های داخلی را بیش از پیش تقویت کرد.»

انتقاد تلویحی این بولتن از صدا و سیما از آن رو مهم است که اکثریت اعضای جامعه مدرسین در انتخابات از حامیان احمدی‌نژاد بودند و آیت‌الله یزدی و آیت‌الله جنتی که مهم‌ترین اعضای حامی احمدی‌نژاد در شورای نگهبان هستند، همزمان در جامعه مدرسین نیز عضویت دارند. از سوی دیگر به دلیل آنکه جامعه مدرسین عالی‌ترین نهاد اداره کننده‌ی حوزه‌های علمیه‌ی کشور است، این سرمقاله می‌تواند بیانگر دیدگاه رسمی مدیران حوزه‌ی علمیه‌ی قم نیز محسوب شود.

به گزارش موج سبز آزادی، در ادامه‌ی سرمقاله‌ی این خبرنامه آمده است:«مردم ما راه اصلاح کاستی‌ها را نه در قهر کردن و یا تن دادن به مداخله خارجی، بلکه در درون صندوق‌های رأی جستجو می‌کنند. رسیدن به این مسأله مهم را باید از موفقیت‌های بزرگ ملت و از نتایج و پیام های بنیادین حماسه 22 خرداد دانست.»

به نوشته‌ی بولتن جامعه مدرسین، «رهبر انقلاب در روزهای نخست پس از انتخابات با حماسه خواندن این رویداد بزرگ و صحه گذاردن بر رأی بی‌نظیر ملت، خواهان حفظ آرامش و طی روال قانونی در بحث شکایات شدند.» این بولتن اضافه کرده است که: «همه باید بپذیریم که تنها راه نجات کشور، عمل به قانون اساسی است، حتی اگر نتیجه‌ی آن به سود ما نباشد.»

با این حال خبرنامه‌ی جامعه‌ی مدرسین قم همزمان از امنیتی شدن فضای کشور نیز انتقاد کرده است.

گفتنی است سرمقاله‌ی شماره‌ی 1019 این خبرنامه در انتقاد صریح از برخوردهای غیرقانونی و حتی غیرشرعی با بازداشت‌شده‌ها نیز بازتاب رسانه‌ای گسترده‌ای داشت

سران اغتشاشات چه كسانی هستند؟

در حال حاضر سران جنبش سبز با استفاده از پتانسیل و پایگاه اجتماعی به دست آمده و استراتژی نانوشته "نه عقب‏نشینی و نه خشونت" سعی در پی گیری اهداف و مطالبات معترضین دارند. تجربه وقایع پس از انتخابات نشان از عملكرد مسؤولانه آن‏ها در قبال جامعه دارد. اما به نظر می‏رسد طرف مقابل همانطور كه در بسیاری از موارد نشان داده است چندان مسئولیت پذیر نبوده و با عملكرد خشونت‏آمیز و تحریك‏كننده خود، جامعه را در معرض تهدید قرار می‏دهد، چرا كه موجودیت خود را در آن می‏بیند. از این رو باید پرسید براستی سران اغتشاشات چه كسانی هستند؟

ظاهراً به نظر می‏رسد دولتمردان توانسته‏اند موج اعتراضات و جنبش مردمی را تا حدودی تحت كنترل درآورند. جنبشی كه دلیل آغاز آن تلنگری بود كه به وجدان عمومی جامعه وارد شد. اعلام نتایج غیر قابل باور انتخابات ریاست جمهوری چنین تلنگری را وارد ساخت. پس از آن مردم با این مسأله روبرو شدند كه آیا نباید برای كنش‏های اجتماعی خود آنقدر ارزش قائل باشند كه چنانچه دخل و تصرفی عامدانه و انحرافی در آن‏ها صورت گرفت، واكنشی در خور نشان دهند؟

لذا جنبش اعتراضی ایرانیان در فردای روز انتخابات واكنشی بود به تضییع حقوق طبیعی شان. اگرچه تجربه حوادث اخیر ثابت كرد درایت عمومی و بینش سیاسی مردم معترض در چنان سطحی از پیشرفت قرار دارد كه توانستند خشم خود را كنترل كرده و مسالمت آمیز ترین روش‏ها را برای نشان دادن این اعتراض خود برگزینند؛ اما در مقابل بی تدبیری و عدم درایت طرف مقابل چنان بود كه روزبه‏روز بر ابعاد اعتراضات افزوده شد.

با گسترده‏تر شدن روند اعتراضات دولت به جای تمكین در مقابل خواست عمومی با دست زدن به تاكتیكی نخ نما و پوسیده سعی در وارونه جلوه‏دادن قضایا داشت. برگزاری دادگاه‏های نمایشی و اجرای پروژه‏های اعتراف گیری، برخوردهای خشن و گسترده با مردم در خیابان‏ها و از همه مهمتر و در عین حال مضحك تر نسبت دادن ریشه حوادث به خارج از كشور و دولت‏های خارجی و سفارتخانه‏های آن‏ها در داخل و این اواخر هم گرفتن یقه علوم انسانی و نظام دانشگاهی كشور و ... نمونه‏هایی از این دست اند.

اگرچه موج برخورد چنان گسترده و غیر انسانی بود كه ظاهراً توده‏های معترض را وادار به سكوت كرده‏است، اما همان‏ها به خوبی و بیش از همه به این امر واقفند كه این سكوت تا چه اندازه شكننده است. امری كه خود نیز به آن اذعان دارند. اما ظاهراً آقای احمدی نژاد مایل نیست این سكوت ادامه پیدا كند و اصرار دارند كه همین فضای شكننده را نیز بر هم زده و تلنگرهای جدی تری به افكار عمومی وارد سازند! اگرچه به روشنی پیداست كه چنین نیتی ندارند، اما در هرچه بیشتر آرام كردن فضا از طریق ارعاب و سركوب می‏كوشند كمتر نتیجه می‏گیرند.

سخنان تند وی در سخنرانی پیش از خطبه‏های نماز جمعه هفته گذشته تهران نشان می‏دهد. موج دیگری از ارعاب در راه است و از شواهد و نحوه زمینه‏سازی‏ها چنین بر می‏آید كه تداركات گسترده‏ای هم برای آن فراهم دیده‏اند. سازی كه برای دستگیری سران جریان اصلاح طلب و شخص موسوی ابتدا در شعارها و اظهار نظرهای گاه‎و‏بی‏گاه عناصر میانی دولت و حامیانش در حال كوك شدن بود امروز توسط رده‏های بالا و بخصوص شخص احمدی نژاد در مقام رییس جمهور آهنگ تندتری یافته و ظاهراً آماده نواخته‏شدن است.

سازی كه گرچه طنین آن دولت و حامیانش را از خود بی خود می‏كند، اما برای معترضین خشمگین صدایی گوش خراش و آزاردهنده ‏دارد. مردمی‏ كه پس از "خس و خاشاك" خوانده‏شدن توسط احمدی نژاد، اجتماعی میلیونی برای نشان دادن اعتراض خود براه انداختند، بی شك در برابر شعار "سران اغتشاشات اعدام باید گردند" و فرافكنی‏های دولت و رسانه‏های وابسته به آن در تاختن به خانواده ‏هاشمی‏رفسنجانی و و مواردی از این دست خاموش نخواهند ماند. ظاهراً آقایان چنان مست از باده قدرت خویش اند كه ابایی از متشنج شدن دوباره فضا ندارند.

ضرب المثلی داریم كه می‏گوید: "كلوخ انداز را پاسخ سنگ است". اما ماهیت جنبش سبز مردم ایران آنچنان اخلاقی است كه برای اعتراض به تمامی این توهین‏ها، سركوب، تحقیر و قانون شكنی عموم مردم معترض به روش‏های خشونت آمیز و غیر قانونی متوسل نگشتند. اما طرف مقابل تلاشی در جهت عكس دارد و می‏كوشد آن را به سمت شورش‏های كور و خشونت آمیز سوق دهد. به كسانی كه چنین نیاتی در سر دارند باید گفت در صورت تحقق چنین امری و زبانه كشیدن آتش خشم و انتقام در جامعه مسؤولیت آن با كیست؟


تا زمانی كه برخورد خشونت آمیز با مردم معترض صورت نگیرد و آن‏ها با استفاده از حقوق طبیعی و قانونی شان اعتراضی آرام داشته‏باشند اصولاً واژه "اغتشاش" محلی از اعراب ندارد. در حال حاضر سران جنبش سبز با استفاده از پتانسیل و پایگاه اجتماعی به دست آمده و استراتژی نانوشته "نه عقب نشینی، نه خشونت" سعی در پی گیری اهداف و مطالبات معترضین دارند.

تجربه وقایع پس از انتخابات نشان از عملكرد مسؤولانه آن‏ها در قبال جامعه دارد. اما به نظر می‏رسد طرف مقابل همانطور كه در بسیاری از موارد نشان داده‏است چندان مسؤولیت پذیر نبوده و با عملكرد خشونت آمیز و تحریك كننده خود جامعه را در معرض تهدید قرار می‏دهد. چرا كه موجودیت خود را در آن می‏بیند. از این رو باید پرسید براستی سران اغتشاشات چه كسانی هستند؟

برگرفته از: پایگاه اینترنتی جوان فردا

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

ولی فقیه، بدون انتخاب آزاد مردم، مشروعیت ندارد





فتوای صریح آیت‌اله العظمی منتظری
ولی فقیه، بدون انتخاب آزاد مردم، مشروعیت ندارد
آیت‌الله العظمی حسینعلی منتظری، از مراجع تقلید شیعیان، در پاسخ به یک استفتاء درباره‌ی نقش رضایت اکثریت ملت در جواز تصرف در حکومت، تصریح کرد که مشروعیت ولایت و حاکمیت غیر معصومین (ع) با انتخاب صحیح و آزاد مردم محقق می‌شود و بدون آن، نه مشروعیت دارد و نه مقبولیت. ایشان در بخش دیگری از این فتوای صریح خود، خاطرنشان کرد که در تاریخ ثبت نشده که امامان شیعه برای گرفتن قدرت و حاکمیت متوسل به زور و سلاح شده باشند.

«موج سبز آزادی» متن کامل سؤال مطرح شده از آیت‌الله العظمی منتظری و تصویر پاسخ این مرجع تقلید را که به مهر شخصی ایشان ممهور شده است، در ادامه منتشر می‌کند:

متن استفتاء از آیت‌الله العظمی منتظری

بسمه تعالی

با سلام خدمت مرجع گرانقدر جناب آقای منتظری

از آن جا که وقایع اخیر منشاء بحث‌های تازه‌ای در مورد مبانی «نظریه‌ی حکومتی اسلام» شده است، و با توجه به این نکته که بحث‌های مطرح شده خواه‌ناخواه واجد مخاطبین پرشماری در میان نسل حاضر و حتی نسل‌های بعدی است، لازم به نظر می‌رسد تا با بیان هر چه بی‌ابهام‌تر و بی‌واسطه‌تر نظرات مراجع بزرگ‌وار، اولا بستر مناسب برای ابلاغ احکام واقعی اسلام در این موضوع فراهم شود، ثانیا زمینه‌ی بهره‌برداری‌های مغرضانه را، که متاسفانه اغلب با خلط مباحث و استفاده از اصطلاحات فنی دور از دسترس عامه انجام می‌شود، به حداقل رساند.

مورد سوال در موضوع «میزان نقش رضایت اکثریت در جواز برای تصرف در حکومت» از منظر احکام اسلام است. به طور مشخص، اگردر زمان یکی از امامان معصوم گذشته، که بدون شک از جانب خدا واجد ولایت بر روی زمین بوده‌اند، شرایطی پیش می‌آمد که معصوم (ع) به لحاظ قوای قهریه و نظامی امکان تصرف در حکومت را به رغم رضایت اکثریت داشت، بر اساس شناخت ما از سیره و روش آن بزرگواران، آیا ایشان با تکیه بر قوای ذکرشده خود را مجاز به تصرف معرفی می‌کردند؟

با تشکر و احترام.

تفسیر حقوقی قانون اساسی، تنها راه حاکمیت ملت و نجات کشور است


محمد مجتهد شبستری
"حکومت وقتی مشروعیت دینی پیدا می‌کند که پیش از آن مشروعیت سیاسی (عقلایی) یافته باشد و مشروعیت دینی، حقیقتی غیر از مشروعیت سیاسی ندارد.
1- از آغاز پیروزی انقلاب 1357 در ایران، بر اهل نظر پوشیده نبود که وصل کردن قدرت سیاسی به خداوند در مقام نظرپردازی، طبیعت قدرت را عوض نمی‌کند و آن را از یک پدیده زمینی به یک پدیده آسمانی مبدّل نمی‌سازد و آنچه عملاً در روی زمین اتفاق می‌افتد حکومت انسان‌ها بر انسان‌ها است و نه هیچ چیز دیگر. انسان‌هائی که هم خیر از آنها سر می‌زند و هم شر، نه عصمت علمی دارند و نه عصمت عملی، هم محکوم تحولات و تغییرات اجتماعی‌اند و هم در آنها اثر می‌گذارند اما هیچگاه نمی‌توانند به صورت افراد، تنها اثرگذار در زندگی اجتماعی گردند و هر اندازه هم صالح باشند تمرکز همه قدرت سیاسی در دست آنان هم آنان را تباه می‌سازد و هم جامعه را.

در 30 سال گذشته اتفاقات زیادی در صحنه سیاسی کشور ما رخ داد که بدون استثناء آنچه را گفتم نشان می‌داد اما این حوادث دو ماه اخیر کشور بود که جامعه را آن چنان به شدت تکان داد که پرده‌های توهم الهی بودن قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی ایران را از جلو چشمان اکثریت مردم ایران کنار زد. این حوادث نشان داد که علی‌رغم همه رنگ و لعاب‌های دینی و هاله‌های قدسی که 30 سال تمام سپهر سیاست در ایران را پوشانده بود جمهوری اسلامی ایران هم مانند همه نظام‌های سیاسی دیگر جهان یک «پدیدۀ سیاسی زمینی آمیخته با خیر و شر است که محور اصلی آن ساختار قدرت و مسائل و مشکلات آن هم همان مسائل و مشکلات قدرت است و نه چیز دیگر.

آنچه در این دو ماه دیدیم آشکارا جز مقتضیات زشت و زیبای تحولات قدرت نبود، قدرت در همان مفهوم فلسفه و علوم سیاسی، همان پدیده زمینی و خاکی که حامل آن انسان‌های جایز الخطاء، شرور و یا خیرخواه هستند و نه فرشتگان، همان قدرت که اگر دست فیلسوفان بیفتد توان فلسفیدن آنها را عقیم می‌سازد، همان قدرت که برای مصون ماندن از شرور آن و بهره‌وری از منافع آن حتماً باید آن را با یک ساز و کار عقلانی به دست خود انسانها مهار کرد، همان قدرت که همه آن را به دست احدی نباید سپرد و باید آن را در میان نهادهای گوناگون حکومت تقسیم کرد و اختیارات ناشی از آن را هیچگاه از مسئولیت‌های آن نباید جدا ساخت. همان قدرت سیاسی زمینی که تنها با اصالت بخشیدن به حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و شهروندی افراد جامعه و نه گماشتن یک ناظر یا مدیر در بالای هرم قدرت می‌توان چه از نظر دینی و چه از نظر سیاسی به آن مشروعیت بخشید.
2- با این همه می‌دانم هنوز کسان زیادی در کشور ما هستند که پردۀ توهم آنها دریده نشده است. من از آنان می‌خواهم چشمان خود را خوب باز کنند و دور از حبّ و بغض‌های شخصی، داده‌های سیاسی دو ماه اخیر را به اصطلاح پدیدارشناسان، چنانکه این داده‌ها خود را نشان می‌دهند، خوب نگاه کنند. حوادث سیاسی دو ماه اخیر چنین هستند:
چهار انسان از جنس ما آدمیان جایزالخطا برای به دست آوردن قدرت سیاسی (ریاست‌جمهوری) وارد میدان شدند و مانند همۀ کشورهای جهان به انواع مختلف تبلیغات دست زدند. دوازده انسان جایزالخطای دیگر به عنوان شورای نگهبان پس از حذف سایر داوطلبان صلاحیت آنها را تأیید کردند و کارزار تبلیغاتی شدت گرفت. کاندیداها در مناظره‌های تلویزیونی آشکارا با یکدیگر به نبرد سیاسی پرداختند و دربارۀ مشکلات و مسائل فعلی و آیندۀ همین جامعه زمینی انسانی ایران و برنامه‌های خود سخن گفتند و مانند همه مناظره‌های سیاسی دیگر جهان نفس یکدیگر را بند آوردند و از هر ترفندی برای شکست دادن رقیب و جلب آراء بینندگان جعبۀ جادوئی تلویزیون بهره گرفتند.

یکی، دیگری را به اتکاء بر مافیای فساد مالی متهم کرد و آن دیگری او را کسی نامید که خیره در چشم مردم نگاه می‌کند و آشکارا به آنها دروغ می‌گوید، سومی از فلاکت‌زدگی اقتصاد کشور در نتیجه سوء مدیریت دولت سخن گفت و چهارمی... . و بالأخره دیدیم که صدها هزار طرفداران چهار نامزد که همه آنها بدون استثناء انسان‌های جایزالخطایند و نه فرشتگان، شب‌های زیادی را در خیابانها گذراندند، شور و هیجان انتخابات به صورت بی‌سابقه‌ای سراسر ایران را فرا گرفت و به اوج خود رسید. صبح جمعه 22 خرداد 88، انتخابات آغاز گردید. میلیونها انسان پای صندوق‌های رأی رفتند و با تشخیص انسانی و زمینی خود و نه با الهام‌گیری از غیب و آسمان! به فرد موردنظر خود رأی دادند، هیأت‌های اجرائی و هیأت‌های نظارت، یعنی باز هم عده‌ای انسان جایزالخطاء و حبّ و بغض‌دار پای صندوق‌های رأی نشسته بودند، هزاران نماینده نامزدها برای حراست از آراء نامزدها به حوزه‌های رأی رفتند تا مبادا در این کارزار سیاسی، رقیبان تقلب کنند.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که هیچکس در طرفداری مطلق آن از جناح محافظه‌کار کشور تردید نداشت با تمام توان، کارزار سیاسی و تحولات قدرت در سرزمین پهناور ایران را با انواع ترفندها و هدف‌گیری‌ها به نمایش گذاشت. رأی‌گیری با شرکت ده‌ها میلیون نفر با مسالمت به پایان رسید اما پس از چند ساعت وقتی وزارت کشور به اعلام نتایج آراء پرداخت، شک و شبهه‌ها و تردیدها با قوت تمام سراسر فضای ایران را پر کرد. یکشنبه هزاران انسان طرفدار نامزد ظاهراً پیروز در خیابان‌ها به جشن و پایکوبی پرداختند و روز دوشنبه هم صدها هزار رأی‌دهنده دیگر به خیابان‌های تهران آمدند و با تظاهرات آرام به نتایج انتخابات اعتراض کردند و کشمکش‌های شدید و بی‌سابقه شروع شد.
الله اکبرهای شبانه هم به تظاهرات آرام خیابانی اضافه شد و اعتراضات همچنان ادامه یافت. جمعه 29 خرداد فرا رسید و ده‌ها هزار نفر در نماز جمعه تهران گرد آمدند تا رهبر جمهوری اسلامی ایران برای آنها نماز و خطبه بخواند. ایشان در خطبه‌های خود یک تجزیه و تحلیل کاملاً سیاسی زمینی از انتخابات به عمل آورد، نه ادعای الهام از غیب داشت و نه از دخالت فرشتگان و نیروهای آسمانی در انتخابات سخن گفت. محور بیانات ایشان تمجید از شور و شوق سیاسی مردم، تقبیح مداخلات خارجی و انقلاب مخملی!، ضرورت حفظ وحدت ملی، تأیید انتخابات انجام شده و طرفداری از تفکر و عمل رئیس‌جمهور منتخب و دفع تهمت از رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و درخواست تمکین به قانون و توقف تظاهرات خیابانی بود.
همه این سخنان بررسی مسائل تحولات قدرت سیاسی در کشور بود که به وسیلۀ یک رهبر سیاسی صورت می‌گرفت. اینها نه از کتاب و سنت اخذ شده بود و نه از هیچ منبع دینی دیگر. مبانی این‌گونه بررسی‌ها و تحلیل‌ها فقط و فقط در علوم سیاسی بشری و زمینی وجود دارد و همه سیاستمداران و رهبران دیگر جهان هم از همین سنخ تحلیل‌ها استفاده می‌کنند و از همین حرف‌ها می‌زنند. اما آن خطبه‌ها فصل الخطاب نشد و کشمکش‌ها و اعتراض‌ها پایان نیافت. عصر شنبه 30 خرداد بار دیگر ده‌ها هزار انسان معترض به انتخابات در تهران و پاره‌ای از شهرهای دیگر به برای تظاهرات آرام به خیابان‌ها آمدند اما این بار هزاران پلیس و غیرپلیس مسلّح با سلاح‌های گرم و سرد در برابر آنها صف کشیده بودند. متأسفانه شدت عمل آن نیروها به اوج خود رسید و آنها بر روی تظاهرکنندگان شلیک کردند، انسان‌های بی‌گناه زیادی کشته شدند و صدها نفر زخمی گردیدند و هزاران نفر بازداشت شدند.
بازداشت‌های بی‌حساب و کتاب، ارعابها سانسور مطبوعاتی بی‌سابقه، و تدبیرات امنیتی شدید از همه سوی بر سرزمین ایران حاکم گردید و اوضاع بسیار نامطلوب، تلخ و رنج‌آوری در سراسر کشور پدید آمد. هر آدم عاقلی دلش می‌خواست راه حلّی پیدا شود و این وضعیت خطرناک پایان یابد. یک روز جمعه دیگر فرا رسید و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای اقامه نماز جمعه به دانشگاه تهران رفت. باز هم ده‌ها هزار نفر البته این بار با تفکرها و گرایش‌های متفاوت، موافق و معترض انتخابات پای خطبه‌های وی نشستند. این خطیب هم نه ادعای برخورداری از الهام غیبی داشت و نه به استدلالات دینی و فقهی پرداخت. ایشان هم یک تجزیه و تحلیل عقلانی و زمینی از اوضاع سیاسی کشور داد و گفت در کشور «بحران سیاسی» پدید آمده است و باید آن را با عقلانیت حل کرد. وی علی‌الحساب چهارراه حل عملی کوتاه‌مدت پیشنهاد کرد:

I- اعتراف به وجود بحران سیاسی در کشور
II- برداشتن سانسور شدید موجود از رسانه‌های عمومی و خصوصاً رادیو و تلویزیون برای بیان نظرهای معترضان
III- آزاد کردن دستگیر شدگان
IV- دلجوئی از قربانیان و آسیب‌دیدگان تظاهرات. متأسفانه این راه حل‌ها به کار بسته نشد و اعتراض و التهاب با عمق بیشتر در کشور همچنان ادامه یافت.
روز چهلم کشته‌شدگان تظاهرات فرا رسید و آن روز هم در بهشت زهرا پلیس عده‌ای معترض به کشتار را مضروب و مجروح کرد و عده‌ای را هم روانه زندان نمود. چند روز به مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست‌جمهوری مانده بود که جسدهائی از کشته‌شدگان را تحویل خانواده‌های آنان دادند و فضای اعتراض و التهاب تشدید شد. در میان زندانهای مجهول الهویّه تهران اسم بازداشتگاه کهریزک به عنوان مرکز ضرب و شتم‌ها و حتی قتل‌ها و فجایعی بدتر از قتل بر سر زبان‌ها افتاد، آن چنان رسوائی غیرقابل توجیه به وجود آمد که فرمان تعطیل آن داده شد و قوه قضائیه که خود برابر همه ضرب و شتم‌ها و قتل‌ها مسئول بود پس از چهل روز سکوت دستور داد تا در طی یک هفته تکلیف همه زندانیان روشن شود.

بالأخره عده‌ای آزاد شدند اما ناگهان صحنه‌هایی از یک دادگاه بی‌سابقه از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد که نمایشی تلخ و تأسف‌بار بود. دادگاهی که در آن حدود صد نفر از رجال سیاسی کشور و عاملان تخریب‌های خیابانی و عوامل دولت‌های خارجی (بنا به دعوی قوه قضائیه) را با لباس زندان با وضعی تحقیرآمیز و رنج‌دهنده در کنار هم نشانده بودند. دانشمندان حقوق کشور این دادگاه را فاقد اعتبار خواندند و در عین حال هم‌اکنون که این سطور را می‌نویسم جلسه دوم و سوم و چهارم این دادگاه نیز برگزار شده و کشمکش عمیق دیگری هم به سبب این دادگاه‌ها بر اعتراضات انتخاباتی افزوده شده است.

3- در این پدیده‌های دو ماه اخیر که با اجمال زیاد در این سطور آن را تصویر کردم چه دیده می‌شود؟ این پدیده‌ها جز تحولات و کشمکش‌های قدرت سیاسی زمینی چه چیز دیگری هستند؟ آیا اینکه عده‌ای حاکمیت را رنگ و لعاب دین داده‌اند تغییری در واقعیت عریان این چالش‌های بشری پدید آورده است؟. آیا واقعیت ملموس غیر از این است که تمام موافقان و معترضان انتخابات گذشته چه روحانی و چه غیرروحانی، چه محافظه‌کار و چه اصلاح‌طلب، چه سنتی و چه متجدد چه مرجع تقلید و چه مقلد، چه رهبر و چه پیرو، بدون استثناء همه و همه انسانهای جایزالخطایی‌اند که با انگیزه‌های متفاوت دینی و غیردینی و با نقطه‌های قوت و ضعف و با عقل و توان انسانی خود عادلانه یا ستمگرانه کار سیاسی می‌کنند، کارهائی که پاره‌ای از آنها اخلاقی و مفید و پاره‌ای از آنها غیراخلاقی، خطرناک و زیانبار است.

آیا تردیدی در این هست که مسبّبان این قتل‌ها، ضرب و جرح‌ها و بازداشت‌ها و جنایات فجیع که همه عقلای جهان آنها را محکوم کردند هر قیافه و لقب و لباس هم که داشته باشند تافته‌های جدا بافته نیستند و از جنس همان کنشگران خشونت‌گر هستند که در همه کشورهای غیردموکراتیک جهان حکومت می‌کنند.آیا در این دو ماه، درهای آسمان باز شد و به کسی وحی فرود آمد تا آن وحی فصل الخطاب باشد چنانچه در عصر رسول خدا(ص) چنان بود آیا توجیه دینی قدرت سیاسی در ایران به مدت 30 سال طبیعت قدرت سیاسی در ایران را تغییر داده است آیا تنها موافقان وصل کردن قدرت سیاسی به خدا هستند که برای نظر خود استدلالات فقهی دارند و مخالفان این وصل کردن دلائل فقهی ندارند آیا بسیاری از مراجع بزرگ دینی از آغاز مخالف این قدسی‌سازی نبوده‌اند آیا همین امروز بسیاری از مراجع دینی به دولت دهم پشت نکرده‌اند و از به رسمیت شناختن آن خودداری نمی‌کنند. چگونه و به چه معنا نظام جمهوری اسلامی ایران و قدرت سیاسی آن را می‌توان تافته‌ای جدابافته دانست در حالی که همۀ تحولات سیاسی آن آشکارا از جنس همان تحولات است که در همه کشورهای غیردموکراتیک جریان دارد؟

4- در عصر حاضر که پرسش اصلی سیاست «چگونه باید حکومت کرد» است و نه «چه کسی باید حکومت کند» حکومت با ساختار عادلانه عینی و خارجی قدرت سیاسی، مشروعیت سیاسی پیدا می‌کند و نه با عادل بودن حاکم. اگر ساختار عینی و خارجی حکومت چنان با جور و جبّاریت آمیخته شود که عقلا آن را مشروع نشمرند عالمان دین نمی‌توانند با این حربه که مشروعیت از سوی خدا می‌آید آن را مشروع سازند. درست است که در کتاب و سنت روی حاکم عادل تکیه شده و نه روی عادلانه بودن سازمان و ساختار قدرت سیاسی حکومت، اما این واقعیت علت تاریخی دارد نه بنای تئوریک. در محیط ظهور کتاب و سنت حکومتها حکومت افراد بود، افرادی که یا عادل‌اند و یا ستمگر. عقلاء آن محیط حکومت ستمگران را مشروع نمی‌شمردند ولی حکومت عادلان را مشروع می‌شمردند. واقعیتی به نام «ساختار قدرت» در آن روز مورد توجه و شناخت اهل نظر نبود. کتاب و سنت هم در باب حکومت از همان روش پیروی کرده است و نه چیز دیگر. زبان کتاب و سنت در باب حکومت و عدالت نه زبان فلسفه و علوم سیاسی بل یک زبان اخلاقی است که بر درک اخلاقی مخاطبان این متون از حکومت و عدالت در آن عصر بنا شده است.


5- در کشور ما پس ار درج فتوای «ولایت فقیه» در قانون اساسی یک خلط ویرانگر بوقوع پیوست و آن تلقی فلسفه‌گونه از این فتوا بود. این خلط پی‌آمدهای بسیار زیانبار به دنبال آورد. چنین تبلیغ شد که این فتوا و مبانی آن در کتاب و سنت حاوی یک فلسفۀ سیاسی و نظریه در باب دولت است که در نقطه مقابل سایر فلسفه‌های سیاسی عصر و مثلاً حاکمیت مردم قرار دارد. با این تبلیغات زمینۀ توجه مردم ما به موضوع چگونه باید حکومت کرد و ضرورت کنترل ساختار و سازمان عینی و خارجی عادلانه قدرت سیاسی برای دوام مشروعیت سیاسی و دینی حکومت بسیار ضعیف گردید. اقتدارگرایان جامعه ما چنین تبلیغ کردند که پرسش اصلی مؤمنان در باب سیاست این است که چه کسی باید حکومت کند، فقیه یا غیرفقیه؟ این تبلیغات مردم متدیّن جامعه را از ساختار واقعی و خارجی غیرعادلانه حکومت که به تدریج شکل می‌گرفت غافل کرد. حضور فقیه در رأس حکومت واقعیات نامعقول و نامشروع سیاسی را پوشاند، واقعیات اسف‌باری که حوادث دو ماه اخیر تنها بخشی از آن را آشکار ساخت.


ملت ایران هنگام تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران از مسألۀ چه کسی باید حکومت کند به مسأله «چگونه باید حکومت کرد» عبور کرده بود و بیش از هرچیز به ساختار و سازمان عادلانه حکومت و قدرت سیاسی و تحقق خارجی و عینی آن می‌اندیشید و نه به حاکم عادل، و به همین جهت بود که در قانون اساسی، مشروعیت سیاسی حکومت را بر آراء مردم و آزادی‌ها و حقوق آنها استوار کردند و نه به عدالت حاکم. قانون اساسی در نظر مردم یک «میثاق ملّی حقوقی» بود که به آن رأی دادند و نه یک فتوای فقهی که به آن عمل کردند. متأسفانه در سال‌های گذشته گروه‌های اقتدارگرا قانون اساسی را به صورت یک رساله فقهی درآوردند و رژیم جمهوری اسلامی ایران را که یک رژیم سیاسی مانند همه رژیم‌های سیاسی دیگر است «نظام مقدس»! نامیدند که به هر قیمت باید آن را حفظ کرد. به جای آنکه از قانون اساسی به عنوان «میثاق ملی» تفسیر حقوقی بعمل آورند از آن تفسیر فقهی به دست دادند و با این کار حاکمیت ملت و آزادی‌ها و حقوق مصرّح افراد جامعه در قانون اساسی را دفن کردند و وجوب اطاعت شرعی ملت از ولی امر را به جای آنها نشاندند. تفسیر حقوقی قانون اساسی را سکولاریسم نامیدند و آنان را که حکومت در چهارچوب قانون اساسی را مطالبه می‌کنند سکولارهایی خواندند که در مقابل یک نظام مقدس ایستاده‌اند! و باید آنها را از میان برداشت.


ابن بدعت‌ها و انحراف‌ها آن‌چنان اوج گرفته که اخیراً رئیس‌جمهور می‌گوید وظیفه دولت او آماده کردن مقدمات برای ظهور امام زمان(ع) است. این دعوی تیشه بر ریشه قانون اساسی به عنوان یک میثاق ملی می‌زند. رئیس‌جمهور به جای اینکه وظیفه حکومتی خود را تأمین حقوق مردم و اعتلاء کشور بداند چنانچه در سوگندنامه ریاست‌جمهوری آمده آن را تعجیل فرج امام عصر(عج) معرفی می‌کند و بدین ترتیب هر قانونی را که خواست زیر پا می‌گذارد زیرا فقط او می‌داند که راه تعجیل ظهور چگونه هموار می‌شود!

قانون اساسی کشور ما بر اساس ضرورت دوام جریان عدالت در ساختار واقعی قدرت سیاسی و تفکیک قوا نوشته شده و نه براساس فتوای فقهی ولایت فقیه. ساختار حقوقی این میثاق ملی، ولایت فقیه را در چهارچوب حاکمیت آراء مردم و نظارت و کنترل آنها و استقلال قوای سه‌گانه نشانده است و نه بالعکس و باید بر همین اساس تفسیر شود. به مقتضای اصل 107 قانون اساسی این آراء مردم است که به ولایت فقیه در چهارچوب حقوقی قانون اساسی، اعتبار حقوقی می‌بخشد. در اصل 110 وظایف و اختیارات رهبر به وسیلۀ قانون اساسی که مصوّب ملت است تعیین شده و نه به وسیلۀ خدا. در اصل 111 تصریح شده که خبرگان منتخب ملت می‌توانند رهبر را عزل کنند. همۀ این اصول از این واقعیت حقوقی ناشی می‌شود که در فصل سوم قانون اساسی «حقّ حاکمیت به ملت» داده شده و این چنین تقریر گردیده است: «حاکمیت مطلق در جهان و انسان از آن خدا است و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است، هیچکس حق ندارد این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق را از طریقی که در اصول بعد می‌آید اعمال می‌کند» در قانون اساسی نه از نظام مقدس سخنی به میان آمده و نه از وجوب اطاعت ملت از ولی امر.

اینکه افرادی در حوزۀ عقائد و زندگی شخصی خود اطاعت از ولیّ امر را واجب شرعی بدانند و جمهوری اسلامی ایران را نظامی مقدس شمرند، خود به خود مردود نیست و عملاً هم چنین کسانی وجود دارند. اما آنچه نمی‌بایست اتفاق می‌افتاد ولی متأسفانه اتفاق افتاد سوءاستفاده از این اعتقادات در صحنۀ زندگی اجتماعی و سیاسی عمومی بود. گروه‌های اقتدارگرای کشور ما با مسلط کردن انحصارطلبانه این مفاهیم بر صحنۀ سیاسی جامعه در طول سالیان دراز و ایجاد یک فرهنگ سیاسی تک‌گفتار، از بهره‌مندی کامل دیگران از حقوق سیاسی‌شان که در قانون اساسی پیش‌بینی شده بود ممانعت کردند. آنان با این ممانعت هویت حقوقی قانون اساسی را از دیده‌ها پوشاندند و به تدریج ساختار کنونی ناعادلانه قدرت سیاسی در کشور را پی‌ریزی کردند، آن را با رنگ‌ها و لعاب‌های گوناگون دینی قداست بخشیدند، توهم گسترده‌ای را در فضای جامعه پراکندند و زیر پوشش آن جامعه را از هدفهای انقلاب 57 دور کردند.

6- اکنون که پرده‌های توهم در جامعه ما کنار رفته و ماهیت عریان قدرت سیاسی در کشور ما آشکار گشته لازم است تغییر خواهان و اصلاح‌طلبان نهایت کوشش را بکار برند تا این روشنائی سیاسی پربرکت که با خون و رنج و مقاومت ملت به صحنه سیاسی کشور تابیده دوباره در پرده‌های ظلمت توهمات پوشیده نشود. در کشور ما هم مانند همۀ کشورهای دموکراتیک جهان تقسیم شدگی واقعی و خارجی قدرت سیاسی در میان نهادهای گوناگون حکومت و کنترل آنها توسط یکدیگر و کنترل همۀ آنها از طریق نظارت افراد و گروههای اجتماعی و مدنی چنانچه در قانون اساسی پیش‌بینی شده، تنها راه تأمین مشروعیت سیاسی و سپس مشروعیت دینی حکومت است. کنشگری سیاسی اخلاقی و کوشش در راه عدالت در قرآن کریم «عمل صالح» به شمار آمده است.

حکومت وقتی مشروعیت دینی پیدا می‌کند که پیش از آن مشروعیت سیاسی (عقلائی) یافته باشد و مشروعیت دینی، حقیقتی غیر از مشروعیت سیاسی ندارد. به نظر می‌رسد در شرائط حاضر بازگشت به تفسیر حقوقی قانون اساسی و ابطال تفسیر فقهی و قداست‌زدائی از قدرت سیاسی، تنها گزینه‌ای است که برای استقرار حاکمیت ملت و تأمین مشروعیت سیاسی و دینی حکومت و نجات کشور پیش‌روی ملت ایران قرار دارد. نیروهای تغییرخواه و اصلاح‌طلب جامعه که اخیراً بازگشت به قانون اساسی را محور کوشش‌های سیاسی خود قرار داده‌اند توجه کنند که آنچه نجاتبخش است تفسیر حقوقی قانون اساسی است و نه تفسیر فقهی آن.

برگرفته از: پایگاه اینترنتی جرس

مجمع روحانیون مبارز، خواهان توقف اقدامات غیرقانونی در قوه‏قضائیه شد


در جلسه شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز، به ریاست حجت‏الاسلام و المسلمین خاتمی
مجمع روحانیون مبارز، خواهان توقف اقدامات غیرقانونی در قوه‏قضائیه شد
همچنین در این جلسه از هتاکی و اهانت به ساحت مقدس مراجع عظام و شخصیت‏های برجسته ابراز تأسف شدید شده و بر لزوم توقف این رفتارهای غیراسلامی و غیرانسانی تاکید شد.

به گزارش پایگاه خبری مجمع روحانیون مبارز، شورای مرکزی این تشکل عصر یکشنبه به ریاست حجت‏الاسلام و المسلمین سیدمحمد خاتمی تشکیل گردید. در این جلسه گزارش‏هایی درباره وضعیت بازداشت‏شدگان حوادث اخیر و ادامه نقض حقوق قانونی آنان در روند بازجویی و نگهداری در سلول‏های انفرادی، علیرغم پایان مراحل بازجویی برخی از آنان و نیز نامعلوم بودن سرنوشت بعضی از بازداشت‏شدگان و بی‏اطلاعی خانواده‏هایشان ارائه گردید.

مجمع ضمن ابراز نگرانی و تأسف شدید از این وضعیت از تصمیم گرفت تا از ریاست جدید قوه‏قضائیه، آیت‏الله صادق لاریجانی صدور دستور قاطع برای تسریع در رسیدگی و توقف اقدامات غیر قانونی را خواستار شود. همچنین در این جلسه از هتاکی و اهانت به ساحت مقدس مراجع عظام و شخصیت‏های برجسته و سرمایه های بزرگ انقلاب و خدمتگذاران راستین اسلام، انقلاب و ایران و محبوب مردم و شکستن حریم دین، اخلاق و معنویت در ماه مبارک رمضان توسط برخی از رسانه‏ها و اشخاص حکومتی و بعضاً مجالس مذهبی و دینی ابراز تأسف شدید شده و مجمع، توقف این رفتار غیراسلامی و غیرانسانی را خواستار شد.

ضمناً در این جلسه، درگذشت عالم مجاهد حجت‏الاسلام و المسلمین سیدعبدالعزیز حکیم، فرزند برومند مرجع بزرگ عالم تشیع، مرحوم آیت‏الله العظمی حکیم را ضایعه‏ای بزرگ برای روحانیت و مردم شریف عراق دانسته و این مصیبت را به ملت و دولت عراق و خاندان سرافراز حکیم به ویژه به فرزندان شایسته آن مرحوم، حجج ااسلام سید عمار و سید محسن حکیم تسلیت گفت.

برای بدنه جریان سرکوب


حسن خیری
"شمایی که مدام خون شهدای عزیز را چماق می‏کنید و برسر مخالفانتان می‏زنید، جواب خون پدر شهید سعیده را چگونه خواهیدداد؟ جواب دل سوخته پدرمحسن روح الامینی را چه می‏دهید؟ آیا شما ادعا می‏کنید از او نسبت به نظام دلسوزترید؟ اگر پدر نیستید به این سوال فکر نکنید.

درمیان شهدای جنبش سبز، که گه‏گاه چون لاله ازخاک بهشت زهرا می‏رویند و کودتاچیان و تکذیب‏کنندگان این فجایع را رسوا می‏کنند، نام‏ها و چهره‏هایی دیده می‏شوند که شاید تلنگری باشند، برای پیاده نظامی که متعصبانه، درخدمت اهداف ضددینی و دنیاطلبانه اربابان تمامیت‏خواهی هستند که غرق در توهم پیروزی، هرجنایتی را علیه مردم مجاز می‏دانند.

رمزگشایی از یکی از گورهای بهشت زهرا که مدفن سعیده پورآقایی، تنها یادگار جانباز شهید، عباس پورآقایی بود، خواب سردمداران کودتا را آشفته وعیش آنان را منقص کرده‏است. سعیده همچون پدرش شهید زنده بود. چرا که پیکرسوخته با اسیدش نیز به جنگ دروغ‏پردازان برخواست، تا در روزهایی که رئیس دولتِ فریب، همه جنایت‏ها اعم از کوی‏دانشگاه، کهریزک و ... را به جریان خودساخته برانداز نسبت می‏دهد، به دنبال تعبیرعوام‏فریبانه دیگری باشد تا چگونه از ننگ این رسوایی جدید فرار کند.

برای آنان‏که به قصد قربت باتوم‏ها را بالا می‏برند، ماشه‏ها را می‏چکانند و تن رنجدیده جوانان این مرز و بوم را بامشت‏ولگد می‏نوازند، آیا وقت آن نرسیده که ازخود بپرسند اینان کیستند؟ آیا این احتمال وجود ندارد که این گل‏های پرپرشده که تنها پرسیدند "رای ما کجاست؟" از شما دین‏دارتر و دلسوزتر به نظام و انقلاب باشند؟

شمایی که مدام خون شهدای عزیز را چماق می‏کنید و برسر مخالفانتان می‏زنید، جواب خون پدر شهید سعیده را چگونه خواهیدداد؟ جواب دل سوخته پدرمحسن روح الامینی را چه می‏دهید؟ آیا شما ادعا می‏کنید از او نسبت به نظام دلسوزترید؟ اگر پدر نیستید به این سوال فکر نکنید.

آنان‏که در پاکستان خود را در میان جمعیت مخالفانشان منفجر می‏کنند تا به فیض بهشت برسند، متعصبین کژاندیشی که خود وهموطنان‏شان را درعراق، به قصد تقویت دین خدا به خاک و خون می‏کشند و کوردلانی که درافغانستان، مرد و زن را با کمربندهای انتحاری خود قطعه‏قطعه می‏کنند، همگی براین عقیده اند که درحال تصفیه جامعه اسلامی، یاجلوگیری از انحراف مکتبشان هستند. به نظر شما درست فکرمی‏کنند؟

اگر اعمالی را که در این مدت به شما نسبت داده‏شده و شواهد زیادی برصحت این ادعا وجود دارد با اعمال فوق مقایسه کنیم، به ما حق بدهید که با همه قربانیانی که درهمه جای دنیا و در تمام دین‏ها و مذاهب به‏خاطر تعصب کورکورانه خونشان ریخته می‏شود ابراز همدردی کرده و تفکر حذف فیزیکی مخالف را محکوم کنیم.

کاش آخرتمان را به دنیای دنیاپرستان نفروشیم.

بیانیه شماره 5 ستاد 88

"برای ما بسی جای تعجب است که احمدی‏نژادی که بعد از خس و خاشاک خواندن مخالفان خود، با تظاهرات میلیونی آنان به ناگهان از انظار غایب گردید و دیگر حرفی و کلمه‏ای بر زبان نراند، چه شده‏است که دوباره بلبل‏وار به تکرار دروغین مکررات مشغول است و در عین حال در ژستی مزورانه، می‏خواهد که جوانان مورد رافت قرار گیرند."

بسم الله الرحمن ارحیم

افامن الذین مکرو السیئات ان یخسف الله بهم الارض اویاتیهم العذاب من حیث لایشعرون
آنان که بر کردار زشت خود مکرها می‏اندیشند، آیا از این بلا ایمنند که خدا ناگاه همه را به زمین فرو برد، یا از جایی که پی‏نبرند عذابی به آنان رسد؟

ما در میثاق با میرحسین، شرافت خود را در گرو گذاشته‏ایم

مردم آزاده کشور عزیزمان
متاسفانه دستگاه قدرت نامشروع دولتی و آدمک های زر و زور و تزویر با برگزاری دوباره دادگاهی زشت و ناپسند، پرده ای دیگر از کودتای مخملین خود را کنار زدند تا پاک ترین فرزندان ایران را به محکمه ای برند که کوس رسوایی آن در نهایت دامان خودشان را فرا خواهد گرفت.

دادگاه فعالان سیاسی اصلاح طلب که تنها گناهشان تلاش در جهت برگزاری هرچه باشکوه تر انتخابات دهم ریاست جمهوری بود با حربه اعترافات ساختگی، داستانی تکراری است که بارها برای بسیاری دیگر تکرار شده است و هربار آنانکه در فضای تنگ و تاریک زندان و محکمه ناعادلان، مجبور می شدند دیکته ای را که برایشان تقریر شده بخوانند، اندک زمانی پس از آنکه از فضای دهشتناک زندان رهایی می یافتند، نه تنها تمام گفته های زندان را نفی می کردند بلکه گاهی اوقات بسیار تند و تیز تر نیز به انتقاد می پرداختند.

توگویی این برنامه دستگاه قضا و نهادهای امنیتی موازی است که به جای آنکه مخالفان را به موافقان تبدیل کنند، تمام هم و غم خود را بر این گذاشته اند که از موافقان نظام و انقلاب، فرزندان بهمن 57 و جنگ هشت ساله و مدیرانی که 30 سال سابقه خدمت برای جمهوری اسلامی دارند، مخالفانی بسازند که علیه نظام خود شورش می کنند. زهی خیال باطل که برچسب آن بر تن اصلاح طلبان راستین، ناجور است و وصله ای است که بر تن ما قرار نخواهد گرفت.

اعترافات ساختگی که از دوستان دربند ما در زندان و بیدادگاه ناعادلان گرفته می شود مادام که شرایط، بر همان اقتضای گذشته زندان باشد و عهد زندان بان همان عهد پیشین قرار گیرد نه مورد قبول ما و نه مورد قبول اکثریت قاطبه مردم آزاده کشورمان است. ما از دوستان و بزرگان اصلاح طلب حمایت می کنیم و ملاک هر فعل و عملی از آنان را گذشته پر افتخار و شفاف آنها در دوران آزادی شان می دانیم.

گذشته ای که از هر دو سعید، حجاریان و شریعتی، پیش از این دیده بودیم و در کلام و قلم عطریان فر و ابطحی نیز سراغ داریم. در عین حال حمایت ما به طور خاص شامل جوانان برومند حاضر در این بیدادگاه فرمایشی، سید شهاب الدین طباطبایی، محمدرضا جلایی پور و حمزه غالبی است که جوانی خود را فدای جمهوریت نظام نمودند. این جوانان برای ما نمادی از انسانهایی مبارز و در عین حال متدین و جوانمرد هستند که هر دوست و دشمنی و حتی رقیبان جوان اصول گرایمان نیز بدان اذعان دارند.

ما اعضای ستاد 88، این گفته رئیس ستاد، شهاب عزیز، که مسئولیت تمام کارهای ستاد را جوانمردانه به عهده گرفته است، مورد قبول نمی دانیم و همانگونه که از روز اول از این برادر عزیزمان آموخته ایم که تمام کارها را با شراکت جمعی و نظر و رای اکثریت می خواست، با تمکین به رای و نظر جمع می گوییم که مسئولیت شهاب همانند مسئولیت تک تک اعضای ستاد است و اگر قرار باشد سهمی از این مسئولیت مستوجب مجازات توسط نااهلان قرار گیرد تمام اعضای ستاد به نسبتی مساوی سهم دارند و حاضرند آن را ادا کنند.

در عین حال ما، اعضای ستاد 88، به تمام فعالیت هایی که در حمایت از رئیس جمهوری دوران اصلاحات، محمد خاتمی و رئیس جمهوری منتخب، میرحسین موسوی، در انتخابات ریاست جمهوری انجام دادیم افتخار می کنیم، ما با خود عهد بسته بودیم که برای دفاع از جمهوریت نظام وارد صحنه شویم و بر این عهد ثابت قدم بودیم و هستیم.

ضمن آنکه شرافت سیاسی خودمان را هیچ گاه با اندک شک و شبهه ای نیز لکه دار نکردیم و حتی حاضر نشدیم کمک های مالی افرادی را که در صداقت آنان اندک شکی وجود داشت بپذیریم. (احتمالن اسناد موارد اینچنینی در دستگاه‏های شنود امنیتی باید موجود باشد) گروهی با این حد توافق تشکیلاتی و تعهد ملی نمی تواند و نباید به گذشته پرافتخار خود نبالد. گذشته ای که سرتاسر و بی اجر و منت در راستای پاسداری از حقوق ملت، انقلاب و ایران عزیز است.

ما، اکثریت اعضای شورای مرکزی و هیات اجرایی ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)، در آخرین جلسه ای که به دور از وهم و خیال زندان در شب انتخابات دهم ریاست جمهوری تشکیل داده بودیم هم قسم شدیم که پایاپای میرحسین موسوی در حمایت از او برای دفاع از حق ملت، هیچ تلاش و کوششی را از جانب میرحسین و ملت بی پاسخ نگذاریم و خوشحالیم که رئیس جمهوری منتخب ما در احساس وظیفه ای که نسبت به حقوق ملت دارد تا این حد ثابت قدم و استوار است.

ما این میثاق را دوباره به میرحسین عزیز یادآوری می کنیم و باز هم با او برای دفاع از آرمان هایی که وارد صحنه انتخابات شد بیعت می نماییم و سند تعهد این بیعت را نیز شرافت خود می دانیم که قابل خرید و فروش و معامله نیست. در عین حال ما از اینکه منتسب به خاتمی و حمایت از وی هستیم خدا را شاکریم و از اینکه رئیس جمهوری اصلاحات نیز در حمایت از میرحسین و دفاع از آرمان های انقلاب، از پرداخت هزینه های بسیار و شنیدن ناسزاهای اصحاب قدرت و ارباب نخوت، ابایی ندارد شادمان و خوشنودیم.

در نهایت برای ما بسی افتخار است که مهدی کروبی، که در معرفت و صفای او میان اصلاح طلبان تردیدی وجود ندارد حاضر است در وسط میدان نبردی که اقتدارگرایان تدارک دیده اند صف شکن اردوگاه اصلاح طلبی باشد. برای ما این صفت کروبی که در دیدار با ایشان در اردیبهشت ماه 88 مبین و بارز بود، بیانگر اصلاح طلبی است که علی وار از حقوق قاطبه اعضای ملت دفاع می کند و حاضر نیست آبروی ظاهری خود را که به تظاهر از سوی دیکتاتورمآبان تقدیم می شود، فدای عزت و آبروی واقعی خود نماید. دست مریزاد بر این روحانی اصلاح طلب و شیخ اصلاحات که به واقع شیخوخیت برازنده وی هم هست.

در نهایت هشدار ما، خطاب به کسانی است که این روزها، همچو طوطی نااهل به تکرار صحبت های درگوشی محافلشان در دستگیری و محاکمه خاتمی، موسوی و کروبی می پردازند و به رسم کیهان نویسان از بیان هرگونه ادبیاتی مبتنی بر زشتی و پلشتی به این مردان استوار اصلاح طلبی دریغی ندارند. آنها البته جرات این را ندارند که کوچک ترین آسیبی متوجه رهبران اصلاحات کنند، چون به واقع از نتیجه آن هراسانند و می توانند پیامدهای ناگوار آن را حدس بزنند.

اما بدانند و آگاه باشند که این بزرگان آخرین خط قرمز ما هستند و اگر قرار باشد کوچک ترین آسیبی متوجه آنان شود، عواقب ناگوار این اقدام دامان خودشان را نیز تر خواهد کرد. تکرار عباراتی چون "براندازی سفید و سرخ و سیاه" که یادآور عبارت شاه پیشین ایران در تقبیح "ارتجاع سرخ و سیاه" بود و همچنین شوخی کودکانه اینکه "باید با سران و عوامل اصلی ماجرا برخورد جدی شود" از سوی محمود احمدی نژاد تنها به تندتر شدن آتش اختلاف دامن می زند.

چه، کیست که نداند اگر قرار باشد عناصر اصلی ناامنی مورد برخورد قرار گیرند، این محمود احمدی نژاد و روسای نهادهای مجری و ناظر انتخابات هستند که باید تحت تعقیب باشند. آنها انتخابات را در مسیر تقلب برده، بر ناامنی دامن زده و خون عزیزان بسیاری در پرتو همین ادبیات آقای احمدی نژاد و همفکرانش، همبستر خاک وطن شد.

برای ما بسی جای تعجب است که احمدی نژادی که بعد از خس و خاشاک خواندن مخالفان خود با تظاهرات میلیونی آنان به ناگهان از انظار غایب گردید و دیگر حرفی و کلمه ای بر زبان نراند، چه شده است که دوباره بلبل وار به تکرار دروغین مکررات مشغول است و در عین حال در ژستی مزورانه می خواهد که جوانان مورد رافت قرار گیرند. برای ثبت در تاریخ به او و آنانی که قرار است ما را عفو کنند یادآور می شویم که ما به مرحمت و رافتی که دولت وعده اش را می دهد نیازی نداریم که در مکتب تشیع علوی و انقلاب اسلامی یاد گرفته ایم چگونه حق خود بستانیم و امیدمان به خدایی است که وعده حق داده و ارحم الرحمین. ان وعدا.. الحق.

ستاد ملی جوانان حامی خاتمی و موسوی (ستاد 88)

احمدی‌نژاد: من نامه بچه 5 ساله را هم می‌خوانم!!

ارلمان‌نیوز: محمود احمدی‌نژاد که در حال دفاع از دولت و ترکیب کابینه پیشنهادی خود است گفت:« من نامه بچه 5ساله را که با آن خط پیش دبستانی برایم نامه نوشته را می‌خوانم.» وی گفت روزانه تا بیست نامه هم می خواند.

قابل توجه کسانی که این مشنگ را مردی کاری نمی دانند. در دوره وی کودکان در دوره پیش دبستانی به جای درست کردن کاردستی و نقاشی به او نامه می نویسند. ای کوردلان این ها را میبینید و باز کتمان می کنید. مگر نمیبینید پیشرفت دانش آموزان را.

ترابی: تنش در کشور مطلوب احمدی‌نژاد است

ترابی: تنش در کشور مطلوب احمدی‌نژاد است/ آتش زدن و خرابکاری شیوه آدمهای خودشان است نه اصلاح‌طلبان

پارلمان‌نیوز: عضو فراکسیون خط امام(ره) در واکنش به اظهارات محمود احمدی‌نژاد در تریبون نمازجمعه گفت:« خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی.»

نصرالله ترابی در گفتگو با خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، درخصوص اظهارات احمدی‌نژاد درباره بازداشت آنچه او سران اغتشاشات خوانده اظهار داشت:« ایشان (احمدی‌نژاد)در صحبت‌هایشان مدام اصرار دارند که فضای عمومی کشور را بهم بریزند.»

وی با بیان اینکه چنین روندی در همه زمینه‌ها از جمله معرفی کابینه و ...هم مشاهده می‌شود؛ افزود:« گویا احمدی‌نژاد همیشه دنبال این است که کشور در تنش باشد، کما اینکه عملکرد او در دولت نهم و درگیری‌هایی که بین همه گروه‌ها ایجاد می‌کرد مطلوب ایشان بود.»

نماینده اصلاح‌طلب مردم شهرکرد تاکید کرد:«صحبت‌های ایشان در نمازجمعه پر از تناقض بود، از یک سو می‌گویند 40 میلیون نفر رای دادند و تشکر می‌کند، از یک طرف خواهان برخورد با سران مخالف دولت خود یعنی کسانی که به او رای ندادند می‌شود.»

وی با تاکید بر اینکه برخورد با سران مخالف یعنی برخورد با مردم گفت:«احمدی‌نژاد تقاضای برخورد با لیدرهایی را دارد که مردم از آنها حمایت می‌کنند و این افراد از آبرو و اعتبار خود هزینه کردند تا مردم را برای رای دادن به صحنه انتخابات بیاورند.»

عضو فراکسیون خط امام (ره) مجلس تاکید کرد:« احمدی‌نژاد خواستار محاکمه سران اغتشاشات است، در حالیکه به اعتقاد ما اگر کسی خرابکاری کرد و آتش زد، از اصلاح‌طلبان نبود و معلوم نیست که این افراد را خود به میان تجمعات فرستاده باشند.»

وی تصریح کرد:« اصلاح‌طلبان طرفداران گفت‌و‌گو و منطق هستند، اصلاح‌طلبان افرادی هستند که آقای خاتمی، لیدر آنها بحث گفت‌و‌گوی تمدن‌ها را درسطح جهان مطرح کرد.»

ترابی با بیان اینکه مشی اصلاح‌طلبان همیشه تساهل بوده است، گفت:«شیوه‌ اصلاح‌طلبان آتش زدن و خرابکاری نبوده است و شاید سرانی که ایشان (احمدی‌نژاد) می‌گوید آدمهای خودشان هستند که ما هم موافق برخورد و محاکمه آنها هستیم.»

وی تصریح کرد:« اما اگر منظور احمدی‌نژاد از محاکمه سران، آقایان هاشمی،خاتمی، موسوی و کروبی باشد، باید گفت که ما هیچ کجا ندیدیم این آقایان مردم را تشویق به اغتشاش کنند، اگر هم قصد دارند دشمن فرضی برای خودشان بسازند و در تریبون‌ها تحلیل ارائه دهند، بحث دیگری است.»

عضو فراکسیون خط امام(ره) تاکید کرد:« در صلاحیت رییس قوه مجریه یک کشور نیست که در تریبون نماز جمعه کیفرخواست ارائه دهد و در جایگاه قضا قرار گیرد.»

وی با بیان اینکه به سران اصلاحات وصله اغتشاشات نمی‌چسبد، تصریح کرد:«اگر برخی در تصور این هستند که با این ترفندها و اتهامات می‌توانند این افراد را از انقلاب حذف و انقلاب را به انحراف بکشاند باید بدانند که این مساله عملیاتی نیست.»

ترابی خاطر نشان کرد:«اصلاح‌طلبان در همه زمان‌ها از جمله انقلاب،جنگ، سازندگی و ... در این مرز و بوم حضور داشته‌اند و حذف آنها ممکن نیست.»

وی ادامه داد:«فقط ممکن است با زندانی و محدود کردن آنها را از قدرت دور کنند، اما نمی توانند آنها را برای همیشه حذف کنند؛ زیرا حذف اصلاح‌طلبان یعنی حذف مردم.»

ترابی با ابراز تاسف از اینکه تریبون‌های نمازجمعه و صدا و سیما یک طرفه در اختیار یک جناح خاص است، تصریح کرد:«اگر راست می‌گویند میزگردهایی با حضور دو جریان برگزار کنند تا مشخص شود حرف هرکس چیست.»

وی خاطر نشان کرد:«اینکه یک طرفه هرکس هرچه خواست بگوید می‌شود ضرب المثل خود گویی و خود خندی،عجب مرد هنرمندی.»

جنایت دیگری از بسیجیان - این بار دختر یک جانباز جنگ


سایت «پارلمان‌نیوز» با انتشار یادداشتی بدون نام که حاوی اطلاعات جدیدی درباره «سعیده پورآقایی» و خانواده‌ی اوست، خبر داد که مهندس موسوی نیز دیروز در مراسم ختم این شهید جنبش سبز شرکت داشته است. متن این یادداشت غم‌انگیز را بخوانید:
سعیده دو سال بود که دیگر پدر نداشت. اگرچه آن وقت هم پدرش نمی توانست خیلی پابه پای دخترش تکاپو و هیاهو داشته باشد.

جنگ از پدر سعیده جسمی بیمار به یادگار گذاشته بود که فقط "بود"

هرچه بود پدرش بود و کوله باری از خاطرات و خطرات جنگ

خاطراتی از 8 سال دفاع از ناوس ملت ایران و امید از اینکه ناموسش را بعد از او پاس خواهیم داشت.سعیده دو سال پیش پدرش را از دست داد.

آثار به جای مانده از سلاح های شیمیایی دیگر توانی برای ماندن در او نگذاشته بود و او باید می رفت و همسر و دختر نوجوانش را که یادگار سالهای جنگ و امام بود به ما می‌سپرد...ما چه کردیم؟!



دیروز مراسم ختم سعیده بود.مراسم ختم که نه!مادرش بود و چند نفر از اعضای خانواده و مهندس میر حسین موسوی و البته فضایی از غم و اندوه و بهت و حیرت

سعیده برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانه‌اش می رفت نه برانداز بود و نه مخملی فقط الله اکبر می‌گفت

تا اینکه شبی آمدند سه زن و دو مرد بودند او را بردند، برای همیشه!

امانتدارش که دلبندش را برده بودند به همه‌جا متوسل شد تا یادگار همسر شهیدش را باز یابد اما هرچه تلاش می‌کرد کمتر به نتیجه می‌رسید، تا اینکه به درگاه یکی از اعضای نزدیک به رییس دولت متوسل شد و او هم راهنماییش کرد تا به پشت سردخانه‌ای صنعتی رسید.

آری سعیده‌اش را درآغوش گرفت اما چه سیاه و چه سرد

چرا دیگر از آن نشاط و شور نوجوانی اثری نبود؟!

دیروز همه گریستند

روز قدس قدرت مردم را خواهید دید


با توقیف روزنامه و فیلتر سایت، متوقف نمی‏شویم؛ روز قدس قدرت مردم را خواهید دید

دبیرکل حزب اعتمادملی گفت: "در روز قدس نیز بار دیگر قدرت مردم را خواهید دید و متوجه می‏شوید که مردم از چه فکر و اندیشه‏ای حمایت می‏کنند، زیرا مردم خودشان می‏فهمند و درباره آنچه روی داده است داوری می‏کنند. این فشارهایی که بر فعالان سیاسی و دانشگاهی وارد می‏شود نشان‏دهنده ضعف است و ما در برابر این فشارها ایستادگی می‏کنیم و مصمم و با اراده به راه خود ادامه می‏دهیم."

به گزارش پایگاه خبری سحام‏نیوز، مهدی کروبی در جلسه شورای مرکزی حزب اعتمادملی که عصر شنبه برگزار شد گفت: "اکنون در شرایط خاصی قرار داریم ولی باید در این شرایط نیز کار تشکیلاتی و حزبی را با جدیت ادامه دهیم و در این راستا باید به برنامه‏ریزی بپردازیم."

وی با تاکید بر اینکه حوادثی که روی داده نباید منجر به سرخوردگی و انفعال شود گفت: "نباید حوادثی که روی داده موجب انفعال شود بلکه باید نشان دهید که مصمم هستید و از میدان بیرون نمی‏روید. بنابراین غم توقیف روزنامه و سایت را نخورید بلکه نشان دهید که با اراده به راه خود ادامه می‏دهید. تقسیم رای که در عرصه انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری صورت گرفت پیامی داشت، مبنی بر اینکه بگویند شما جایگاهی ندارید، ولی بنده بدون توجه به این مسائل با قاطعیت به راه خودم ادامه دادم و ما باید در میدان حضور داشته باشیم و نشان دهیم که زنده هستیم."

دبیرکل حزب اعتمادملی تصریح کرد: "باید در این دوران سخت، پایمردی و ایستادگی کنیم و این روزهای سخت هم به زودی می‏گذرد." وی سپس با ابراز تاسف نسبت به برخوردهایی که صورت گرفت افزود: "متاسفانه با این شیوه برخوردی که در پیش گرفته شده‏است به سمت یک چاه ویل حرکت می‏کنند و هیچ کس نمی‏داند که سرانجام به کجا خواهیم رسید. هرچه فکر می‏کنیم نمی‏توانیم به تحلیل درستی از اتفاقی که افتاده است برسیم و سرنوشت مشخص نیست ولی من امیدوارم که هر چه است به منافع ملی کشور ضربه‏ای وارد نشود."

کروبی با اشاره به شرایطی که اصلاح‏طلبان در آن قرار گرفته‏اند افزود: "اکنون امکاناتمان بسیار محدود است و اینطور تحت فشار هستیم، بسیاری از کسانی که دانشگاهی بودند و یا فعالان سیاسی که از ما حمایت کردند هم تحت فشار قرار دارند و در شرایط سختی قرار داریم ولی باید ایستادگی کنیم تا از این هم عبور کنیم."

کروبی با اشاره به هجمه ای که به وی به علت نگارش نامه‏ای به هاشمی رفسنجانی شد گفت: " من هیچ‏گاه بدون سند حرف نمی‏زنم و هرگاه حرفی زده‏ام تا آخر پای آن ایستاده‏ام و تا جایی که بتوانم از حقوق مردم دفاع می‏کنم." وی با اشاره به دادگاه‏های نمایشی که برای فعالان سیاسی برگزار می‏شود گفت: "در این جلساتی که برگزار شد، این چهره‏ها می‏گویند که تقلبی در انتخابات صورت نگرفته و خارجی‏ها در حوادث پس از آن دخالت داشتند. من نمی‏دانم که این حرف‏ها در چه شرایطی مطرح می‏شود، ولی من می‏خواهم این را بگویم که وقتی فردی از درون زندان و در شرایط خاص می‏گوید که در انتخابات تقلب نشده اثری در افکار عمومی ندارد."

وی خطاب به مسئولان گفت: "شما که مدام می‏گویید در انتخابات تقلبی نشده و این افراد هم که این را در این شرایط خاص و تحت فشار تکرار می‏کنند، پس دیگر ترس شما از چیست. اگر شما به گفته‏های خود اعتقاد و اطمینان دارید یک برنامه‏ای را در تلویزیون برگزار کنید و استدلال های خود را برای اینکه تقلبی صورت نگرفته بیان کنید و آن‏گاه از طرف ما هم دو نفر می‏آیند و استدلال‏های خود را مطرح می‏کنند. شما که معتقدید مردم خود می‏فهمند اجازه دهید که قضاوت نهایی با مردم باشد."

مهدی کروبی سپس اظهار داشت: "شما در روز قدس نیز بار دیگر قدرت مردم را خواهید دید و متوجه می‏شوید که مردم از چه فکر و اندیشه‏ای حمایت می‏کنند، زیرا مردم به قول شما خودشان می‏فهمند و درباره آنچه روی داده است داوری می‏کنند. این فشارهایی که بر فعالان سیاسی و دانشگاهی وارد می‏شود نشان‏دهنده ضعف است و ما در برابر این فشارها ایستادگی می‏کنیم و مصمم و با اراده به راه خود ادامه می‏دهیم."

وی در نهایت خطاب به اعضای شورای مرکزی حزب اعتمادملی گفت: "به مانند همیشه این روزهای سخت نیز می‏گذرد و دوباره روزنامه و سایت هم فعال خواهند شد. بنابراین شما باید با اراده و مصمم به راه خود ادامه دهید و با برنامه‏ریزی با جدیت به فعالیت تشکیلاتی و حزبی خود بپردازید."

۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

جلاد گورش را گم کرد

جلاد سعید مرتضوی گورش را گم کرد و به دستور رییس جدید قوه قضاییه جایش را به عباس جعفری دولت آبادی سپرد. این که آیا قرار است پست دیگری به وی داده شود یا خیر هنوز معلوم نیست. هرچند که به نظر می رسد تاریخ مصرفش تمام شد و دور نیست روزی که به درک رفتنش را هم بشنویم. دست جلاد مرتضوی که از زمان دانشجویی مصدر کار بود به خون جوانان بیگناه این مرز و بوم آغشته است.
به طور مشخص او قاتل زهرا کاظمی است. این اواخر مشخص شده که به وی قبل از شهادت تجاوز هم کرده است.

سیدمحمد خاتمی: مردم را در خیابان به رگبار بستند


اعضاء شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با سید محمد خاتمی دیدار و گفت و گو کردند.در این دیدار اعضاء شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بر لزوم تلاش همگانی برای حفظ ارزشها و موازین انقلاب در عین پای بندی به راه روشن حضرت امام (ره) و توجه به مصلحت کشور تأکید نموده، تداوم ارتباط با مراجع عظام، دانشمندان و نخبگان جامعه و تعامل با مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه را لازمه حیات تشکلهای اصلاح طلب دانستند و در عین حال از محاکمه های فرمایشی که بر خلاف موازین انجام گرفته اظهار نگرانی کردند.
پی گیری جنایت هایی که در جریان انتخابات و بعد از آن صورت گرفته، به ویژه فجایعی که در بازداشتگاه هایی چون کهریزک رخ داده نکته دیگری بود که اعضای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات خواستار آن شدند و تسامح نسبت به آن را لطمه ای جبران ناپذیر نسبت به نظام و کشور دانستند.
حاضرین در این دیدار به اتفاق خواستار پیگیری مستمر مطالبات مردم شده و نسبت به جریانی که در صدد است با برخوردهای غیرمنطقی و بعضا حذفی، نیروهای متعهد و البته معترض را از صحنه جامعه و بخصوص دانشگاهها کنار بگذارد اعلام خطر کرده و تصریح کردند این خطا می تواند ابتکار عمل را در اختیار بیگانگان قرار دهد.پس از این سخنان سید محمد خاتمی ضمن تشکر از عزیزان و آرزوی برخورداری همگان از برکات ماه مبارک رمضان و ستایش تلاش و فعالیت مستمر جبهه اصلاحات افزود: لازم می دانم بر این نکته تأکید کنم که اصلاح طلبان چه در قالب جمع حاضر و چه در قالب سایر تشکلها باید با قوت در صحنه حضور یافته و به فعالیت خود ادامه دهند. آنچه که در این ایام رخ داده خود دلیلی است محکم برای حضوری قوی تر در صحنه با شعار اصلاح طلبی؛ چرا که ما همه دلبسته به انقلاب هستیم نه پشیمان از انقلاب.
انقلاب اسلامی ایران یکی از مهم ترین فرازهای تاریخی ایران زمین و مایه افتخار ایرانیان است. حرکتی مردمی برای رسیدن به استقلال، آزادی و پیشرفت، در عین پای بندی به موازین دینی با هدایت یک رهبر بزرگ.
آنچه موجب می شود اصلاح طلبان قوی تر از قبل در صحنه بمانند این است که امروز مدعیان و احیانا متصدیان بی اعتقاد به انقلاب و راه امام و یا افرادی که از انقلاب پشیمان اند با تمام قوا در صدد مسخ و تحریف انقلاب برآمده اند؛ اگرچه در ظاهر خود را انقلابی می خوانند.
جمهوری اسلامی در عصر پذیرش اصل حاکمیت مردم بر سرنوشت خود و عصر نفی استبداد و خودکامگی به عنوان شاهکار حرکت آزادی خواهی مردم ایران به رهبری حضرت امام مطرح شد و با تکیه بر رأی مردم به عنوان محور و مدار، در کنار ارزشهای اسلامی به سرعت نگاهها را به خود معطوف ساخت و آنچه امروز مایه نگرانی است خطری است که جمهوری اسلامی یعنی هم جمهوریت و هم اسلامیت را نشانه گرفته است.
امروز باید مصمم تر از پیش بر خواسته به حق جنبش اصلاح طلبی یعنی "تغییر" پای فشرد. مراد ما از تغییر همانگونه که از ابتدا گفتیم و در انتخابات اخیر هم بر آن تأکید کردیم بازگشت دوباره به اصول قانون اساسی و آرمانهای امام و انقلاب است. مگر آنچه مردم در انتخابات فریاد زدند چیزی جز این بود؟ مگر مردم چیزی جز حاکمیت رأی خود و عدالت و کرامت انسانی و اخلاق و بازگشت به اصول قانونی اساسی و حتی بازگشت به مسیر رسیدن به اهداف سند چشم انداز مطالبه کردند؟تمامی آنچه امروز نظاره گر آن هستیم انگیزه ای بسیار قوی است برای پافشاری مردم بر خواسته های به حق خویش و مایه قوت و اعتبار بیشتر جنبشی که خواستار تغییر جهت گیری نظام به سمت احیاء اصول متروک و زیر پا گذاشته شده قانون اساسی و ارزشهایی است که از امام آموخته ایم.امروز هم سخن ما این است: شائبه بی اثر شدن رأی مردم در نظام باید برطرف شود و اعتماد خدشه دار شده مردم به عنوان مهم ترین پایگاه و پشتوانه اعتبار نظام باید به سرعت ترمیم شود. اتفاقاً این حرف حرف انقلابی است و هرکس خلاف آن را دنبال کند بر ضد انقلاب و مسیری که امام و مردم در انقلاب برگزیدند حرکت می کند.بی اعتنایی آشکار به نظر خیرخواهان و برخوردهای نامناسب زیان های هنگفتی را متوجه نظام ساخت. دشمنی با انقلاب و نظام امری است که همواره پس از پیروزی انقلاب به اشکال نظامی، تبلیغاتی و سیاسی و ... وجود داشته و دارد؛ اما تلاش برای نسبت دادن حرکت آرام و متین مردم در اعتراض به نتایج انتخابات به اغتشاشی که عامل بیرونی دارد اشتباهی بسیار بزرگ و توهمی زیان بار و پرهزینه برای نظام بود.
از ابتدای استقرار جمهوری اسلامی در ایران بزرگترین هدف دشمنان نظام جدایی مردم از حکومت و حذف سرمایه های اجتماعی کشور بوده است. آیا آنچه امروز شاهد آن هستیم و همه خیرخواهان نسبت به وقوع آن هشدار داده اند جز این است که چهره نظام در جهان غیرمنطقی، خشن، ناسازگار با معیاری مسلم انسانی و اخلاقی، بی اعتنا به رأی مردم و حتی بی اعتنا به قوانین و موازین خود نشان داده می شود؟تهاجم یک طرفه به مردم و نیروهای مورد علاقه مردم و تبلیغات ناجوانمردانه تمامی دستگاهها و تریبونهایی که دراختیار حکومت قرار دارند بر علیه چهره های محبوب و ارزشمند کشور و وابسته نشان دادن اعتراضات مردمی به جریانات پلید و خطرناک تنها با هدف توجیه برخوردهای خشن، غیر قانونی و انحصارطلبانه صورت می گیرد.
آنچه تاکنون رخ داده از جمله برگزاری دادگاه های کذایی از سوی هیچ یک از علمای بزرگ دینی، نخبگان حوزه و دانشگاه و جامعه و فرهیختگان، جریانهای مستقل سیاسی و حتی افکار عمومی مورد پذیرش و تأیید قرار نگرفته است و این خود نشانگر اشتباه بزرگی است که رخ داده. حقوقدانان برجسته و فرهیختگان جامعه به اتفاق روند بازداشت ها، نگهداری دستگیرشدگان، برخورد با خانواده ها و وکلای آنها و برگزاری دادگاه ها را با استدلالهای روشن حقوقی زیر سؤال برده اند و این هشداری است جدی به نظام که به فکر چاره اندیشی باشد.جریانی خاص امروز به هر روشی و با هر نسبت ناروایی قصد دارد چهره های خوش سابقه نظام را به جرم دفاع از حقوق مردم دشمن معرفی کند! مایه سرافکندگی است که کسانی امروز به خاطر دفاع از حقوق مردم و خواست تطبیق روشها با اصول قانون اساسی، آیین دادرسی و حقوق شهروندی مورد حمله ای اینچنین ناجوانمردانه قرار گرفته اند.
تریبون مقدس نماز جمعه در اختیار عده ای قرار گرفته که به شخصیتهای برجسته نظام و مراجع بزرگوار شیعه اهانت کرده و حتی در مقام دادستان خواستار برخورد با آنان می شوند، حال آنکه خود در پیشگاه وجدان عمومی متهم به خیانت در امانت اند. مگر همین ها نبودند که با گستاخی تمام، مرجعی بزرگوار را که افتخار عالم تشیع است دست نشانده انگلیس معرفی کردند؟ و بحمدالله در نزد مردم هم از اعتباری برخوردار نیستند.
در جریان حوادث پس از انتخابات به آیت الله شاهرودی که برایشان احترام قائلم تذکر دادم و ایشان را به عنوان مسؤول قوه قضائیه مورد خطاب قرار داده و خواستار رعایت اصول قانون اساسی و موازین آئین دادرسی و حقوق شهروندی در برخورد ها شدم و اینکه جلو اهانت ها، دستگیری ها و نگهداری های غیر قانونی متهمان و برگزاری دادگاههای ناسازگار با موازین را بگیرند و صد افسوس که ایشان در پایان دوران مسؤولیتشان که به اعتقاد من می توانستند بسیار پرشکوه تر منصب را ترک کنند نخواستند یا نتوانستند اقدام کنند.
حرفی که امروز هم خواست مردم و ما از رئیس جدید قوه قضائیه است: جلوگیری از سم پاسی و فضاسازی برای تخریب افراد با نسبت های ناروا و یک سویه و خلاف قانون و شرع و نیز رعایت موازین از جمله آیین دادرسی در بازداشت و محاکمات. نمی توان براساس اعترافاتی که به اصل آن اشکالات جدی حقوقی و قانونی وارد است یک سویه همه را مورد تهاجم قرار داد، بی آنکه کوچکترین حقی برای دفاع در نظر گرفته شود.
از سوی دیگر انتظار مردم تشکیل دادگاههای علنی برای رسیدگی به جنایات مسلم و مشمئز کننده ای است که همگان شاهد آن بوده اند؛ به رگبار بستن مردم در خیابانها، دستگیریهای خلاف قانون، بازداشتگاههای غیر استاندارد؛ جنایات مسلمی که مورد اعتراف همه است و آنچه که موجبات لطمه های سنگین روحی به ملت و خدشه به اعتماد عمومی شده است. آیا این بود آن چهره اسلام رحمانی که مدعی دفاع از اخلاق و حقوق اساسی مردم و آزادی بیان و امنیت در جامعه بود؟!متأسفانه در جریان انتخابات و وقایع پس از آن انحرافات بسیار بزرگی وجود داشته و دارد و رسالت اصلاح طلبان و تمامی خیرخواهان جامعه مقابله با این انحرافات برای حفظ اصول واقعی نظام و ترمیم اعتماد مردم است و در این راه پرداخت هیچ هزینه ای زیاد نیست و ما هم از هیچ هزینه ای دریغ نخواهیم کرد تا ان شاء الله انقلاب با کمترین هزینه به مسیر اصلی خود بازگردد و راه خود را ادامه دهد.به صراحت تأکید می کنم حذف دلبستگان به انقلاب با این عناوین و روشهای بی اساس که از سوی جریانی خاص دنبال می شود بزرگ ترین توطئه علیه جمهوری اسلامی است و نتیجه آن سوق دادن نیروهای اجتماعی به سوی جریاناتی است که با اصل انقلاب و نظام در تعارض اند.
همواره سخن ما در مجامع بین المللی دفاع از اسلام به عنوان مدافع حقوق مردم و ارزشهای انسانی بود و الگو و نمونه کار جمهوری اسلامی ایران بود در مقابل سایر جریانهایی متحجر؛ افراطی و ضد انسانی که به نام اسلام شکل گرفته بود. اما با این رفتارها چه جای دفاعی باقی گذاشته اند؟
ما باید علی رغم تمام فشارهایی که برای بیرون کردن اصلاح طلبان و عقلای منصف از صحنه وارد می شود در صحنه بمانیم و با فریاد زدن، تذکر دادن و مذاکره هزینه ها را برای بازگشت انقلاب به مسیر اصلی خود کاهش دهیم
ان شاء الله مسئولان نظام هم با پایان دادن به روشهای غلط و آزادی زندانیان و پای بندی به موازین و اصول قانون اساسی و برخورد جدی با خاطیان و جنایتکاران اصلی این راه را هموار سازند و اعتماد لطمه خورده مردم را با تدبیر و حسن نیت ترمیم کنند.

پاسخ آقای منتظری به نامه 293 نفر

بسم الله الرحمن الرحیم

( انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب )

حضور محترم برادران و خواهران عزیز، روشنفکران و نخبگان محترم

پس از سلام و تحیت ; در رابطه با نامه ارسالى مورخ 88/6/1 آن عزیزان ، ضمن قدردانى و ارج نهادن به ایثارگرى و شهامت و پایدارى شما و ملت بزرگوار و عزیز ایران ، معروض مىدارم که اینجانب بارها تذکرات و پیشنهادهایى را براى بیرون رفتن از این بحران ویرانگر ارائه نموده ام ، ولى ظاهرا حضرات براى رسیدن به مقاصد دنیوى خویش چنان چشم و گوش و دل بر حقایق بسته اند که نه مىبینند و نه مىشنوند، ولى از آنجا که هنوز مبارزات با رژیم گذشته در اذهان بسیارى از افراد زنده است و در میان سردمداران حکومتى بعضا کسانى هستند که خود طعم شکنجه و زندان و... را چشیده اند اینجانب هنوز نا امید نیستم و امیدوارم تا کاملا دیر نشده مسئولین امر به خود آیند و بیش از این وجهه نظام جمهورى اسلامى را در بین توده هاى زجر کشیده و سیلى خورده ایران و در سطح جهانى خدشه دار نکنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند.دین اسلام ، دین کامل الهى است و در آن آزادى عقیده و بیان چنان روشن و واضح است که قرآن کریم در مورد اصل پذیرش دین مىفرماید: ( لا اکراه فى الدین ) یعنى زور و اجبارى در پذیرش دین نیست ; و باید پذیرفتن اصول دین با استدلال و برهان باشد. و سیره و روش رسول خدا(ص ) و ائمه معصومین (ع ) نیز این گونه بوده که مردم در کمال آزادى و بدون لکنت زبان و بدون هیچگونه ترس و واهمه اى درباره مسائل انتقاد و اظهارنظر نمایند. بزرگترین ستم و ظلم به اسلام عزیز رفتار مستبدانه با مردم تحت عنوان حکومت دینى و اسلامى است .امیدوارم مسئولین امر از این راه انحرافى که در پیش گرفته اند دست برداشته و حقوق از دست رفته مردم را استیفا نمایند، خسارات را جبران نموده و بى گناهان را بیش از این در زندان نگه ندارند، و با پایان دادن به سناریوهاى نمایشى دادگاهها و پخش اعترافات آنچنانى بیش از این قضاء اسلامى را مسخره نکنند; و یا لااقل شجاعت این را داشته باشند که اعلام کنند این حکومت نه جمهورى است و نه اسلامى و هیچ کس هم حق اعتراض و اظهارنظر و انتقاد ندارد.امیدوارم خداوند کریم در این ماه مبارک رمضان همه ما را از کجروى ها باز داشته و مشمول هدایت هاى مستمر خویش قرار دهد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته .

4 شهریور ماه 1388
قم المقدسة - حسینعلى منتظرى

متن واقعی و سانسور نشده‌ی اعترافات حجاریان



آنچه در ادامه مي‌خوانيد، متن اصلاح شده‌ی دفاعيات سعيد حجاريان است که به دليل مشکلات ناشي از ترور سال 1378 و مشکلات بازداشت اخیر، بر قلمشان جاري نشد، ولي حرف اصلي‌شان همين‌ها بوده است. اين متن با استفاده از خبر خبرگزاری وابسته به کودتا (فارس) و با حذف تيترهايي که توسط اين سايت انتخاب شده بود و اضافه کردن حرفهاي جا مانده در متن اصلي تهيه شده است. از دوست خوش‌ذوقی که متن سانسور شده‌ی اعترافات را اینچنین کامل کرده! صمیمانه سپاسگزاریم.

حجاريان: هر يك از ما اگر پا را از يك انتخابات سالم فراتر گذاشته نزد وجدان خود و نسل هاي آينده و از همه بالاتر پروردگار عالميان بايد انابه كنيم.

بسم الله الرحمن الرحيم

رياست محترم بيدادگاه

در جريان انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري و وقايع پس از آن متاسفانه حوادثي رخ داد از جمله تقلب وسيع و سازمان يافته و بعد از آن قتل و غارت و آن طور که بازجويان گفته‌اند حتي تجاوز به مردمي که تنها براي اعتراض به اين صحنه سازي ناشيانه به ميدان آمده بودند و سوالشان اين بود که "راي ما چه شد؟" ؛ وقايعي كه قلب همه دلسوزان سرنوشت كشور و نه دلسوزان قدرت شخصي و گروهي چون احمد جنتي، محمود احمدي نژاد و مقامات بالاتر و مزدورانشان که ملت به خوبي آنها را مي شناسند، را بدرد آورد. از شعارهاي وهن آلود مانند "خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست" بگير تا قانون شكني هاي آشكار و صدمه به اموال شخصي وعمومي توسط نيروهاي نه چندان خودسري که وحشيانه به مردم هجوم ميبردند و در فيلمها و عکسهايي که مردم حتماً ديده‌اند نمونه‌هايي از آن مشاهده شده است و حتي قتل و جرح زنان و جواناني که بي سلاح براي مطالبه آرايشان به خيابانها آمده بودند که تا كنون در هيچ انتخاباتي در هيچ کجاي دنيا به اين شکل سابقه نداشته و سايه كدورت خود را بر زلال چهل ميليون راي مردم که همگي محترمند و مطمئناً آراي اکثريتشان به آقاي موسوي بوده است، افكند و دشمنان اين مرز و بوم را به طمع خام انداخت كه شايد بتوانند از اين وضع گل آلود ماهي مراد را صيد كنند .

من به شخصه خود را از اين همه جور و عدوان كه بر مردم و نظام اسلامي مان رفته بري مي دارم و انزجار و تنفر خود را از كليه تحركات كه امنيت كشور را به خطر انداخته من جمله تقلب و جنايات پس از آن ابراز مي كنم . كشور عزيزمان ايران در منطقه پر تلاطمي قرار دارد و لااقل دو جنگ خانمان سوز در شرق و غرب كشورمان در جريان است. از سويي ديگر بسياري از كشورها مدارج توسعه و پيشرفت را با شتاب طي مي كنند و دريغ است ايران كه از نعمت امنيت در اين منطقه آشوب زده برخوردار است ، هم پاي ديگران تعالي و ترقي نيابد و به همين دليل هم بود که ما همه را به شرکت در انتخابات ترغيب ميکرديم تا بتوانيم با کمک هم ميهنمان را آباد کنيم. از پيش مشخص بود که دشمنان اين ملک مانند دو لبه قيچي از يک طرف با تحريم ها (رجوي و امثالهم) و تحريك هاي متعدد (انتخاب يکجانبه و جناحي هيئتهاي اجرايي و نظارت و پرداخت انواع پولهاي غير مجاز از صندوق دولت براي تبليغ کانديدايي خاص و ...) تلاش دارند مانع اين روند شوند اما وظيفه ما حفظ وحدت و انسجام ملي است و بايد هوشيارانه مانع رخنه در صفوف ملت شويم و به همين دليل به مدني ترين شکل ممکن پاي مطالبات خود ايستاده‌ايم.
هر يك از ما اگر پا را از يك انتخابات سالم فراتر گذاشته –مانند آنچه آقايان کردند- و نعمت امنيت را كه پشتوانه توسعه اقتصادي است متزلزل كنيم نزد وجدان خود و نسل هاي آينده و از همه بالاتر پروردگار عالميان بايد انابه كنيم و طلب بخشايش نماييم. اميدوارم اين پند را آقايان به گوش جان بشنوند و از گناهاني که در حق اين مردم کرده‌اند طلب عفو نمايند و حق ملت را به ايشان بازگرداند مگر به اين ترتيب در روز قيامت نجات يابند.

من هم در اين انتخابات با ارائه تحليل هاي ناصواب که شاخصترين آنها تمکين اقتدارگريان در برابر راي حداکثري مردم بود مرتكب خطاهاي سهمگين شده ام كه از آنها تبري مي جويم چون قطعا مورد رضاي محبوب عالميان نيست که به مردم چنين اميدواري بدهيم در حالي که ماهيت سفاک صاحبان قدرت را به اندازه کافي نشناخته بوديم و موجب ندامت است. من به خاطر اين تحليل هاي ناصواب كه مبناي بسياري از اعمال نادرست از جمله مصادره آراي خيره کننده مردم به نام اقتدارگرايان قرار گرفته از ملت عزيز ايران عذرخواهي ميكنم. هرچه گفتيم غير از صحبت دوست در همه عمر از آن پشيمانيم.

اميدوارم اين سخنان كه از دل بر آمده بر دل بنشيند اما اين كافي نيست و من در تعاملات تنهايي خود ريشهها و علل موضع گيريهاي خود را واكاوي كرده ام كه به طور اختصار به عرض مي‌رسانم: طي ده پانزده سال اخير مقالاتي از من به چاپ رسيده كه حاوي بعضي از نظريات نامربوط به شرايط كشورمان بوده كه قصد دارم بعضي از مهم ترين آنها را درين مجال بشكافم و علت انحراف اين مواضع را از واقعيت تشريح كنم.

يكي از مهمترين اين نظرات انطباق شرايط كشورمان با تئوري ماكس‌وبر در باره ي سلطانيسم است كه معتقد است بر بسياري از امپراطوري هاي شرقي اين شيوه از حكومت جاري بوده و يك حاكم پاتريمونيال تيولدار و تعدادي حاميان وي كه هر كدام خيل عظيمي از تحت الحمايگان را يدك مي‌كشيدهاند نظام سلطه را در سراسر قلمرو سرزمين مستقر كرده بودند.

قبل از اينكه به نقد اين نظريه در خصوص انطباق آن با شرايط ايران بپردازم لازم ميدانم نكاتي را متذكر شوم :

1- متاسفانه در ايران با ضعف علوم انساني بخصوص در رشته هاي جامعه شناسي وعلوم سياسي مواجه ايم و عليرغم گسترش مراكز آموزشي عالي و كثرت دانشجو در رشته هاي علوم انساني ، متون آن از عمق چنداني بر خوردار نيست و مطالب با ترجمه هاي اغلب ناقص و بدون نقد در اختيار دانشجويان گذاشته مي شود. از طرف ديگر جريان قالب در حوزه‌هاي علميه دچار آنچنان عقب ماندگي‌هايي است و بخصوص با وجود جريانهاي انحرافي مانند موسسه پژوهشي آقاي مصباح يزدي که کاملاً آن را به ورطه نابودي رهنمون ساخته است که هرگز نمي‌تواند پاسخگوي نيازهاي جامعه ايراني در قرن بيستم باشد. لذا امثال اينجانب بر خود واجب ديديم که به کمک برخي متفکران گرانقدري چون دکتر بشيريه که در اين فضا از هيچ کوششي براي توسعه علوم انساني در ايران فروگذاري نمي‌کردند، بشتابيم.
2- حجم وسيعي كتاب بعد از انقلاب ترجمه شده كه بسياري از آنها جنبه ايدئولوژيك دارند و در كنه آنها ميتوان ردپاي مكاتب مختلف از ماركسيسم ارتدوكس تا نئوليبراليسم را مشاهده كرد و اين كتب (وبايد اضافه كرد مجلات را) به وفور دردسترس مشتاقان است و علي رغم اينکه خيلي بيشتر از اين ترجمه‌ها به زور آثار ضعيف نويسندگاني ايدئولوژيکي چون رحيم پور ازغدي و مصباح يزدي و نويسندگان سفارشي بي دانش را به خورد جامعه دانشگاهي مي‌دهند، دانشجويان مجبور ميشوند که همان ترجمه‌ها که از حداقل منطق برخوردارند والبته نقدهايي به آنها وارد است استفاده کنند نه از آثاري که حتي به درد سطل آشغال هم نمي‌خورند. تنها منابع داخلي که به سختي محققان بر اساس شرايط بومي مينويسند نيز به واسطه مشکلات اساسي موجود در راه تحقيق در زمينه علوم اجتماعي در کشور دچار انحراف مي‌شوند و منبع ناصحيحي براي تحليل فراهم مي‌آورند.

3- علاوه بر اين فارغ التحصيلان علوم انساني (بخصوص در دانشگاههاي خارج )كه بعنوان اعضاء هيئت علمي استخدام مي شوند ناخود آگاه حامل آخرين دستاورد هاي اين علوم به ايران هستند وهم اكنون ميتوان مشاهده كرد كه ديدگاه هاي پست استوراكتوراليسم ، پست ماركسيسم ، فمينيسم و انواع مكاتب غربي تحت عنوان علم ترويج مي شوند در حالي که در مقابل آنها که در واقع بخشي از علم بشري هستند علومي انحرافي که نه نقلي است و نه عقلي به نام دين و علم و فقه و ايدئولوژي عرضه مي‌شود که تاب مقاومت در برابر منطق آنها را ندارند.

عوامل مذكور بعلاوه شرايط خاص من وضعي را پديد آورد كه من هم بدون ديدگاه انتقادي بدام چاله اين علوم انحرافي ترويج شده توسط مراکز منحرف و نيز تحقيق‌هاي ناقص داخلي در غلطيدم .اما شرايط ويژه اي كه من را به اين سمت سوق داد عبارت اند از :

1- من بعد از ارتحال حضرت امام (ره) و آغاز دولت سازندگي به معاونت سياسي مركز تحقيقات استراتژيك برگزيده شدم و در نتيجه فرصت نيافتم که براي ادامه تحصيل به خارج از کشور سفر کنم. البته در آنجا بود كه فهميدم براي هدايت پروژه ها تجربه علمي سياسي كار ساز نيست و لاجرم بايد آموزش دانشگاهي حداقل داخلي را هم داشته باشم لذا فوق ليسانس و دكتراي خود را در علوم سياسي را در داخل اخذ كردم و انبوه نظريات و ايدئولوژي هاي سياسي نادرست و انحرافي نويسندگاني که نامشان و موسسشان ذکر شد را فرا گرفتم و اين گونه افکار و ديدگاهها در کنار آرا درست علمي در ذهنم تلمبار شد بدون آنكه بازنگري و نقد آنها را داشته باشم.

2- با شروع موج اصلاحات کم کم پوچ بودن تئوري پردازيهاي جريان انحرافي برايم روشن شد و شروع به نقد تئوريهاي ناقص غربي فارغ از نظريات جريان مذکور نمودم اما با توجه به فضاي سياسي و به خصوص تشكيل جبهه مشاركت كه به تئوري راهنماي عمل نياز داشت طبعا از من توقع مي رفت كه بعنوان نظريه پردار دست بكار شوم و تحليلي علمي از شرايط جامعه، دولت و نيروهاي سياسي عرضه كنم تا راهنماي عمل حزبي قرار گيرد، مجبور شدم تحقيقات خود را ناقص رها کرده و با استفاده از همان تئوريهاي موجود به تبيين وضعيت کشور بپردازم.

با مقدمات فوق اكنون مي توانم توضيح دهم كه چرا نظريه ماكس‌وبر نظريه پرداز آلماني قرن گذشته كه مبناي تحليل هاي ما قرار گرفت هيچ ربطي به شرايط ايران ندارد.

1. ماكس‌وبر تجربيات خود را عمدتا از امپراطوري عثماني ، امپراطوري چين و امپراطوري مغولهاي هند گرفته بود و به بررسي مدلهاي ديگر ديکتاتوري چون شوروي در دوران استالين و جمهوري اسلامي در دهه هاي هفتاد و هشتاد نپرداخته بود (چون آنها را نديده بود) و يك نظريه عمومي بنام پاتريمونياليزم يا سلطانيزم وضع كرده بود. برخی وجوه مشترك اين كشورهاي منطبق بر اين نظريه به شرح زير بود.

اولا) اين كشورها بصورت امپراطوري و سلسلههاي خانداني بودند.

ثانيا) اين امپراطوري ها ماقبل مدرن بوده و هيچ قانوني حاكم بر آنها نبود ودر راس آنها حكام خود كامه جلوس كرده بودند.

ثالثا) حكومت در اين كشورها از راه خون و وراثت مستقر مي شد و به اصطلاح نظام هاي موروثي بودند.

رابعا) مردم بعنوان رعايا از كليه حقوق شهروندي محروم بودند و همراه زمين خريد و فروش ميشدند.


با اين اوصاف انطباق نظريه ماكس‌وبر ، بر شرايط كنوني ايران كاملا نا بجا و بي ربط است چون :

اولا) جمهوري اسلامي ايران ، نظامي مابعد انقلابي است كه مردمي رشيد دارد تحت تربيت حضرت امام (ره) بخوبي به حقوق خود واقفند اما بنا به شرايط اطلاع رساني که بر کشور حاکم است متوجه نقض حقوق خود در بسياري از مواقع نميشوند.

ثانيا) نظام ما داراي قانون اساسي مدوني است كه در آن حق حاكميت ملي به رسميت شناخته شده و مسئولان آن بطور مستقيم يا غير مستقيم از سوي مردم انتخاب مي شوند ولي دور باطلي که همگي آن را مي‌شناسند مانع انتخاب واقعي نمايندگان مردم مي‌شود لذا مردم ما به نحوي شهروندند نه رعيت، هرچند اين به معناي شهروندي مصطلح در ميان جامعه شناسان نيست.

ثالثا) حكومت در ايران موروثي نيست و از طريق خون منتقل نمي شود بلكه خبرگاني که مثلاً مبعوث مردم هستند به شکل يک اليگارشي مذهبي كه توسط شوراي نگهبان منصوب رهبر در انتخاباتي نمايشي انتصاب مي‌شوند در هر زمان مثلاً اعلم اعدل و اشجع مجتهدين را كه اصولاً مدير و مدبر و آگاه به مسائل زمان است و هميشه همان رهبري است که خودشان را منصوب کرده است، انتخاب ميكنند.

رابعا) علي‌رغم اينکه مذهب غالب مردم ايران تشيع است ولي جمع کثيري از اين جمعيت نظام ولايت فقيه را که بر اساس تخيلات آقايان مشروعيت خود را از ناحيه مقدسه امام زمان (عج) مي گيرد و بدين لحاظ از نظر آنان حكم ولي فقيه شعبه اي از ولايت رسول اكرم (ص) مي باشد، با ديدة ترديد مي‌نگرند ولي بر اساس قانون اساسي به آن احترام مي‌گذارند.

بنابر اين ملاحظه مي شود كه نظريات ماكس‌وبر در ايران كنوني هيچ كاربردي ندارد و من از سر غفلت بدون نگاه انتقادي به اين نظرات آنها را به شرايط كشورمان تعمين دادم. اما اگر فرصت ميکردم به همراه دوست عزيزم آقاي اکبر گنجي نقدي بر اين نظريه مي‌نوشتم و نظريه‌اي تکميل کننده بر نظريه سلطانيسم مي‌داديم که در آن دايره سلطانيسم را گسترش مي‌داديم تا تناقصات جمهوري اسلامي فعلي با آن برطرف گردد. چرا که وضعيت فعلي نظام در واقع همان شرايط سلطانيستي است که متاسفانه وبر به دليل نقص دانش خود ويژگي‌هاي غير جهان شمولي بر آن نوشته است. به اين ترتيب اميدوارم حداقل بخشي از دانش ناقص وارداتي به اين طريق بومي شده و ديگر دانشجويان را به اشتباه نياندازد و حتی موجب پیشرفت کلی علوم اجتماعی در سطح جهانی گردد.
رياست محترم بيدادگاه

چنانچه ملاحظه فرموديد كار بسط نظريات نامنقّح و عدم تلاش براي يافتن تئوري‌هاي بومي كه با شرايط ايران انطباق داشته باشد و باور کردن نظريات احمقانه به واسطة ادعاي گوينده آن که سخنش را از متون ديني استخراج کرده است، مي‌تواند چه نتايج سهمگيني را به بار آورد كه اين موضوع موجب عبرت جدّي براي تمام دوستان دانشگاهي، حوزويان و فعالان سياسي است. وظيفه اين عزيزان به عنوان نخبگان جامعه آن است كه حربه نقد را عليه همه كس به كار ببرند ولو بزرگترين انديشمندان شناخته شده جهان باشند يا حتي به عنوان نقل از قرآن و حديث جلوي نقد را بگيرند و بسيار با احتياط و هوشمند به بومي كردن نظريات بپردازند به صرف اينكه فلان استاد و يا فلان كتاب مرجع، مطلبي را نقد كرده است بسنده نكنند و تا يقين پيدا نكرده اند از اين نظريات در عمل استفاده نكنند.

همچنين شوراي عالي انقلاب فرهنگي و مسئولان آموزش عالي كشور همه در اين انحراف بي‌تقصير نيستند . با اينكه مكرراً هشدار داده شده كه علوم انساني با علوم دقيقه و مهملاتي که در برخي موسسات قم درس داده مي‌شود تفاوت دارد و بسياري از حربه‌هاي ايدئولوژيك و آموزش‌هاي فرقه‌اي در پوشش علوم انساني عرضه مي‌شوند متاسفانه شاهديم بجاي دقّت در كيفّيت اين علوم هر ساله بر كميت مراكز آموزشي عرضه كننده آن افزوده مي شود و موسساتي که حتي صلاحيت بحث در امور فقهي را ندارند مجوز آموزش علوم اجتماعی را دريافت مي‌کنند، اوائل انقلاب شايد چهار پنج دانشگاه دولتي بيشتر نداشتيم كه تا حّداكثر در حد فوق ليسانس براي اين علوم ، دانشجويان محدودي تربيت مي‌كردند امّا امروزه در هر شهري دانشگاه دولتي و آزاد و پيام نور وخصوصي تا مدارج بالا تربيت دانشجو مشغولند بدون آنكه به محتواي نادرست عرضه شده توجهّي كنند.

گرچه اين نظريات خرافي فرقهاي مانند خرافات فرقه مصباحيه در قالب هاي نه چندان تنگ غيرعلمي و شبه علمي بيان شده است اما به هنگام بسط و گسترش بخصوص در مرحله عملياتي شدن به دليل حمايت مقامات رسمي کشور، ضايعات و صدمات فراواني به بار مي آورد كه يك نمونه‌اش را در تخريب وحدّت ملي در جريان انتخابات دهم ديديم كه با حکم فردي ناعادل و منحرف، دورغ و تقلب براي حفظ حکومت اسلامي واجب شمرده شد به اموال عمومي و شخصي مردم خسارات فراواني وارد شد و ده‌ها كشته و زخمي بجا گذاشت و طمع بيگانگان را بر انگيخت.

سياسيون و فعالان سياسي هم در اين قضيه مسئولند. اين گروه که شامل افرادي چون آقايان لاريجاني، رضايي، مطهري و غيره هستند هرچند در عرصه نظريهپردازي معمولا نقشي ندارند اما در جهت عملياتي كردن و به اجراء در آوردن تئوري هاي شيطاني و فرقه‌اي نقشي بس مهم ايفا مي‌كنند و سازمانهايي در جهت اهداف منبعث از تئوري ها به وجود آورده و راهبري ميكند و اين امر خطيري است چرا که موجب فريب مردم و اختلاط حق و باطل مي‌شوند. چه بسا يك لغزش از آن به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب يابد چون اينان مرجع سياسي بخش هايي از مردم هستند و هرگونه تزلزل موضع آنان در مبارزه با انحرافات این گونه فرقه‌ها در سطوحي بازتاب مييابد.

همانگونه كه مراجع ديني لغزششان خطير است و به قول معصوم (ع) "انكسار العالم كانكسار السفينه تغرق وتغرق " (شكستن دانشمند مانند شكستن كشتي است كه هم خودش غرق مي شود وهم عده اي را غرق مي كند ) لذا سياسيون بايد متوجه تئوريهايي كه منشاء استراتژي عمل سياسي آنهاست باشند و توجه داشته باشند که همکاري با ارباب ظلم روزي دامان آنها را نيز خواهد گرفت.

اما عده اي از فعالان سياسي عالما عامدا با توجه به پيامدهاي يك نظريه آنرا مانند صحبت‌هاي فساد انگيز خطيباني که اداي دکتر سروش را در مي‌آورند در سطح دانشگاه احزاب و جامعه اشاعه مي دهند كه اينجا بر مسئولين ذيربط است كه با پيگيري شواهد و قرائن ردپاي اين گونه افراد را پيگيري كنند و قانون را در مورد آنها اجرا نمايند.

مثلا در حوادث اخير شعارهايي سر داده شد مانند خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست كه هر كس ذره‌اي عرق وطن پرستي و دغدغه وحدّت ملي و شرم از خون شهدا داشته باشد و نگران ترقي و توسعه كشور باشد آنها را بر نمي‌تابد و منزجر ميشود.

معلوم است وقتي همه دلسوزان واقعی نظام از بعضي حركات (انتخاب مشايي دوست اسرائيل به عنوان معاون اول رياست جمهوري) و سخنان (انتصاب يک ناسيد به اولاد پيغمبر) و شعارها (خوني که در رگ ماست هديه به رهبر ماست) مشمئز مي‌شوند لابد محركين اين ماجراها حركتي دشمن شاد كن انجام دادهاند اگر نگوئيم خود از دشمن دستور گرفته‌اند.

از مجموعه مباحث پيش گفته شده ميتوان استنتاج كرد كه احساس رعب در نزد انديشمندان غربي و اتکا به مهملات مفسران رسمي حکومتي از دين و جامعه موجب ذلّت نفس و پذيرش بي قيد و شرط نظريات آنان ميشود چرا که منطق قوي آنان اين مهملات را کاملاً بي ارزش جلوه مي‌دهد و حضرت امام (ره) به ما آموختند كه روي پاي خود بايستيم و از يک طرف مقهور شرق و غرب نشويم و از طرف ديگر از تحجر دوري کنيم و رمز توفيق ما تا كنون همين بوده است. البته ما در علوم تجربي و دقيقه اين نكته را خوب يافته ايم و دانشمندان جوان ، از زمان جنگ به اين سو دستاوردهاي چشمگيري داشته اند چرا که علوم قديمه را کنار گذاشته و سراغ بومي سازي صحيح رفته‌اند اما در زمينه علوم انساني آنچنان كه بايد و شايد فعاليتي نكرده‌ايم و يكي از روزنه ها و رخنه هاي فرهنگ وارداتي و حّتي ضربات دشمنان از اين ناحيه بوده است كه به هر حال جزو آسيب پذيري هاي نظام علمي كشور محسوب مي شود . البته موضوع اگر فقط يك نقيصه علمي بود قابل تحمل مي نمود اما خطر آنجاست كه نظريات علوم انساني حاوي حربههاي ايدئولوژيك هستند و قادرند به استراتژي و تاكتيك تبديل شوند و در مقابل ايدئولوژي رسمي كشور صف آرايي كنند و آن را به چالش بكشند و اگر قدرت استدلال کافي نداشته باشند و برنامه‌هاي خوبي مدون نکرده باشند در برابر سبعيت اين ايدئولوژي رسمي دوام نمي‌آورند.

زماني ماركسيسم به عنوان آخرين دستاورد علمي مبارزه در مقابل اسلام صف كشيده بود و امروزه نئوليبراليسم نداي پايان تاريخ را سر ميدهد و خود را بعنوان برترين دستاورد در تاريخ بشريت قالب ميكند اگر بناست ما با سنبة بي زور اين ايدئولوژي‌ها در مقابل اين مدعيان اسلام سرخم كنيم چه احتياجي به انقلاب و مقاومت هشت ساله در مقابل دشمن بعثي بود.

در ضمن اگر قرار است نظرات امثال پارسونز ، ماكس‌وبر يا هابرماس از يک طرف و نظرات مصباح و رفقا آثاري از خود بجا بگذارد كه در حوادث اخير ديديم كه هم امنيت ملي را به خطر انداخت و هم در اركان توسعه اقتصادي تزلزل ايجاد نمود قطعا بايد تجديد نظري در راه طي شده انجام دهيم و نقاط اعوجاج و انحراف را شناسايي كنيم.

اگر اين كارها صورت نگيرد با گردنه‌هاي صعب العبورتري روبرو وخداي ناكرده به فتنه‌هائي دچار خواهيم شد كه گرد و غبار آن اندكي اهل بصيرت همه را كور خواهد كرد فتنه‌هايي كه به تعبير قرآن "و اتقوا فتنه لا تصيبن الذين ظلموا منكم خاصه واعلموا ان الله شديد العقاب "(سوره انفال آيه 25) ويا به تعبير ديگر "الفتنه اشد من القتل " (سوره بقره آيه 191).

در اينجا لازم مي دانم دونكته را در انتهاي عرايضم بعنوان تكمله ذكر كنم.

دوستان مطلعند كه من از ابتداي تاسيس حزب مشاركت عضو شوراي مركزي آن بوده ام ودر كنگره يازدهم اين حزب نيز عضويت داشته ام و شايد يكي از مراجع فكري و نظريه پردازان اين حزب به شمار بروم از آنجا كه نظرات و آراء من آثار خود را در مواضع حزب و بخصوص جزوه تاملات راهبردي (سياسي - عقيدتي) بجاي گذاشته و اينک مشابه هر سازمان ديگري با توجه به تغييرات اساسي به وجود آمده در شرايط محيطي و بخصوص اعلام آغاز فعاليت تشکيلات راه سبز اميد نياز به بازنگري دارد و من در تاملات تنهايي خود آن را در مواردي منافي و مغاير با مشي جديد نخست وزير حضرت امام (ره) و تغييرات قانون اساسي که ايشان انشاءالله پيگيري خواهند کرد و مرامنامه حزب که آن نيز متناسب با سند تاملات جديد تغيير خواهد کرد يافته‌ام و همين امر را موجب انحراف نيروهاي جوان حزب بخصوص در تبيين استراتژي ايام پس از انتخابات اخير به واسطه احترامي که براي من قائلند در حالي که به دليل بي خبري نميتوانم تحليل درست ارائه دهم، مي‌دانم استعفاي خود را موقتاً از حزب مشاركت اعلام داشته و تا اطلاع ثانوي ديگر حزب را جايگاه مناسبي براي آرای خود نمي بينم. البته با پختگی و بلوغی که در جوانان حزب سراغ دارم پیوستن مجدد به حزب را پس از به روز رسانی خود چندان دور نمی‌بینم!

ملت ايران بخاطر انحرافات خسارت باري که گريبان جمهوري اسلامي را گرفته است و به موقع آنها را از آن مطلع نساختيم ما را ببخشد.

و نكته دوم آنكه لازم مي دانم التزام عملي خود را به قانون اساسي و فرمايشات مقام معظم رهبري مادامی که صلاحیت رهبری داشته باشند و بخصوص از شروط عدالت و تدبیر عدول نکرده باشند بر اساس قانون اساسی اعلام كرده و اگر از سر تقصير يا قصور به اركان نظام و بخصوص رکن رکین جمهوریت جسارتي روا داشته‌ام از همه مردم عزیز و شهدا حلاليت بطلبم. و بار ديگر از ملّت بزرگ ايران كه اين انحرافات و اشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگي به آنان گرديد، بخواهم كه همه ي ما را به بزرگواري خود ببخشند.

واز اينكه رياست نه چندان محترم بيدادگاه به اينجانب فرصت دادند كه عرايضم را مطرح نمايم تشّكر وافر دارم.

وآخر دعوانا ان الحمد الله رب العالمين

سعيد حجاريان