۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

رازهای جذابیت "مخابرات" برای دوستان سپاهی ام !

گاه نوشته های محمد نوری زاد
رازهای جذابیت "مخابرات" برای دوستان سپاهی ام !

این نوشته را به دوستان سپاهی ام تقدیم می دارم . آنانی که برای درک یک لحظه از قشنگی های فهم و معرفتشان حسرتناک بوده ام . آنانی که : دربرابر کوه کوه درد ، کوه بوده اند ، و دربرابر وسعتی از نیازمندی های تمام نشدنی بشری ، تبسم . آنان را ندیدم سربه غرور برآورند و برزمین با تکبر قدم گذارند و با تکبر سخن بگویند . وآنانی که : هر چه مرتبت های دنیایی شان بلندی می گرفت ، متعمدانه ، خاکساری خود را شدت می بخشودند ، و هرچه غلیان عاطفه اطرافیانشان فوران می کرد ، سینه هایشان را برای جذب آنهمه عاطفه سراسیمه سپر می کردند . خدایا ، آنان ، دوستان سفرکرده من ، هنوز هم هستند . بی های و هوی . می دانم . هنوز هم هستند : بی های وهوی . می دانم. درگوشه وکنار.



دو روز از خرید پنجاه درصد+ یک سهم از سهام شرکت مخابرات توسط سپاه می گذرد . ظاهرا کنسرسیوم های دیگری نیز برای خرید این سهام دورخیز کرده بودند اما مگر می شود بی اذن واراده سازمان خصوصی سازی که امروز یکی را دارای صلاحیت می داند و روز دیگر عدم لیاقت او را کف دستش می گذارد ، برای ربودن این سهام حساس ، پای پیش نهاد ؟



هنوز ابهام های فراوانی در چند و چون ارائه این سهام ، و تاخیر های بی دلیل آن در کار است . کسی نمی داند در پس پرده رابطه های همیشگی مردان آهنین ما چه گذشته و چه می گذرد . مردم ما به دلیل این که بعدها ، وقتی همه کارها سامان داده شد و آب از آسیاب افتاد در جریان کارها قرار می گیرند ، مردم فلک زده ای هستند که باید در ته صف محرمیت قرار گیرند . باورم براین است که : با این مردم ، بدجوری بازی می شود . می بینم که ریسمانی به گردن این مردم بسته و آنان را به هرکجا که می خواهند می کشند و می برند .



من از این که آن مردان آهنین پنهان در پس پرده ، همواره به ریش و قد و بالای این مردم می خندند ، و بدون دغدغه کارشان را پیش می برند در عذابم .



جاذبه شرکت مخابرات برای دوستان سپاهی ما از دو منظر قابل اعتناست :

- یک این که : شرکت مخابرات شاید از معدود شرکت های سود ده و بی شکست و بی رقیب است . شرکتی که سود روزانه آن که هیچ ، سود ثانیه های آن را می شود از پیش محاسبه کرد و آن را به حساب جاری خود واریز کرد . شرکت های غول آسایی چون پتروشیمی حتی درحال رکود و ورشکستگی اند اما مخابرات در این سالهای بحرانی هیچگاه به مرز تهدید نیز نرسید .



طعم شیرین سودهای حتمی ، برای خیلی ها وسوسه انگیز است . حتی برای وارد کنندگان شکر. اگر چه به قول آقای نادر قاضی پور نماینده مردم ارومیه : آقای میرکاظمی (وزیر بازرگانی دولت نهم ) در دو سال گذشته سی و دو کارخانه قند کشور را با واردات شکر تعطیل کرد . و امسال چهار کارخانه تعطیل شده اند و باقیمانده ها با سی درصد ظرفیتشان کار می کنند . آقای قاضی پور ادامه می دهد : ...این آقازاده ها شکر وارد می کنند و مردم را بیچاره می کنند .



من به سخن این نماینده عزیز کاری ندارم . اما دوست داشتم به دوستان سپاهی مان بگویم : اگر نگران اقتصاد کشورید ، بخشی از آن هشت میلیارد دلاری را که با یکدست دادید وبا دست دیگر مدیریت بر مخابرات کشور را درعرض نیم ساعت دریافت کردید ، می دادید به مثلا کشت و صنعت نیشکر خوزستان . و آنهمه متخصص و کارگر را از وحشت بیکاری و ورشکستگی بدر می آوردید . البته من پاسخ پرسش خود را می دانم . کسی که برود و کشت و صنعت نیشکر خوزستان را از ورشکستگی بدرآورد ، حتما باید یک احساس تلخی نسبت به بیکاری و دربدری داشته باشد . و در نقطه مقابل : به عزت و سربلندی و خودکفایی .



شرمنده ام که بگویم : دوستان سپاهی ما سالهاست که از شور و شورش های درونی سالهای دفاع مقدس فاصله گرفته اند . دیگر مثل سابق شعار نمی دهند . شعار را گذاشته اند برای مردمی که مرتب و یک نفس با مرگ برفلان و زنده باد فلان سرگرم باشند .



- ودو این که : دست یابی برمدیریت همه جانبه مخابرات کشور ، همیشه برای نیازهای امنیتی سپاه و همان مردان آهنین پس پرده ، یک امر حیاتی بوده است . با دست نهادن برمدیریت مخابرات ، می توان برهمه سیستم های مخابراتی کشور ، از تلفن و تلفن همراه و پیام های تلفنی و اینترنت و اینمارست و هر کوفت و زهر ماری که به سیگنالها و پالس های مخابراتی مربوط باشد ، تسلط یافت .



دراین روند ، مردم ، به بازیچه های احمقی تغییر ماهیت می دهند که انگار خودشان با پای خودشان رفته اند به دفاتر مخابراتی ، و یک بی سیم جاسوسی به اسم تلفن همراه ، از مدیران مخابرات ، که حالا دوستان سپاهی ما هستند ، تحویل گرفته اند وبسته اند به کمرشان . حالا نوبت سیگنال های نامحرم مخابراتی است که به راحتی آب خوردن آنان را رد یابی کنند .



این مردم رام و مطیع ، بهرکجا که بروند و با هرکه صحبت کنند ، سیگنال های وظیفه شناس ، دقیقا چند وچونشان را به مردان آهنین ما گزارش می دهند و شنیده ها و دیده ها را بی کم وکاست می برند و داخل پوشه ها و پرونده هایی که برای هرکدامشان ترتیب داده اند می اندازند .



یکی از دوستان ساده من می گفت : من که راضی نیستم . این کار اگر انجام شود شرعا حرام است . یکی از صفات خدای متعال ستارالعیوبی اوست . اگر قرار باشد برای مردم پرونده تشکیل بدهند و معایب آنان را (به زعم خودشان) در آن پرونده ها انبار کنند ، این کار ، از شرع و ذات صفات الهی بدور است .



به دوست ساده ام گفتم : بنده خدا ، شرعی که در دست مردان آهنین پس پرده ما اسیر است و صدای ضجه خودش از متولیان امورشرعی تا هفت آسمان بالا رفته ، مگر جرات می کند سخن از غیرشرعی بودن شنود گفتگوهای خصوصی مردم و رد گیری رفت وآمد آنان براند ؟ چنان پرونده ای برای شرع مقدس بسازند که ذلیل خاص وعام شود .



وگفتم : اگر شرع کاره ای بود ، این مردان آهنین را با نیمی از آن هشت هزار میلیارد تومانی که معلوم نیست چگونه به یکی از تعاونی های سپاه راه یافته ، به سمت خوزستان گسیل می نمود . خوزستانی که یک زمان خواستگاه و خاستگاهشان بود و خاطره هایی شیرین و شوق انگیز از آن دارند . تا چه بکنند ؟ تا همان کشت و صنعت نیشکر را از دریوزگی بدرآورند و به آقا زاده های سیری ناپذیر وارد کننده شکر بگویند : اگر به اندازه کافی سیر شده اید ، لطفا یک چند قدم کنار بروید و اجازه بدهید مردم هم به یک نیم نوایی برسند .



درعین حال که حقه بکار رفته درمعامله اخیر هیچ ربطی به اسلام و مسلمین ندارد ُ اما تنفر و آسیبش درجان مردم و نظام می نشیند و آنان را بیش از پیش از مردان آهنین پس پرده منزجر می سازد . حقه ای که دراین معامله ، خنده هر کودکی را برمی انگیزد . معامله ای صوری . از دولت به دولت . به اسم خصوص سازی . حقه ای که به اسم شرع صورت گرفته و نه قانون . شرعی که لاشه اش را می توان در نفرت مردمان کوچه و بازار جست. شرعی که از انباشت این زد و بندها به موجودی لاغر و استخوانی و رو به موت مانند شده است . که در این سالها ، هرکه توانسته از او بهره برده اما بهره ای به او نرسانده .



برادران سپاهی ما شاید از آن روی برای خرید موثر و تعیین کننده سهام مخابرات برنامه ریزی حیثیتی کرده اند که می دانند با تسلط بر مخابرات ، درآینده ای که به فردا می ماند ، می شود کاری کرد که حتی از تلفن همراه خاموش یک نفر ، هم مکالمات او را شنود کرد ، و هم رد او را گرفت . داستان گوشی های قاچاق و سیستم های نامتجانس آنها ، حاشیه ناچیزی است براین متن مفصل .



من با اطمینان می گویم که با تسلط سپاه برمخابرات کشور ، بیش از پیش ، این ته مانده اعتماد مردم به مسئولان زدوده خواهد شد . و صباحی بعد ، سپاهیانی که روزگاری تخم چشم مردم بودند ، به غریبه هایی تغییر چهره می دهند که همیشه ازپس دیواری و گذری و سایه روشن معبری به گوش ایستاده اند تا هم جیبشان را به اسم قانون و شرع خالی کنند هم از رازهای خصوصی مردم ، و از خلوتشان سردر بیاورند . خلوتی که متعلق به خدای خوب ، و خود خود خود مردم است و هیچ احدالناسی اجازه سرک کشیدن به کل و جز و اختفای آن ندارد . من دراین مقال ، برادران پاک نهاد سپاهی خود را ، آنانی را که از این روند ناخشنودند به این حدیث شریف معصوم (ع) ارجاع می دهم : خدای متعال در محشر ، پرونده خصوصی بندگان خود را ، خود – بی حضور غیر- وارسی می کند تا بندگانش بخاطر خطاهای دنیایی شان شرمگین نشوند .

روح این حدیث را مقایسه کنید با آبروهایی که تاکنون برده شده ، آنهم به اسم شرع و با مجوز های شرعی فراوان و مکتوب . شرعی که دراین میان بازیچه ای است برای آنانی که می خواهند به اسم دین و نظام و سپاه به سرمردم کلاه بگذارند و سراز خلوت مردمان در بیاورند . آنانی که وقتی وجدان مبارکشان می جنبد که : نکند رضایت خدا در این واکاوی ها و تجسس ها نباشد ، مجوزهای شرعی راحت الصدور به آنها می گویند : بی خیال ، بروید جلو که طرف ممکن است جاسوس باشد . جاسوس هم که نباشد شاید برای مبادای او گزکی پیدا شد و در پرونده اش جا گرفت و به وقت ضرورت زبان بسته اش را گشود و به اعترافش واداشت .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر