۱۳۸۸ مهر ۷, سه‌شنبه

فرهنگنامه سبز: شماره 56 - صندلی


ابراهیم نبوی

صندلی( Sandali ): بر وزن سیدعلی. نشستنگاه. محل نشستن. محل جلوس. محلی که روی آن بنشینند و چهار پایه و دو دسته داشته باشد. چیزی که از صندل درست کنند. سالن: " محلی باشد که در آن تعدادی صندلی واقع شده و کسی پشت تریبون حرف بزند، و افرادی که روی صندلی نشسته اند از سالن رفته باشند." صندلستان: " سالن مجمع عمومی سازمان ملل". صندلستان خالی: " همان سالن در هنگام سخنرانی احمدی نژاد." به شیئی گفته شود که از پارچه یا چرم و چوب و میخ و پیچ درست شده و روی آن بنشینند و در هنگام سخنرانی به در و دیوار نگاه کنند یا روزنامه بخوانند یا دستشان را توی دماغ شان کنند.( صندلنامه شیخ طرسوسی، ص 764) جمع: صندلی ها. مثال: صندلی راحتی، صندلی استیل، صندلی الکتریکی، صندلی قدرت. کاربرد در جمله: " احمدی نژاد برای صندلی های خالی سالن مجمع عمومی نیم ساعت سخنرانی کرد." کاربرد دوم در جمله: " از وقتی بیست سال قبل روی صندلی نشست دیگر کسی نتوانست او را از جایش بلند کند."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر