۱۳۸۸ مرداد ۲۳, جمعه

علی شکوری راد و شکنجه سپید

تاریخچۀ شکنجۀ سپید در دو دهۀ گذشته در زندانها و روند اعتراف گیری ها آنقدر رسواست که اگر حتی افرادی مانند سعید حجاریان با آن همه تجربۀ سیاسی و اطلاعاتی، فردا در دادگاهی که وی را یک راست از سلول انفرادی و حالت بی اطلاعی از روند حوادث و با ذهنیتی که بازجوها برای او ساخته اند به آنجا آورده اند، حرف های جدیدی بزند که با همۀ آنچه تاکنون می گفته است مغایر باشد دور از انتظار نیست. اعترافات بدنبال شکنجۀ سپید هیچ ارزشی ندارد و آنها یی که این اعترافات را گرفته اند نیز این را می دانند. هدف آنها جنگ روانی علیه مردم معترضی است که مصمم به پیگیری رأیی هستند که به صندوقها ریخته اند و اکنون دزدیده شده است. یکی از علائم کسانی که تحت فشار شکنجۀ سپید اعتراف می کنند این است که آنها حاضر نیستند در چشمان خانواده و یا دوستان قدیم خود نگاه کنند. اگر آنها حتی یک روز هم مجال داشته باشند با دنیای خارج ارتباط برقرار کنند از حصاری که بازجوها بر ذهن آنها تنیده اند خارج خواهند شد و به شخصیت فکری اصلی خود باز می گردند. باید آغوش ما برای این بازگشت باز باشد تا این اتفاق براحتی صورت بگیرد. ادعای کچل و پوچ "انقلاب مخملی" که در بیان آقایان نویسندۀ به اصطلاح دادخواست دادگاه اخیر ناگهان به "کودتای مخملی" تغییریافته است آنقدر بی قواره است که ارزش بحث و استدلال ندارد. مطلب زیر به مجموعه ای از شناخت افراد و خط مشی ها، پیشینه ها ونیز اخبار و گزارشات مردمی از برخوردهای خیابانی و بازداشتگاه ها مستند است.
در ایران کودتای خشن علیه رای مردم اتفاق افتاده است و کودتاگران که از پیش قدرت را در اختیار داشته اند بخشی از فعالین انتخاباتی رقیب را به اتهام تلاش برای انجام انقلاب مخملی بازداشت کرده اند ومدعی هستند آنها در زندان متنبه شده اند و در بازجویی ها اعترافاتی کرده اند که با انتشار آنها ثابت خواهد شد که آنها به کمک بیگانگان در صدد انقلاب مخملی در ایران بوده اند .
البته هنوز دقیقاً معلوم نیست تعریف انقلاب مخملی از نظر آنان چیست. اما در عرف سیاسی اخیر، انقلاب مخملی به ریختن مردم به خیابانها برای سرنگون کردن دولت یا حکومت کشورشان می گویند و دارای دو شرط و لازمه است یکی فقدان پایگاه مردمی کافی برای حکومت و نزدیکی آن به روسیه و دیگری ترغیب و تشویق یا تحریک مردم از جانب رسانه ها و دولت های غربی است. طبیعتا دولتی که پس از وقوع انقلاب مخملی بر سر کار بیاید از روسیه فاصله گرفته و روابط نزدیکی با غرب برقرار می کند.اکنون قرار است این بازداشت شدگان اعتراف کنند که بدنبال انقلاب مخملی بوده اند .آنها برای این منظور بایداز میان همه مولفه های وقوع یک انقلاب مخملی فقط این را اعتراف وثابت کنند که توسط رسانه های غربی ترغیب، تشویق و یا تحریک شده بود ه اند. آنها باید اعتراف کنند که با چه ترفندی جمیعتی بیش از تعداد آرایی که در صندوق ها داشته اند را به خیابانها آورده اند و چه کسانی آموزش های لازم را در این مورد به آنها داده اند و نیز چگونه موجب کم شدن جمیعت هواداران رئیس جمهور منتخب در جشن پیروزی شده اند. ادعا شده است این اعترافات موجود و منتظر کسب موافقت مقامات مسئول برای انتشار است.
از سوی دیگرکودتای خشن علیه رای مردم تعریف روشنی دارد . یعنی مردم در یک انتخابات رسمی به نامزدهای قانونی رای داده اند اما رأی شان به سرقت رفته و نتیجه اعلام شده با رایی که آنها به صندوق ریخته اند مغایر است .آنها می پرسند رای ما کجاست یا کجا رفت و کودتا گران می گویند رأی شما همین است که ما اعلام کرده ایم و اگر شکایتی هم دارید باید به خود ما بکنید و هر چه را هم که نهایتاً ما تائید کردیم باید بپذیرید و پس از آن حق ندارید اعتراض کنید و نباید با آوردن مردم به خیابانها جمیعت خودتان را به رخ ما بکشید و انتخابات را به زیر سوال ببرید و اگر این کار را بکنید به شدت سرکوب می شوید و خودتان مسئول کشته شدن خودتان هستید. بعد هم عده ای کشته و زخمی و عده زیادی هم بازداشت می شوند که معلوم نیست چه سرنوشتی را باید انتظار بکشند.حال، کسانی که معتقدند کودتای خشن علیه رای مردم صورت گرفته است باید دلایل خود را برای این ادعا ثابت کنند و از طرف مقابل اعتراف بگیرند. اعترافات زیادی در این زمینه از متهمان کودتای خشن قابل حصول است اما برای انتشار آنها یک مشکل وجود دارد و آن اینکه این بار متهمان آزاد وبازجویان در زندان هستند. اگربتوانیم به آقایان نبوی، تاج زاده، میردامادی، حجاریان، صفایی، رمضان زاده و.... دسترسی داشته باشیم می توانیم از آنها بخواهیم نتیجه بررسی های خود و اعترافات متهمین را که ساعت ها با آنها گفتگو کرده اند را در اختیاربگذارند تا منتشر کنیم. علی ای حال می توانیم اعترافات مقدر آنها را بازسازی کنیم.
نمونه ای از این اعترافات مقدر چنین است:نمونه اول: " من ..... متولد سال 1355 دریکی از محله های شهر ری هستم، پیش از چندین ساعت گفتگو که با آقایان نبوی ،تاج زاده، حجاریان وبرادران دیگری که در زندان داشتم پی بردم که چگونه در یک مسیر غلط افتاده بودم و اگر لطف این برادران نبود اکنون در ورطه سقوط و خیانت به ملت و کشورم بودم. من هیچوقت قصد خیانت نداشتم اما به ما القاء کرده بودند که در ایران یک انقلاب مخملی در حال انجام است و هدف آن سرنگونی نظام است. از ما خواسته بودند که با بازجویی و اعتراف گیری از افرادی که بازداشت شده و در اختیار ما قرار داده شده بودند ثابت کنیم توطئۀ انجام انقلاب مخملی وجود داشته است. ما دقیقا نمی دانستیم منظور از انقلاب مخملی چیست اما آنچه از ما خواسته شده بود این بود که ثابت کنیم افراد بازداشت شده در ارتباط با بیگانگان بوده، از آنها پول گرفته اند یا توسط آنها آموزش دیده اند. ما خیلی زود موفق شدیم ازامیرحسین مهدوی که جوانترین عضوسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود اعتراف بگیریم و او را وادار کنیم مصاحبه کند ولی پس از انتشار مصاحبه معلوم شد در آن مصاحبه چیزی که بتواند انقلاب مخملی را ثابت کند وجود ندارد به همین دلیل خیلی سرزنش شدیم .من در گفتگو با متهمانی که در زندان در اختیارم بودند کم کم متوجه شدم اگر ما ثابت بکنیم در ایران انقلاب مخملی در حال انجام بوده است باید چیزهای زیادی از جمله فقدان پایگاه مردمی حکومت و وابستگی به روسیه را علیه خودمان پذیرفته باشیم و به همین دلیل فهمیدم راهی که ما می رویم غلط است .در عوض متهمانی که در اختیار من بودند مرا متوجه این موضوع کردند که کاری که من در آن مشارکت دارم کودتایی خشن علیه مردم کشور خودم است و به همین دلیل به خود آمدم و اکنون لازم می دانم این اعترافات را در پیشگاه ملت ایران بکنم تا اگر کسانی هستند که مانند من فریب خورده اند تا دیر نشده است به خود بیایند و به ملت خود خیانت نکنند . من دردرجه اول از خدا که فرصت مهم فهم اشتباه را به من داد و پس از او از کسانی که در جریان بازجویی ها مرا متوجه اشتباهاتم کردند سپاسگزارم .من از ملت شریف ایران بابت حقوقی که از آنها ضایع کرده ام عذر خواهی می کنم و امیدوارم در بقیه عمر بتوانم خدمتگزار آنها باشم .اعتراف زیر نیز در مورد منشاء اغتشاشات در تقدیر استمن سال 1367 درمحلۀ ... تهران بدنیا اومدم. من از بچگی خیلی شر بودم هر روز در محل دعوا راه می انداختم .بابا بالا سر ما نبود و مادر هم از ترس ما نمی توانست جیک بزنه .تا اول نظری بیشتر درس نخوندم .توی محله چند نفر بودیم که همیشه با هم بودیم. همه از ما حساب می بردن و ما همه جوره خرج خودمون رو در می آوردیم .دو سال پیش که طرح جمع آوری اراذل و اوباش اجرا شد ما رو هم گرفتن .یکی مون یه ضرب اعدام شد. ما رو هم حسابی ادب کردند. ما هم توبه کردیم. تو زندان گفتند مثل بچه های با ادب باید با ما همکاری کنید ما هم قبول کردیم. بعد که از زندان آزاد شدیم یک نفر بود که مسئول ما بود و با ما ارتباط داشت.پس از انتخابات که دانشجوها در کوی دانشگاه شلوغ کردند ما رو صدا کردند و گفتند باید دِین مون رو به کشورادا کنیم. گفتند اینها اغتشاش گر هستند ولی نشون نمیدن شما باید قاطی اونها بشین و اغتشاششون رو نشون بدین .ما هم اغتشاش اونها رو نشون دادیم بعد شب رفتیم از توی اتاقاشون کشیدیم بیرون، دستگیرشون کردیم و فرستادیم طبقۀ منفی چهار وزارت کشور.روز 30 خرداد به ما یک جلیقه دادند که از روی لباسامون بپوشیم و یک چوب دستی هم دادند بهمون و ما رو قاطی یک عده دیگر که می گفتند بسیجی هستند کردند و گفتند اغتشاش گرها امروز می خواهند تظاهرات کنند و شما باید جلویشان را به هر طریق می شه بگیرید. ما هم از اینکه ما رو قاطی بسیجی ها کرده اند خیلی خوشحال بودیم و جربزه خودمون رو حسابی تو تظاهرات اونروز نشون دادیم .هر چی دوسال پیش ما رو زده بودند صد برابر زدیم. هم حال کردیم هم پول بهمون دادند. بعد ماموریت من خورد برم بازداشتگاه کهریزک. همه جور آدم گرفته بودند و انداخته بودند توی سوله. بیشترشون جوون بودند. ما رو گذاشته بودند بالای سرشون. جیک می زدند می زدیم توی سرشون. جیک هم نمی زدند می زدیم. چند تاشون مردند فرستادیم سرد خونه. یک جوونی رو تو زندون دیدم که خیلی روی من تاثیر گذاشت. حقیقتش من اون رو اصلا نزدم .بچه ها بد جوری زده بودنش. چهرش خیلی نورانی بود لحظه آخری هم که داشت می مرد از خدا خواست اونهایی که زده بودنش ببخشد. اسم و آدرس شما رو داد گفت شما رو از حالش خبر دار کنم.مدتیه گذشته. من تازه تونستم خدمتتون برسم. بعد از مردنش حالم بد جوری گرفتس. دوباره توبه کرده ام. شما منو ببخشین. امیدوارم خدا هم ما رو ببخشه
برگرفته ازسایت نوروز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر