۱۳۸۸ مرداد ۲۶, دوشنبه

سعید حجاریان، مظلوم در بند و خار چشم محمود ان


کوثر گوهری
ساعت 8:35صبح یکشنبه22 اسفند1378 است و دو نفر سوار بر موتور در خیابان بهشت منتظر هستند.
خودروی سعید حجاریان به نزدیک ساختمان شورای شهر تهران که می رسد، دو موتورسوار جلو می آیند و جلوی در ورودی ساختمان توقف می کنند. حجاریان به آستانه ی در ورودی شورای شهر نزدیک می شود و در همین حال موتور سوار او را صدا می زند و کلماتی به او می گوید. این فرد در همین حال با کلت کمری خود به سوی پیشانی حجاریان شلیک می کند. حجاریان روی پنجه‌های پای خودش بلند شده و گلوله به گونه ی او اصابت می کند. ضارب به سمت موتور سیکلت رفته و به همراه راننده موتور صحنه را ترک می کند.
لحظاتی بعد محمود علیزاده طباطبایی و احمد حکیمی پور اعضای دیگر شورای اسلامی شهر تهران که در حال ورود به ساختمان شورا بودند سر می رسند و حجاریان را به بیمارستان سینا منتقل می کنند...
دادگاهی برگزار می شود و فردی به نام سعید عسگر به عنوان ضارب محاکمه شده و به 15 سال زندان محکوم می شود.
با این وجود حجاریان از او می گذرد چرا که باور دارد عسگر ضارب نبوده و حکم ترور او از جایی دیگر و مقامی بالاتر صادر شده است.
10 سال از این ماجرا می گذرد. حجاریان معجزه وار زنده می ماند ولی به خاطر ضربه گلوله، سیستم های ارادی و غیر ارادیش آسیب جدی می بیند، حرکت کردنش مختل می شود و با داروهای بسیار زیاد تحت مراقبت های شبانه روزی پزشکان روزگار می گذارند.
حجاریان حالا در زندان است و همه نگران حال او. می گویند: زندانبانان باید دلیل خوب و محکمی داشته باشند که با وجود ریسک بالایی که برای جان او وجود دارد و هزینه تبلیغاتی و سیاسی که برای جمهوری اسلامی ایجاد می کند او را همانجا نگاه داشته اند.
واقعیت این است که حجاریان در سالهای بعد از ترور با وجود تمام مشکلات جسمی، و اختلال جدی در تکلم، هنوز فعالانه می خواند و می نوشت و تحلیل می کرد.
سوابق او در نهادها و سازمانهای گوناگون بعد از انقلاب اسلامی که از همان ابتدا درگیرش بود، به اضافه هوش و توانایی ذهنی اش، به او قدرت تحلیل و تئوری پردازی منحصر به فردی را می دهد.
حجاریان پس از کار کردن در دفتر اطلاعات نخست وزیری، وزارت اطلاعات و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری تصمیم می گیرد برای ادامه تحصیل به دانشگاه تهران برود.
اینها همه تا سال 1372 طول می کشد تا اینکه او بالاخره در رشته علوم سیاسی فارغ التحصیل می شود و در ادامه بیش از پیش به نوشتن و تحلیل می پردازد.
حاصل کارهای او در این سالها مقالاتی می شود درباره ولایت فقیه و سیستم حکومتی وابسته به آن و آزادی اسلامی در نشریاتی چون کیان و نیمروز.
بسیاری از تئوریهای مطرح در فضای اصلاح طلبی که در سالهای نزدیک به دوم خرداد و پس از آن مطرح می شود بازتاب نظریات و تحلیل های سعید حجاریان می شوند و دهان به دهان می گردند.
او یکی از افراد اصلی می شود که نظریاتی مانند « توسعه سیاسی»، «فشار از پایین و چانه زنی از بالا» و « فتح سنگر به سنگر» را به عرصه عمومی می کشاند و پایه های انحصار طلبان را به لرزه می اندازد.
او استراتژی خود را اینچنین تعریف می کند: « باید فضائی بسازیم که انگشتشان روی ماشه بلرزد.» و می گویند در فضای بعد از انتخابات این اتفاق افتاد و بسیاری دستانشان روی ماشه لرزید چون فرزندان و پدران و مادران خود را در تظاهرکنندگان دیدند.
برای همین است که او را به اوین برده اند چون در آستانه انتخابات گفته بود: دو راه در مقابل مردم ایران وجود دارد: «بربریت یا مدنیت».
او به صراحت یادآور شده بود که از پایان دوره خاتمی كاملا چرخش دیگری رخ داده که از آن به بربریت و مدنیت تعبیر می‌كند و نتیجه آن را صف آرایی آشکار در انتخابات 22 خرداد می داند.
حجاریان درباره انتخابات 22 خرداد می گوید: در این صف‌آرایی یكسو عناصر مخرب قرار دارند و سوی دیگر طالبان عمران (به معنای ابن خلدونی). از یك سو جریانات غارتگری كه حكومت را طعمه پنداشته و بر سر آن تكالب و تحارش می‌كنند. »
حجاریان بازهم گفته بود: « آنچه كه مرا وا می‌دارد كه در این انتخابات مردم را تشویق كنم اینست كه در مقابل نظام غارتی و بربریتی كه صدای سم ستورانش كاملا به گوش همه مردم می‌رسد بایستند و همین صدا بود كه سال‌ها پیش به گوش من هم رسیده بود.»
حجاریان هدف را اینطور شناخته و تعریف کرده بود: «باید موج سبز را در مقابل ریگ روان بیابان بكاریم تا مانع از پیشروی ویرانی بر آبادانی شود.»
ظاهرا اینها همه کافی بوده که او را در زندان با همه خطرها و ریسکها نگاه دارند و چند بار همسر و فرزندش را مورد بازجویی خشن و بازداشت قرار دهند تا از او اعتراف بگیرند.
دردناک است که این روزها همسرش دکتر وجیهه مرصوصی پس از دیداری که در زندان با او داشته گفته: «صورت سعید مرتب از اشک خیس می شد... و متاثر بود چرا نظامی که در ایجاد، تقویت و بقایش نقش داشت و می خواست زوایایی را که در آن دچار مشکل بود اصلاح کند، حالا به این وضع دچار شده است.»
روزهای فاجعه کربلا بود و امام زین العابدین(ع) در بستر بیماری. دژخیمان اموی بر جسم رنجور و نحیف امام سجاد رحم آوردند و رهایش کردند اما افسوس، زندانبانان جمهوری اسلامی از پیکر بیمار و معلول سعید حجاریان نیز نگذشتند و بر او رحم نکردند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر