۱۳۸۸ شهریور ۲۵, چهارشنبه

همدستی ضرغامی و همکاران با قاتلان احمد، ترانه و علیرضا


مسیح علی نژاد

همدستی ضرغامی و همکاران با قاتلان احمد، ترانه و علیرضا

به نظرم در ماجرای انکار مرگ احمد نجاتی در درگیری های انتخاباتی توسط صدا و سیما نکته مهمی نهفته است که باید این روزها به آن تاکید کرد تا هم اهالی سازمان عریض و طویل صدا و سیما بدانند و هم مخاطبان این رسانه که قتل و کشتار مردم در راهپیمایی های خیابانی و بازداشتگاههای به تعبیر آقایان « غیراستاندارد» شریک جرمی هم دارد به نام ضرغامی و همکاران.

وقتی شیخ مهدی کروبی رسما اعلام می کند که خانواده پسر جوانی که در بازداشتگاه مورد تجاوز قرار گرفته، بارها مورد تهدید قرار گرفته اند، وقتی اعلام می شود خانواده ترانه حتی دوستان ترانه را هم از ترس این تهدیدهای امنیتی به خانه راه نمی دهند، معلوم است که در دل ضرغامی و همکارانش در جام جم جشنی برپاست تا همه این ترس خورده های بی پناه را بنشانند پشت دوربین و راه به راه از مردم مصاحبه های دلخواه برای انکار مرگ عزیزانشان بگیرند. ایمان و باور و رای ما را بارها در رسانه شان انکار کرده اند اما وقتی مرگ ما را هم انکار می کنند دیگر آیا اعتمادی به تصادفات خیابانی که از این رسانه گزارش می شود باقی خواهد ماند؟ اما این روزها می بینیم که خانواده ها آرام آرام ترس از وجودشان کوچ می کند بر مزار عزیزانشان می نشینند و رنجنامه به ضرغامی و همکارانش می نویسند تا بگویند مرگ ما حقیقت دارد. درست مثل زن جوانی که ابتدا به روزنامه اعتماد ملی نامه می نویسد و سپس در بهشت زهرا نزدیک به شیخ اعتماد ملی می شود تا رودر رو به او بگوید:

آقای کروبی در روزنامه تان بنویسید احمدی نژاد چقدر خون می خواهد ما حاضریم داوطلبانه خون بدهیم تا خون های ریخته شده ما در خیابان ها فرش سرخی باشد برای آزادی. و مردی در کنار کروبی دوباره فریاد می زند: آقای کروبی عقب نشینی و سکوت شما یعنی پایمال شدن خون عزیزان ما. حالا در کنار این مردم بی سلاح که ترس از چشم های شان به چشم های حریف پر زر و زور قدرت کوچ کرد، چهره ضرغامی را ببینید که شانه به شانه احمدی نژاد ایستاده است و مرگ ما را انکار می کند و تردید هم ندارم که فردا اگر دولت دروغ سقوط کند هم او همه یاقی همکارانش در صف نقد احمدی نژاد از یکدیگر پیشی می گیرند غافل از آنکه این روزهای درد به آنها نیاز است و نه در روزهایی که دیگر نقد احمدی نژاد آسان می شود و چه بسا دستور.

مطلب زیر را در راه سبز بخوانید:

رسا معصومی:

بار دیگر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران کشته شدن یکی دیگر از قربانیان بحران انتخاباتی ایران را از اساس انکار کرد و بار دیگر این انکار تبدیل به یک رسوایی جدید برای رسانه تحت نظارت رهبری شد.
احمد کارگر نجاتی یکی از قربانیان وقایع بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران است که صدا و سیما کوشید با قصه سازی دیگری مرگ وی را انکار کند. اما این اقدام صدا و سیما، نیشی بر زخم التیام نیافته خانواده نجاتی شد و آنان را مجبور به واکنشی تلخ ساخت.

پس از آنکه در برنامه ۲۰:۳۰ صدا و سیما، خبری مبنی بر دروغ بودن مرگ احمد منتشر شد، خانواده احمد، طی نامه ای جزئیات مرگ این عضو از دست رفته خانواده را یادآور شدند و تاکید کردند که احمد در درگیری های انتخاباتی دستگیر شده است. به گفته آنها احمد پس از آزادی خود گفته بود که با باتوم توی سرش می زدند و سپس به دلیل مشکل کلیوی به بیمارستان منتقل شده و در تاریخ هفده مرداد جنازه اش را به خانواده تحویل داده اند.

نامه سرگشاده خانواده احمد، در واقع تایید خبری بود که “جرس” دو روز پبش از آن و در پی انکار قتل او توسط رسانه های دولتی، به نقل از یک منبع آگاه در مورد واقعیت داشتن مرگ نامبرده به چاپ رسانده بود.
اقدام صدا و سیما در انکار مرگ کسانی که در درگیری های انتخاباتی قربانی شده اند موضوع جدیدی نیست و حداقل در چندین مورد تکرار شده و سپس به رسوایی انجامیده است. این در حالی است که صدا و سیما تنها به انتشار ادعاهایی که مرگ مردم معمولی در روزهای بحرانی انتخابات ریاست جمهوری ایران را تکذیب می کند مبادرت می کند و در مقابل تکذیبه اعضای خانواده کشته شدگان و یا کسانی که پیگری وضعیت قربانیان هستند را هرگز انعکاس نمی دهد.

مرگ کودک ۱۲ ساله در بهشت زهرا

اولین مرگی که اخبار آن در رسانه و ها سایت ها منتشر و سپس توسط صدا و سمیا تکذیب شد، مرگ علیرضا، کودک دوازده ساله ای بود که خبرش ابتدا توسط یکی دو سایت خبری انعکاس یافت. علیرضا در بهشت زهرا با باتومی که نیروهای نظامی یا لباس شخصی ها بر سرش زده بودند کشته شده بود. این خبر توسط نماینده های مجلس نیز مطرح و پیگری شد اما ناگهان صدا و سیما و خبرنگارانش وارد میدان شدند تا با دعوت از “خانواده علیرضا”، به انکار قتل وی بپردازند.

خانواده علیرضا در برابر دوربین های صدا و سیما نشستند و گفتند که فرزند آنها در یک تصادف معمولی جان باخته است و فوت کودک شان هیچ ارتباطی با بحران انتخاباتی اخیر و درگیری های خیابانی پس از آن ندارد.

این در حالی بود که به فاصله کوتاهی، منابع خبری اصلاح طلب اطلاعاتی را منتشر کردند که نشان می دادند که ماجرای کشته شدن “علیرضا توسلی” در بهشت زهرا بر اصر ضربات وارده با باتوم به سرش صحت دارد.

این منابع تاکید داشتند که صحت این ماجرا به تایید کمیته تحقیق تعیین شده از سوی دو چهره شاخص اصلاح طلب نیز رسیده و جسد این نوجوان در اراک به خاک سپرده شده است.

سناریو سازی بر سر قتل ترانه موسوی

دومین باری که صدا و سیما جمهوری اسلامی خانواده ای دیگر را در برابر دوربین ها نشاند تا از آنها نیز بخواهد مرگ فرزندشان را تکذیب کنند، بر سر ماجرای مرگ دختر جوانی به نام ترانه موسوی بود.
دوستان این دختر جوان پس از مراسم یادبود شهید بهشتی در مسجد قبا به ستاد پیگیری وضعیت زندانیان گزارش ناپدید شدن او و سپس پیدا شدن جسد سوخته وی را داده بودند. این بار خانواده ظاهر شده در برابر دوربین های صدا سیما به مرگ ترانه موسوی می خندیدند و می گفتند که ترانه آنها زنده است و در کانادا به سر می برد.

مهدی کروبی پس از این برنامه تلویزیونی، دست به یک افشاگری بزرگ زد و اعلام کرد حسن طائب فرمانده بسیج به کمک صدا و سیما ، خانواده یکی از مسوولین که فرزندی به نام ترانه موسوی داشتند را وادار کرده تا در برابر دوربین های صدا و سیما بگویند دخترشان زنده است، در حالی که ترانه واقعی کسی بود که خانواده اش “جرات حرف زدن در مورد فرزندشان را نداشتند”.

صدا و سیما در تلاش خود برای تکذیب شهادت ترانه، بسیار غیر حرفه ای عمل کرد. تا جایی که بعد ها روزنامه جام جم رسانه رسمی خود سازمان هم با انتشار نامه یکی از بستگان ترانه موسوی کانادایی، در واقع اظهارات کروبی را تایید کرد. وی از کروبی گله داشت که چرا با برملا ساختن پشت پرده داستان تلویزیون در مورد “ترانه موسی” ساکن کانادا نقض وعده کرده و از او خواست تا برای مصلحت نظام دست از اافشاگری بردارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر