موج سبز آزادی
در ماههای گذشته حوادث بسياري در كشور ما رخ داده است و جنبش سبز با رويدادهای مختلفی روبرو شده است. اگر حوادث پس از انتخابات را مرور كنيم مشاهده میكنيم كه جنبش سبز با انبوه تحديدها و خشونتها مورد حمله قرار گرفته است كه در تاريخ معاصر ما تقريبا كم نظير است. شهادت دهها نفر، بدرفتاری با مردم در زندانها، زندانیشدن بسياری از فعالان سياسی و مردم عادی، اعترافگيریها، تلاش رسانههای دولتی برای توجيه جنايات و سركوب تجمعات مردم با خشونت بسيار نمونهای از اين فشارهاست. يقينا در طول اين مدت حتی يك روز نيز به مردم اجازه داده نشد تا تجمع مسالمتآميز برگزار كنند. با مرور سريع اين حوادث، سوالی در ذهن نقش میبندد: چرا با وجود بهكارگيری حد اعلای خشونت و سختگيری، جنبش سبز متوقف نگرديد؟ بهرغم آنكه هر يك از اين رويدادها میتوانست مردم را نااميد و از پیگيری مطالبات و حضور در خيابانها دلسرد كند اما اينگونه نشد و حتی روز قدس نشان داد كه مردم هنوز اميدوار و پرشور هستند. اما بهراستی چرا هيچيك از كارتهای طرف مقابل، بازی را به نفع او رقم نزد؟
برای پاسخگویی به این سوال لازم است تا ابتدا جایگاه طرفین را در این بازی مشخص كنیم. انتخابات ریاست جمهوری دهم جایگاه و موقعیت دو گروه را به طور كامل مشخص ساخته و آنها را از یكدیگر متمایز كرد: گروهی كه با تقلب و دروغ نتیجه انتخابات را عوض كرد و گروهی كه نسبت به این دروغ اعتراض كرد و در پی حقیقت رفت. حوادث پس از 22 خرداد، ادامه جبههبندی و تقابل میان این دو گروه بود. در حقیقت برگزاركنندگان انتخابات ابتدا یك دروغ بزرگ به مردم گفتند و نتیجه را به نفع خود اعلام كردند.
پس از این دروغ بزرگ بود كه اعتراضهای خیابانی شروع شد و طرف مقابل نیز مجبور شد یك سلسله دروغهای دیگر بگوید و حوادث دیگری را رقم بزند. در واقع مردم با حضور در خیابانها ابتدا به دروغ بزرگ واكنش نشان دادند. اما چون سازندهی دروغ نمیخواست دروغ بودن ادعای خود را بپذیرد و به آن اذعان كند، مجبور شد برای توجیه دروغ نخستین و نیز حوادث بعدی دروغهای تازهای بگوید. در این راستا بود كه ابتدا حركت مردم را نادیده گرفت و تعداد آنها را ناچیز دانست، سپس این حركتها را آشوب و اغتشاش خطاب كرد، در مرحله بعد كشتار مردم را انكار كرد و نام و مشخصات افراد كشته شده را دروغ خواند، سپس بدرفتاری با زندانیان را اساسا غیرممكن دانست و غیره.
میبینیم كه هرچه از دروغ بزرگ گذشت دروغهای دیگری نیز به آن اضافه شد. در هر مرحله با پافشاری مردم طرف مقابل مجبور به واكنش شد و چون واكنشها خشونتآمیز بود فجایع بسیاری را رقم زد و برای توجیه این فجایع دروغهای جدیدی نیز ساخته شد. كمكم مجموعهای از دروغ شكل گرفت كه بسیار پیچیده، مبهم و گاه متناقض بود. تشخیص دروغ بودن كلیت این مجموعه اكنون بسیار آسانتر از روزهای اول پس از انتخابات است.
از طرف دیگر، جنبش سبز ابتدا بر حقانیت ادعای خود و بر حق بودن رای خود اصرار ورزید و با گذشت زمان نیز این پافشاری بیشتر شد. در واقع این پیگیری بود كه باعث شد «دروغ پرداز» مجبور شود برای پوشاندن دروغ اول، مجموعه دروغها را بسازد. در نتیجه زمان نشان داد كه جنبش سبز در جایگاه حقیقت قرار دارد و طرف مقابل در جایگاه دروغ. با دقت بیشتر میتوان مشاهده كرد كه ادعاهای جنبش سبز بسیار روشن و شفاف و پاسخهای طرف مقابل بسیار مبهم است.
مثلا جنبش سبز تصاویر و اسامی كشتهشدگان را منتشر میكند، اما طرف مقابل برای آنكه این ادعا را رد كند مجبور است یك سلسله حرفهای مبهم و پیچیده ارائه كند. مثلا بگوید كه این افراد وجود ندارند یا ما آنها را نكشتهایم یا اینكه در ایران یك عده نیروی مسلح خودسر و ناشناخته، همراه با امكانات و تجهیزات كامل وجود دارد كه از ما فرمان نمیگیرد و مردم را میكشد! مشخص است كه ادعای مبتنی بر حقیقت چقدر شفاف و ساده و ادعای مبتنی بر دروغ چقدر پیچیده و مبهم است.
اگر به تفاوت جایگاه جنبش سبز و جایگاه گروه مخالف آن توجه كنیم میتوانیم بفهمیم كه چرا هیچیك از ترفندهای بهكار رفته علیه جنبش موثر نبوده است. آنچه جنبش سبز خواهان آن است و علت به خیابان آمدن مردم، مسالهای ناحق، دروغ یا باطل نیست. مردم در جایگاه حقیقت هستند و طرف مقابل در جایگاه دروغ قرار دارد. اما حقیقت چیست و چه خصوصیاتی دارد؟ حقیقت به زبان ساده چیزی است كه وجود دارد، هستی دارد و دروغ چیزی است كه وجود ندارد، هستی ندارد.
مردمی كه بر حقیقت(رای خود) تاكید میكنند به چیزی متوسل شدهاند كه واقعا وجود دارد. مردم واقعا رای دادهاند و انبوه افرادی كه به خیابان میآیند را نمیتوان انكار كرد و مثلا نمیتوان گفت كه آنها وجود ندارند و خیالی هستند. اما دروغ وجود خارجی ندارد. در عالم واقع تعداد آرای احمدینژاد چندین برابر آراء دیگر كاندیداها نیست. گرچه هستند كسانی كه به وی رای دادهاند اما تعدادشان آنگونه كه ادعا می شود زیاد نیست.
دستكم در شهر تهران تعداد آنها آنچه وزارت كشور اعلام کرده یعنی 2میلیون نفر نیست. اگر این تعداد صحیح بود آنگاه باید مردم طرفدار او به صورت خودجوش در این سه ماه برنامه یا تجمعی را برگزار میكردند. به علاوه كه آنها مشكل مجوز ندارند و میتوانند از اماكن دولتی نیز استفاده كنند. اما در این مدت چنین تجمعی برگزار نشد. حتی در مواردی كه جنبش سبز و گروه مقابل در یك مكان تجمع داشتند(مانند روز قدس) نیز تعداد افراد گروه مقابل چندین برابر هواداران جنبش سبز نبود.
بنابراین اكنون مردم بر مسالهای واقعی و حقیقی تاكید دارند، در نتیجه هر حركت طرف مقابل نیز كه بر اساس دروغ باشد نقش بر آب میشود. طرف مقابل كه در جایگاه دروغ است نمیتواند بر حقیقت تاثیر بگذارد. تنها میتواند دروغ بزرگ خود را با دروغهای بیشتر بپوشاند و توجیه كند. هرچه مردم بیشتر بر حق بودن ادعای خود تاكید كنند، او مجبور میشود دروغهای بیشتری بگوید و هرچه بیشتر دروغ بگوید بیشتر رسوا میشود. دروغ نمیتواند حقیقت را نابود كند. طرف مقابل هر سحر و جادویی كه از آستین خارج كند بهوسیله حرف و سخن حق نابود خواهد شد. رای مردم واقعی است و حقیقت این رای مانند عصای موسی بر انبوه سحر ساحران (سركوب، زندان و شكنجه) پیروز شده است. جنبش سبز در برابر اسلحهی دروغ رویینتن است.
۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر