۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

سخنی با خبرگان / برای ثبت بر جریده تاریخ


سخنی با خبرگان / برای ثبت بر جریده تاریخ
نگارنده‏ی این یادداشت ارزشمند، از زاویه جایگاه مجلس خبرگان رهبری به مسائل و مشکلات کشور نگریسته و با یادآوری آن‏ها، اعضای مجلس خبرگان را برای عمل به وظیفه‏ای که بر عهده دارند دعوت نموده است.

بسمه تعالی

الف - آنچه بر آمده از انقلاب اسلامی مردم مسلمان ایران و میراث بنیان‏گذار انقلاب اسلامی و تایید ملت بود علاوه بر استقلال - آزادی و جمهوری اسلامی، نظامی سیاسی بود به نام ولایت فقیه نه ولی فقیه به عنوان یک فرد. بنابر این در مقام ترجیح اهم بر مهم، آنگاه که امر بین حفظ یکی از آن دو باشد، طبعا حفظ اصل ولایت فقیه مقدم بر حفظ شخص ولی فقیه خاص است که مانند هر انسانی می‏تواند در معرض دگرگونی در خصوصیات و شرایط لازم این سمت باشد و اساسا فلسفه اصلی تشکیل مجلس خبرگان و مسئولیت اصلی ایشان، یعنی نظارت بر استمرار یا انقطاع شرایط رهبری - که متاسفانه با سالی دو جلسه نمی‏توان بدان عمل نمود - نیز همین بوده است.

ب - بخشی از آنچه در این چند ماه پیش آمده و کمترین نامش بحران است، ناشی از عمل نکردن خبرگان به مسئولیت‏های خویش بوده است. وقتی امیرالمومنین (ع) در نهج البالاغه می‏فرماید:
"فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطی‏ء ولا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی‏الله من نفسی ما هو املک به منی" که یعنی "پس، از گفتن سخن حق یا مشورت عدالت‏آمیز خودداری نکنید، زیرا من خویشتن را مافوق آنکه اشتباه کنم نمی‏دانم و از آن در کارهایم ایمن نیستم، مگر اینکه خدا مرا در کار نفس کفایت کند که از من بر آن تواناتر است" (خطبه 216) تا روحیه نقادی را در اطرافیان زنده بدارند.

برخی از خبرگان چنان با مسئله انتقاد به رهبری برخورد کردند که گویی رهبر فوق معصوم است و هر سخن و نقد و اعتراض به تدابیر او خلاف شرع و تضعیف نظام است. نتیجه مترادف دانستن اعتراض و انتقاد با تضعیف نظام همین است که می‏بینیم، آتش‏های زیر خاکستر در هر واقعه ای کم کم سر بر می‏آورد. باید همواره در ذهن داشت که اعتقاد به معصوم پانزدهم، زمینه ساز پیدایش فرقه‏های ضاله است.

ج - بر طبق قاعده فقهی "من له الغنم فعلیه الغرم" آنکه غنیمت و فایده برد ضرر هم بدو باز گردد و نیز اصل عقلایی تناسب مسئولیت و قدرت، نمی‏توان مسئول یک دستگاه را در موفقیت‏های آن دخیل و موثر دانست، اما شکست‏ها و ناکامی‏ها را از آن دیگران تلقی کرد؛ بلکه من حیث المجموع بر اساس قانون اساسی و اصل 107 آن که رهبر را مسئول همه مسئولیت‏های ناشی از ولایت امر (مانند سیاست‏های کلی نظام و نظارت بر حسن اجرای آن سیاست‏ها) هر آنچه از امور کلان که دربیست سال اخیر بیش آمده مسئولیتش با شخص ولی فقیه است و اگر به نهج البلاغه بنگریم امیر المومنین (ع) حتی از مسئولیت خویش در برابر خون‏های به ناحق ریخته شده در مرزها یا ظلمی‏ روا داشته شده بر رعیتش هر چند آن رعیت یهودی باشد می‏نالد.

به هر حال بر اساس قاعده فوق چنانچه خبرگان بیش از این در ارزیابی کارنامه رهبری و جمع بندی آن کوتاهی کرده و مانند گذشته از عده ای معدود تقلید کنند که غالبا منصوب رهبر نیز هستند و در خفا عمل کرده و صرفا ندای آسوده بخوابید که شهر در امن و امان است سر دهند، خبرگان نزد حق متعال، وجدان خود و ملت مسلمان مسئول و معاقب خواهند بود. خبرگانی که خود همگی مجتهدند و در صورت عمل مقلدوار به جهت عدم عمل به مسئولیت خویش شرعا از مقام خود منعزل اند.

د - از بین شروط سه گانه رهبری - مذکور در اصل 109 - یعنی صلاحیت علمی - عدالت و بینش سیاسی و تدبیر و مدیریت و قدرت کافی برای رهبری به نظر می‏رسد در خوش بینانه ترین حالت مدیریت و تدبیر ایشان به شدت زیر سئوال است و قرائن و شواهدی که ذکر می‏شود نشان دهنده عدم نظارت صحیح ایشان بر ارکان مملکت و عدم تدبیر به موقع در بحران‏ها و مشکلات داخلی و خارجی است که نظارت و تذکر جدی خبرگان را به ایشان با رای گیری مجدد (نه صدور بیانیه) در این باره یا هر راه دیگری که خرد جمعی خبرگان اقتضا نماید می‏طلبد.

اما شواهد و قرائن مزبور در هفت بند بدین شرح است:

اول- در مورد پاسداری از اسلامیت نظام
دوم- در مورد پاسداری از جمهوریت نظام
سوم- در ارتباط با قوه قضائیه
چهارم- در ارتباط با قوه مقننه
پنجم- در ارتباط با قوه مجریه
ششم- در ارتباط با صدا و سیما
هفتم- در ارتباط با نیروهای نظامی و انتظامی

اول - اسلامیت نظام:


1- دشواری روز افزون تبلیغ اسلام به شهادت آقایان مبلغان - فضلا و خطبا، به واسطه عملکردهای مسئولان و اتخاذ مبانی نادرست و بدعت آمیز و سوء استفاده از مقدسات و راه یافتن مدعیات کاذب ارتباط با امام عصر (عج) از طرفی و ترویج قرائت خشن - بی رحمانه و بی منطق از اسلام و هجوم مستمر فرهنگی بیگانگان از سوی دیگر همراه با عدم نظارت و مدیریت کلان فرهنگی دراین بیست سال. این معضل روز به روز در حال شدت یافتن است.
2- اهانت بی سابقه به مراجع تقلید - عالمان دین و یاران بنیان گذار انقلاب خصوصا دربرخی نهادهای زیر نظر رهبری مانند موسسه کیهان و سپاه پاسداران و مانند آن با غفلت از آنکه اساس اسلامی بودن انقلاب به مرجعیت و روحانیت و حوزه بوده است.
3- نارضایتی مراجع - ارکان حوزه و روحانیت در بحران اخیر و عدم پشتیبانی اغلب نخبگان حوزه و دانشگاه از روند و حاصل انتخابات اخیر به جهت اعتراض به شیوه برگذاری آن.
4- تلاش در جهت حکومتی کردن مساجد و حوزه که آن‏ها را از نقش مستقل و مردمی و نظارت انتقادی شان؛ مانند کشورهایی همچون مصر، عربستان و برخی دیگر از بلاد اسلامی که حتی خطوط کلی نمازهای جمعه نیز از مرکز ارسال می‏گردد.

دوم - جمهوریت نظام:


1- نزدیک شدن انتخابات به انتصابات در طول بیست سال اخیر با توجه به نظارت استصوابی
2- لطمه به اعتماد ملی که پشتوانه مردمی و مقبولیت نظام است و در جریان انتخابات اخیر شدیدا لطمه خورده و به جای اقناع و توضیح متاسفانه با سیاست سرکوب مواجه شد.
3- محرومیت از شور و مشورت همه صاحب نظران و نخبگان طیف‏های گوناگون ملت که - بر فرض آنچه اعلام شده است - مربوط به 14 میلیون رای دهنده و با احتساب خانواده و بستگان حدود 25 میلیون نفر از جمعیت را در بر گرفته است و این ناشی از فقدان شرح صدر کافی و عنصر پدری و تمایل به جناحی خاص می‏باشد، به نحوی که در این مدت نامه‏های فراوانی از مراجع، نخبگان حوزوی و دانشگاهی و صاحب منصبان سی ساله دولتی، نویسندگان، روزنامه نگاران و اصناف مختلف و حدود 500 نفر از نمایندگان ادوار مختلف مجلس به خبرگان جهت بررسی بحران اخیر ارسال شده است.

سوم - قوه قضائیه:

در ده سال ریاست آقای یزدی بر این قوه که به تعبیر آقای شاهرودی به ویرانه ای تبدیل شده بود با سیاست‏های نادرستی مانند برداشتن دادسراها و عدم رعایت حقوق شهروندی مواجه بودیم و در ده سال اخیر که به تعبیر آقای محقق داماد که خود اهل خبره در این وادی اند هرچند اصلاحاتی شروع شده بود اما در نهایت به جهت تمکین آقای شاهرودی به دخالت‏ها و فشارهای غیر قانونی، در نهایت این قوه به جای آبادتری تبدیل نشد. خصوصا نقض حقوق شهروندی در این ماه‏های اخیر به حدی رسید که آبروی نظام و یگانه حکومت شیعه را در باب نحوه دادرسی بازپرسی و قضاوت در معرض خطر قرار داد تا آنجا که بسیاری از مراجع داخل و خارج کشور آن را مایه وهن نظام دانستند.

به گفته برخی مقامات قضایی بازداشتگاه کهریزک که اینک در جهان در ردیف زندان‏های ابوغریب و گوانتانامو قرار گرفته است، از دو سال پیش مورد اعتراض قرار گرفته بود؛ اما معلوم نیست چه نیرویی فراتر از قوه قضاییه توانسته به این قانون شکنی ادامه دهد. وجود نهادهای امنیتی، نظامی و شبه قضایی با اتکا به رهبری، که موازی با نهادهای قانونی ایجاد شده بوده و نظارت پذیر نیز نیستند مملکت را به تداخل و هرج مرج کشیده و عامل اصلی اینگونه فجایع هستند. ثمر چنین شیوه ای در بند دیدن بسیاری خدمتگزاران - وزرا و یاران بنیان‏گذار انقلاب است که ناشی از بی تدبیری در حیطه قوه قضاییه و نظارت رهبری بر آن است.

کاش آقای لاریجانی بیش از این‏ها در صدد حفاظت از جان مردم و آبروی ملت و نظام باشد.

چهارم - قوه مقننه:

حذف بی رویه و غیر قانونی طیف وسیعی از نمایندگان متعهد و متخصص و دارای سابقه فراوان و پشتیبان جمهوری اسلامی و با سابقه حضور در میادین جنگ و خدمات در سطوح بالای مدیریتی، صرفا بخاطر تفاوت سلیقه و اعتراض به سیاست‏های جاری یا دیگر دلایل جناحی، در واقع محروم ساختن نظام جمهوری اسلامی از خیلی عظیمی از نیروهای خود و برداشتن قدرت نظارت و امر به معروف و نهی از منکر نسبت به دولت و ارکان حکومتی در سطح کلان را در پی داشت و نتیجه آن ضعیف شدن دولت نهم در حیطه کارامدی و در نهایت مشروعیت بود.

مجلسی که علی القاعده می‏بایست در راس امور باشد، در طی ریاست آقای حداد به نازل ترین وضع خود در این سی سال رسید که این هم البته بی ربط با توصیه‏های مکرر از بالا در مورد کوتاه آمدن در برابر دولت نبود و باعث شد که مجلس درواقع ابزار نظارتی خود را از دست بدهد.

پنجم - قوه مجریه:

در این زمینه کلام را با سخنی از آقای دری نجف آبادی که در مطبوعات نقل شده باید آغاز کرد که گفت: "در دوران اصلاحات جشن خود کفایی گندم گرفتیم و هم اینک گندم از خارج وارد می‏کنیم. در بسیاری مسایل اجرایی وضع ازاین بهتر نیست." انتقاداتی که در طول انتخابات و مناظره‏ها به دولت شد اگر نیمی‏ از آن نیز صحیح باشد، که ظاهرا هست، برای اثبات بی کفایتی آن یا لااقل عدم حمایت بی قید و شرط و با تعجیل - چنان که در نماز جمعه پس از انتخابات صورت گرفت - کافی بود. در اینجا نمونه ای از بدعت‏های واقع شده در دولت نهم که موجب وهن نظام و دولتمردان آن شده است ذکر می‏شود:

1- عزل بیش از نیمی از هیئت دولت که حتی درهفته آخر نیز به واسطه این تصفیه‏ها دولت در معرض سقوط قانونی و لزوم رای گیری مجدد از مجلس قرار گرفت و نشان از بی فکری در تصمیمات و فقدان آینده نگری از سویی و خود را حق مطلق و وابسته به امام عصر (عج) دیدن و عدم تحمل منتقدان دارد.
2- نافرمانی از قوانین مصوب مجلس و شورای نگهبان به دفعات.
3- ایجاد شکاف در بین صفوف ملت، امنیتی کردن فضای کشور پس از انتخابات، پرونده سازی برای نیروهای سیاسی رقیب و کشاندن نیروهای نظامی و انتظامی به درون جریانات سیاسی که در بخشی دیگر بدان پرداخته خواهد شد.
4- ضعف مدیریت‏های استانی و مدیریت‏های کلان وزرا درمملکت.
5- ایجاد حساسیت‏های نابجا در سطح سیاست خارجی برای کشور، که بعضا توابع ناگوار امنیتی و سیاسی و اقتصادی برای مملکت به دنبال داشته است.
6- تشدید پدیده فرار مغزها و نخبگان که کشور را در صدر فهرست این پدیده قرار داده است.
7- استفاده‏های فراوان از بیت المال در ایام انتخابات در جهت تبلیغات و پهن کردن سفره‏های استانی و موارد بسیاری که آنچه آمد اجمالی از تفصیل بود.

ششم - صدا و سیما و رسانه‏ها:

در ارتباط با صدا و سیما باید گفت که این رسانه با عملکرد غلط خود اکثریت ملت را به رسانه ای که باید ملی باشد بی اعتماد و بد بین کرده است و با طرح اخباری که در بسیاری از موارد بعدا تکذیب می‏شود و ارائه تحلیل‏های یک جانبه و تحریک مردم که بیشتر به کینه ورزی دولت در مقابل رقبا می‏ماند، عملا ملت را به سمت رادیوها و شبکه‏های خارجی سوق داده است.

از سوی دیگر باید از روزنامه کیهان، خبرگزاری جمهوری اسلامی و خبرگزاری شبه دولتی فارس گفت که بواسطه افرادی که متاسفانه عنوان نماینده ولی فقیه و یا منصوب رئیس دولت را با خود حمل می‏کنند به بد اخلاق ترین و هتاک ترین رسانه‏های ایران تبدیل شده اند و تنها با پشتوانه بیت المال و حمایت‏های بی حد و مرز قضایی به حیات خود ادامه می‏دهند.

اگر سیاست اصلاحات، تبدیل معاند نظام به مخالف و تبیدیل مخالف به موافق بود، سیاست اخیر به مدد صدا و سیما و خبرگزاری‏ها و رسانه‏های دولت ساخته، معکوس کردن این جریان و تبدیل موافق به مخالف و مخالف به معاند است و متاسفانه نام این بی کفایتی در جذب مردم و نخبگان را جدا کردی خودی از غیر خودی گذاشته اند. حال آنکه از آغاز بر اساس آیه شریفه "اشداءعلی الکفار رحماء بینهم" بنا بر جذب در حد اعلی و دفع در حد ضرورت بوده است.

در این رابطه باید اشاره کرد که حتی گاه شخص رهبری نیز از دارا بودن یک نظام جامع و فراگیر اطلاع یابی به موقع محروم است و عملا مجاری ارتباط با وی به شدت محدود می‏باشد، تاحدی که یکی از مراجع تقلید در جلسه ای ابراز نموده است که در اعتراض به یکی از فتاوای "خلاف اجماع" برای رهبری نامه ای نگاشته ولی تا شش ماه بعد که فرصت ملاقاتی دست داده است معلوم شده به دست وی نرسیده است.

وقتی سخن مراجع تقلید در مسئله ای که با دین مردم مماس است سانسور می‏شود، دیگران باید چه امیدی به رساندن مطالب و حقایق به رهبری داشته باشند؟ اعتماد مطلق به اطرافیان و تاکید بیش از حد بر کلمه "دشمن" و غفلت از دوست نمایان متملق، از جمله مصائبی است که این جمله مشهور را به ذهن متبادر می‏کند که "الله الله فی بیوتکم..."

هفتم - نیروهای نظامی و انتظامی:

یکی از اصلی ترین جلوه‏های بی تدبیری یا سوء تدبیر در کشور، مسئله وارد کردن نیروهای نظامی و انتظامی در جریان‏های سیاسی و جناح بندی‏ها است. امری که به نص صریح بنیان گذار انقلاب اسلامی و دوراندیشی و تیز بینی او ممنوع شده بود و حتی در قالب یکی از بندهای وصیت نامه وی قرار گرفت و دلیل عقلایی آن نیز واضح است؛ که قوای مزبور به عنوان حافظان مرزهای مملکت و کلیت یک ملت، باید اعم از همه جناح بندی‏ها و حتی اعم از مذاهب و قومیت‏ها باشند و می‏بایست همواره جنبه ملی و فراگیر خود را حفظ کنند تا در روزهای حساس دفاع و حفظ میهن از جانب همه اقشار ملت پشتیبانی و تقویت شوند. اما ورود این نیروها به معادلات سیاسی و جناحی و رو در درو شدن آن‏ها با بخشی از ملت و استفاده از آن‏ها در سرکوب‏های سیاسی، شکافی را میان آن‏ها و ملت ایجاد می‏کند که تاوان آن را خدای ناکرده درروز واقعه باید داد.

سخن آخر اینکه چنانچه حفظ جمهوری اسلامی را بر حفظ اشخاص مقدم می‏داریم، چنانچه نخواهیم مصالح کلی فدای منافع جزئی شخصی و جناحی شود، چنانچه نخواهیم اسلام را فدای فرد یا گروهی خاص کنیم و چنانچه نخواهیم تنها مملکت شیعه به جای الگو بودن، به عبرت سایرین مبدل شود بایست تا دیر نشده و همین امروز اندیشه کرد.

والسلام علی من یخدم الحق لذات الحق و یخشاه ولا یخشی احدا غیره

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر